فرشته ای بنام پریا

1392/12/01

وقتی بهش گفتم که برگرد و به شکم بخواب انگار تمام انرژی ای که بالا پایین شدن ها و تقلاهاش رو به پایان می بردنش رو دوباره بهش برگردونم. همیشه عاشق این بود که بهش بگم برگرد و به شکم بخواب چون اینجوری هم من مسلطتر عمل می کردم و هم اون با خیال راحتتری تمرکزش رو می ذاشت روی لذت بردن. می دونه که من همیشه دوست دارم بیشتر از من اون لذت ببره و خوب همیشه هم ابتکار عمل از ابتدا تا جایی که تشخیص می دادم حداقل سه بار ارضا شده، دست من بود. این حرکت اخری هم حسن ختامی بود بر یک عشق بازی شیرین و طولانی که همیشه با این جمله ختم می شد: آه، دارم می میرم، ببین زیرم دریاچه شده.
و جواب می گرفت: جانم، عشق من، منم همین رو دوست دارم که زیرت دریاچه بشه، اخ ببین چقدر این کس خوشمزه و کوچولوت خیس و داغ شده، الان جون می ده که یه دل سیر بلیسمش تا حسابی بوی خوش عطرش بپیچه تو تمام جونم.

دیدن اینکه کسی که زیباترینِ بدنهای دنیا رو داره جلوی روت دراز کشیده و سینه های خوشگل و سکسی و خوردنیش یک مقداریش از بغلاش معلومه و کمرش در اثر بالشتی که زیر شکمش گذاشتم چنان انحنای زیبایی گرفته که هر مردی رو مدهوش می کنه تا چه برسه به من که دیوانه ی این تن و بدن هستم. حتی فکر کردن بهش هم زیباست که این انحنای دیوانه کننده ختم به دو برامدگی لوند و گرد می شن، وای وای. کونش تو این حالت مظهر سکس و شهوت بود برام، برامده، گرد و لوند که با هر ضربه ی دست من چندین بار می لرزید این ضربه ها تا قرمز شدنش ادامه داشت تا اینکه من لای کونش رو باز کنم و بهش بگم عشق من می شه تا جایی که می تونی تو همین حالت کونت رو بدی بالاتر و کمرت رو ببری پایینتر، دوست دارم که تمام کون و کسِ خوشگلت رو ببینم و بلیسم. دیوانه کننده ست دیدن کس خوشگلش که با یه چاک زیبا ختم به سوراخ کون تنگش می شه. کس صورتی، کشیده اما تپل با چوچوله و لبه های صورتی متمایل به قرمزی که زیبایی های پایین تنه اش رو با دوتا ران کشیده کاملِ کامل می کنه. حالا اون سعی می کرد که تا جایی که می تونه کون و کسش رو بیاره بالاتر و منم با زبونم و دماغم و صورتم و لبام برم لای پاش و فقط خودم رو بی هدف بمالم به همه جاش. اینجور وقتا از شدت شهوت واقعا تعادلم از دستم می ره و واقعا نمی دونم چیکار می کنم تا با جیغها و التماس هاش به خودم می یام.

-آه، آریا، آریا، آه، آآآآآآآآآآآآآآآآه، بلیس کسمو، آآآآآآآآآآه آریا جونم، عشقم، کسمو بخور، بخور دارم ارضا می شم، تندتر تندتر، جووووووووون بخورش، همه جاشو، کونمم بخور.

  • اوووووووووووووووف، جوووون، خوشمزه س عزیزم؟ دوسش داری؟ می بینی چقدر خیس شده؟ می بینی چقدر داغه؟ اره؟ بخورش آریا، دیونه، دیونه، دیونه ی من، دیونه جونم بخورش

منم حالا با این فریاد ها بیشتر تشویق می شدم که به کارم ادامه بدم، انگار نه انگار که یک ساعت و نیمه داریم با شدت هرچه تمامتر سکس می کنیم. اصلا انگار نه انگار که متوسط روزی یکبار سکس می کنیم با هم چون تازه به اینجا که می رسیم اصل ماجرای سکس ما شروع می شه. زبونم حالا لای خط کونشه و دارم به سمت پایین و به سمت کس عزیزترین موجود دنیا هرچی که هست رو می لیسم تا بیشتر و بیشتر و بیشتر بهش خوش بگذره و لذت ببره ازم. رسیدم به سوراخ کونش هرچند که همیشه در این رابطه مقاومت می کنه و علارغم همه ی لذتی که براش داره می گه نخورش، کثیفه اما نه خودش طاقت می یاره که جلوی من رو بگیره و نه من اصلا دیگه چیزی می فهمم از کثیف بودن، اخه مگه می شه یه جای بدن این موجود رویایی کثیف هم باشه؟ اب کسش رو با زبونم می مالم به سوراخ کونش که اونجا هم بوی کسش رو بگیره و بعد زبونم رو دور سوراخ کونش می چرخونم یواش یواش و بعد زبونم رو پهن می کنم و یه لیس بزرگ از سوراخ کونش.
غافلگیرش می کنم با زبونی که ناگهانی از روی سوراخ کون فرو کردم تو کسش و دارم سعی می کنم تا جایی که ممکنه بیشتر فرو کنمش. لعنتی رو هرچقدر بیشتر می لیسی و می خوریش خوشمزه تر می شه و مزه اش زیر زبونت می شینه. زبونم تو کسشه و دیواره های کسش رو حس می کنم، برامدگی های خیلی خیلی ریزی به زبونم می خوره که درست به اندازه ی برامدگی های روی زبون هست، غده های بسیارکوچیکی که این مایه ی خوشبو رو توی کس تزریق می کنه تا لزجی باعث لذت بردن هر دو نفر بشه. چرخش زبونم حالا تبدیل شده به تکون دادن نوک زبونم توی کسش، فقط نوک زبونم توی کسش تکون می خوره و به بالا و پایین کسش برخورد می کنه. نمی تونم تمومش کنم، واقعا نمی تونم از لیسیدن کس عشقم و در نتیجه دیدن و حس کردن لذت بردن این وجود خواستنی، دست بر دارم.
حالا نوبت به چوچوله اش یعنی حساسترین جای بدن زن رسیده، جایی که اگه واقعا بلد باشی چه جوری تحریکش باشی هیچ زنی تاب مقاومت نداره و بعد از این حرکت دیگه تمام خجالت هاش رو کنار می ذاره و می ره تو ابرا. چوچوله چون خیلی نرمه و حتی ظریفتر از لاله ی گوشه برای همین من برعکس همه ی ادما فکر می کنم که روی زبون برای وجود پُرز ها و غده های ترشح بذاق خیلی زِبرتر از حدی هست که بتون اونجور باید و شاید چوچوله رو تحریک بکنه، انگشت رو هم که باید فراموش کرد. این وسط هر مردی سه تا وسیله داره که بنابر موقعیت باید ازش استفاده بکن، لب، کیر و پشت زبون. من همیشه پشت زبونم رو لای لبهام می گیره و خیلی اروم اروم به همراه لبم چوچوله رو می لیسم. با دستم دوتا رون پاش رو بیشتر از هم جدا می کنه و درنتیجه لای کسش بیشتر معلوم می شه و چوچوله اش بیشتر بیرون می یاد. مثل یه مار زخمی به خودش می پیچه ولی من گرفتمش تا تماسمون قطع نشه.
داد و فریادی که راه انداختیم همه ی همسایه هامون رو هم باید به وجد اورده باشه.
آآآآآآه عزیزم، آه، اوووووووف، خدا، ای خدا، اااااااااه. اریا، اریاااااااا، اریا، اریا جونم. دیونم کردی دیونه. آه آه آه

دیگه وقتشه،خودم روش دراز می کشم اما نه به طور کامل، پاهاش بین پاهامه و کونش و کسش کمی بالا امدن و من هم روی دوتا دستام تنم رو بالاتر از اون گرفتم. کیرم رو می فرستم لای پاش البته با این دقت که توی کسش نره و همین لای پاش بازی کنه. بین پاهاش انقدر لزجه و خیس از اب دهان من و اب کس عشقم شده که کیرم خیلی زود شروع به بازی گوشی لای پاهاش و لای چاک کونش، کرد. کیرم رو می ذارم لای کونش و حالا بدون اینکه سعی کنم بکنم توی کونش فقط خودم رو در حالی که کیرم صاف صاف لای کونش قرار گرفته به بالا و پایین می کشم درست مثل سینه خیز رفتن، من روانی این حرکت هستم و اصلا تا این حرکت رو انجام ندم ابم نمی یاد.
حالا اروم اروم، با نفس هایی که یکی رو به شدت گرفتن و دیگری رو به آرام شدن می ره، کیرم رو بدون دخالت دست و با مقداری بازیگوشی لای پاهاش یعنی اینور و اون ور رفتن کیرم بلاخره خیلی خیلی نرم وارد کسش می کنم، خیلی اروم جوری که فقط رفتن سرش توی کسش چهل ثانیه طول می کشه و همین روال رو انجام می دم تا وقتی که تا جای ممکن کیرم رفته باشه تا ته توکسش. حالا با همون حرکت اهسته کیرم رو در می یارم و اینبار یک مقداری سرعت رو بیشتر می کنم ولی هنوز حرکم ارومه. صدای نفس کشیدنم شبیه به غرش زیر لب شیرا شده که احساس می کنم که وقتش شده، همیشه تو این لحظه بهم می گه اقا شیره، تا ته کیرت رو بکن تو کسم.
آه، آآآآآآآآآآآآه، اووووووووووووووف، آآآآآآه، ممممممممممم
سرعتم بیشتر شده و هرچی سرعت بیشتر می شه میزان تماس شکم و سینه ام به کمر و پشت شونه هاش بیشتر می شه و من بیشتر خودم رو بهش نزدیکتر می کنم و بیشتر خودم رو بهش فشار می دم. حالا بالا تنه ام روی ارنجهام هست و دستام رو از زیر بغلش رد کردم، سرعتم زیاده، کیرم وارد کس عشقم می شه و با هر ضربه ای نفسش به طرز خوشآیندی خالی می شه. کیرم بعد از عبور از بین پره های کسش و تحریک چوچوله اش وارد بخش اول کسش می شه جایی که تازه ویژگی کسهای تپل و کشیده مثل کس عزیزترینم، مشخص می شه چون تنگی کس رو به حداثر می رسونه. دیواره های کسش همه لبریز و سرریز شدن از ابِ کسی که اروم اروم داره در اثر اصتعکاک زیاد غلیظتر هم می شه. تا هرجایی که کیرم رو فرو می کنم فشار این کس تنگ لذتی به من می ده که دیگه سر از خودم نمی شناسم.
لذتش مثل پرواز یه دسته پروانه تو دلت همه جای بدنت رو می گیره و همیشه این سوال برام بود که ایا عشقم هم این احساس رو داره؟ و اونم همیشه جوابم رو می داد که اگه تو اون لحظه حس من رو درک کنی دلت می خواد زن باشی.

ما حالا احساس می کنم که دارم اروم اروم به لحظه ی انفجار نزدیک می شم و کاملا دیگه کنترلم رو از دست دادم. بهترین لحظه ی عمرم رو دارم تجربه می کنم که تو یه لحظه کیرم رو از تو کسش در می یارم و می ذارم لای کونش خودش می فهمه و دستاش رو دراز می کنه تا کونش رو تا جای ممکن از هم باز بکنه تا سوراخ تنگ و گرم و نرم کونش محیای حضور کیرم بشه. بدون اینکه دستم رو از زیر بغلاش در بیارم با حرکت کمرم کیری که دیگه از شدت شهوت به قدری راست شده که با یه چوب خشک هیچ فرقی نداره رو روی سوراخ کونش می ذارم و درحالی که خودش هم به فرو رفتن کیرم کمک می کنه اروم اروم سرش به کمک اب کس و بذاق دهن من و فشارهای مناسب کمرم وارد کون تنگ و زیبا و گرم نابترین فرشته ی دنیا می شه که اون هم با کشیدن آهی جانانه که مظهر همیشگی شهوت هست ازش استقبال می کنه. گرماش حسابی تن رو فرا گرفته و احساس می کنم درست زیر دلم یه پر پرنده می کشن.کیرم تا جای ممکنه وار کونش شده این رو تخمهایی که حالا رسیده به سوراخ کونش می گه و من رو از شدت لذت تحریک می کنه یه فشار محکم دیگه به کیرم بدم که باعث بشه عشقم از درد با یه آآآآآآآآآآآآآخ بلند از زیر کیرم فرار کنه ولی نه خیلی دور بلکه فقط به این اندازه که از فشار کیرم کم بشه. حالا سرعت و شدت ضربه هام رو بیشتر و محکمتر می کنم، صدای آه و آخ گفتن هاش پیچیده توی آه و فداتشم، جوووووووون، عشق من، دیونه ببین کیرم تو کونته، دیونه ی خودمی تو، دارم کون یه دیونه ی خوشگل می ذارم که دیونه ام کرده. جوووووون عزیزم، پریای من، گل من، آآآآآآآآآآآه.

خودم نمی فهمم هیچ وقت که تو این تقلاها کی انگشتام دور گردنِ کشیده، باریک و بلوریش گره خورده و یک کمی حالت خفگی بهش می ده و اون یکی دستم هم رفته از زیر شکمش روی کسش و داره اونجا رو می ماله و فاصله ی بین گردن و سرشونه هاش رو هم به دندون گرفتم و نه اروم و نه خیلی محکم دارم گازش می گیرم.

دیگه وقتش شده، نمی تونم بیشتر از این مقاومت کنم، لحظه ی انفجار همه ی احساس های خوب جهان تو وجود منه، تمام قدرتم رو متمرکز می کنم روی کمر و کیرم و تا جای ممکن با فشار کیرم و تو کونش تلمبه می زنم، در همان حالی و بدون اینکه از تلمبه زدن دست بر دارم سریع پاهاش رو از هم باز می کنم و خودم پاهام رو می ذارم وسط پاهاش که کونش رو بیشتر بازکنه که دیگه کیرم تا اخرین میلیمتر ممکنه جا بشه تو کونش، اون از شدت درد اشک گوشه ی چشماش جمع بشه و داد بزنه، آرررررررررررریاااااااااا جر خوردم، آررررررریاااااا، دیونه پارم کردی، دیونه.
-جون عزیزم، الان تموم می شه، عشقم، پریاااای من، پریای دیونه ی من، آه، آه، آآآآآآآآآآآآه، آآآآآآآآآآآآآه، پریاااااااااااا جونم، گل جونم.

  • آریا جرم دادی، آآآآآآآه، آریاااااااا پاره شدم ولی تو بکن عشق من، مال خودتم، آآآآآآه، آآآآآآآآآه
  • پریا، داره آبم می یاد، کجا کج کککک، پپپپررررررریااااااااا عشقم.

چند فشار با نفس هایی که فقط بازدم هستند اب کیرم رو بدون اینکه فرصت این رو پیدا کنم کامل ازش بپرسم دوست داره کجاش بریزم، توی کونش خالی کردم و بی حال روش افتادم، عاشق این سنگینی هست وزن من بعد از سکسه و من هم عاشق این سنگینی فضای اتاق بعد از این طوفان هستم. سکوتمون چند لحظه بیشتر طول نمی کشه که با صدای بوسه های من که بی هدف به سر، صورت، گردن و سرشونه هاش می زنم سکوت می شکنه. اولین جمله رو اون می گه.

  • وای آریا، واقعا دیونه ای تو، ببین چیکار کردی با من، دیونه؟ آآآآآآه.
    و با این آه چند لحظه کونش رو تکون می ده، انگار می خواد اخرین قطره های ابم رو هم از کیرم بکشه بیرون.
  • خودت ببین چیکار کردی دیونه، چشمام سیاهی رفت بس که تو من رو بردی تو اسمونا.

دوباره سکوت می شه بینمون ولی بازم برای چند لحظه که با پرسیدن تو چه فکری هستی؟ وارد یک بحث فلسفی داغ با هم می شیم که این لذت غلتی زده باشیم تو لذتِ دوباره و هزارباره شنیدنِ لحن و تُنالیته ی صدای نازش. موضوع بحثهامون البته بیشتر فلسفی و عرفانی هست، ما دیوانه ی مولانا هستیم و می شه گفت غالب بحثمان هم مربوط به همین موضوع هست. این بحث کردن ها واقعا چنان جدی می شه بینمون که انگار دوتا دانشجوی کاملا بیگانه با هم مناظره می کنند نه یه عاشق معشوقی که بیش از دو ساعت عشق بازی کرده اند. این همیشه من رو به این فکر می بره که واقعا ما دیونه نیستیم که بدون اینکه خودمون بخوایم بعد از همه ی عشق بازی هامون ناخوداگاه وارد بحث های اینچنینی می شیم؟ هرچی که هست ما که ازش لذت می بریم بی نهایت.
حالا آرام، آرام نوبت خواندن کتابی، داستانی، غزلی ست که عشقم رو به خواب ببره تا مجموعه ی لذت های من کامل بشه، چشماش رو روی هم می ذاره و اروم اروم صدای نفس هاش مرتبتر و عمیقتر می شه که من با دیدن چهره ی معصومه این فرشته ی عاشق، این دختر حیرت انگیزِ بی نظیر، این شاهکار آفرینش باشم که چطور ترکیب زیبای صورتش و برآشفتگی موهایش و لایه ی نازک عرقی که روی پیشانی اش نشسته من را با سمفونی بی همتای نفس کشیدنش به دنیای دیگه ای ببره که هیچ مخدری و الکلی نمی بره.

دوست های نادیده و غریبه ی من، این متن رو من بعد از بسیاری کلنجار رفتن با خودم برای نوشتن اش، نوشتم تا این بغض فروخفته ای دوباره مزمزه کنم و مانند خلط فرو بدمش. این متن رو نوشتم تا شاید کسی که باید بخونتش و بدونه عشق بازی های راه دور ما در ذهن من چگونه نقش بسته و چه احساس و نگاهی بهشون دارم. این رو متوجه بشه که چقدر حتی تا جزئیات دفعه به دفعه ی عشق بازی هامون خاطرم مونده و این رو درک کنه که امتحان کردن میزان دل بستگی و دیونگی من از راه تنها گذاشتن من و فاصله گرفتن ازم سختترین امتحان و آزمون دنیاست که هیچ پیامبری و هیچ انسانی تا امروز از پسش بر نیامده، تا چه برسد به من. امیدوارم این متن رو بخونه و بدونه که برای من چقدر عزیز و قابل ستایش هست. بفهمه که کم کم وقتش هست که برگرده و با یه لبخند بهم بگه دیونه جونم، تو از امتحانت سربلند بیرون امدی.
خوب دیگه وقت زمزمه کردن شعرهای حسین منزوی رسیده.
دوستای غریبه ی من، امیدوارم که این متن رو از روی شهوت محض و خوی حیوانی نخوانید، بلکه این متن رو با شهوت و احساس بخوانید تا بتونید لحظه لحظه اش رو درک کنید و اون لذت باید رو ازش ببرید. البته اگر دوست داشتید می تونین برام پیغام بذارید که بازم بنویسم.

نوشته:‌ آریا


👍 1
👎 0
114938 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

413336
2014-02-20 03:32:36 +0330 +0330

فکر کنم لازم باشه دوستان نویسنده یه کارگاه آموزشی برای کسانی که علاقه به نوشتن دارن برگزار کنن. خصوصا کسانی که میخوان پورنو بنویسن. نوشتن داستان سکسی این نیست که ملغمه ای از کلمات و جملات سکسی رو ردیف کنیم. مطمئنا کسانی هم که این نوشته هارو میخونن حس و حال خوبی ازش نمیگیرن. ایجاد فضای اروتیک و شهوت انگیز خیلی بیشتر از اسم بردن از آلات تناسلی و جملاتی که در حین یک عمل سکسی گفته میشه میتونه برای خواننده های این سبک نوشته ها جذاب باشه. نکته ایکه در این داستان به وفور به چشم میخورد افراط در به کار بردن واژه های اینچنینی بود.

0 ❤️

413337
2014-02-20 06:56:23 +0330 +0330
NA

ایول .خیلی خوب بود .صحنه های سکس رو خوب توصیف کردی .آفرین .
چنتا غلط املایی فاحش داشتی .و اون کلمه خلط رو خوب نیومدی ،حالگیری بود .
در کل دستت درد نکنه .
ممنون .

0 ❤️

413338
2014-02-20 09:35:11 +0330 +0330

نمیدونم! با اینکه خیلی به نظر خوب میاد، ولی اصلا آدم نمیتونه باهاش همذاتپنداری کنه و بسیار خسته کننده ست! فک کنم زیادی سعی کردی همه چی رو توضیح بدی و این خواننده رو خسته میکنه! من خودم که به شخصه نتونستم تا انتها بخونم و هر پاراگراف رو فقط اول و آخرش رو خوندم تا ببینم موضوع چیه فقط!

0 ❤️

413339
2014-02-21 09:09:23 +0330 +0330

بد نبود
ولی زیادی کشش آورده بودی

0 ❤️

413340
2014-02-22 05:51:43 +0330 +0330

شاید این نوشته رو نه با دید یه داستان نویس و یا دید یه خواننده پورنو خوان خوند!
کاری ندارم از لحاظ نوشتاری چی بود یا از لحاظ به تصویر کشیدن صحنه های پورنو
من از دید یه زن میخوام ببینمش،از دید یه زن که دوست داره مردش باهاش اینجوری باشه نه سکس صرف نه
منظورم احساساته که توی این داستان پر از احساس عاشقانه به معشوق راه دورشه
کاش همه آدم ها اینجوری به کسی که باهاشون هست نگاه میکردن کاش قدر لحظات با هم بودن رو میدونستن که زمانی نخوان حسرتشو بخورن
کاش معشوق تو همینجوری که من از کلمه کلمه داستانت لذت بردم و حس دلتنگیتو درک کردم اونم ببینه حس کنه و درک کنه
با حسین منزوی هم بشدت موافقم
نمره کامل تقدیم میشه
منتظرم بازم ازت بخونم

0 ❤️

413343
2014-02-22 12:10:18 +0330 +0330

اق معلم درس پس مي ديم، اون دوستايي هم كه نقد كردن يه تشكر حسابي اما اينكه خسته كننده و طولاني بود يا اينكه زيادي جزيئات رو بررسي كردم هم علل خاص خودش رو داشته كه تو سبك داستان بايد بهش بررسي، اين نوع نوشتن داستانك نيست كه نهايت در هزار و هشتصد كلمه تمامش كرد! اين يه داستان كامل با موضوع اروتيك بود كه اميدوارم دوستان يك مقداري دست از بي إنصافي و باري به هر جهت نقد كردن بردارن!
از همه ي دوستاني هم كه اين نوشته مقبول طبعشون بوده و لطف كردن به من، حسابي ممنونم!

0 ❤️

413344
2014-02-22 12:59:14 +0330 +0330

سپيده خانم عزيز دل؛
مرسي از اينكه انقدر خوب و با اين ديد قشنگ ( كه البته منظور و منظر أصلي اين نوشته بود) اين نوشته رو خوندي! هزار تا كامنت منفي هم اگر اين نوشته بگيرن باز هم همين يه كامنت شما مي ارزه، چون حقيقتا نكته سنج و عميق بودي در خواندن!

0 ❤️

413345
2014-02-22 15:22:44 +0330 +0330

خواهش میکنم قابلی نداشت
فقط حسی که از خوندن داستان داشتم رو بیان کردم اگر این حس درست بوده و همون چیزیه که شما میخواستی به خواننده منتقل کنی پس یعنی کارتو درست انجام دادی.

0 ❤️

413346
2014-02-22 15:44:19 +0330 +0330
NA

درود بر شما. بسیار زیبا و با احساس بود…

0 ❤️

413347
2014-02-22 16:16:15 +0330 +0330

Shameless عزيزم، خيلي ممنونم از لطفت.

سپيده جان، مي گن چو از دل برايد لاجرم بر دل نشيند عزيز دل!

0 ❤️

413348
2014-02-23 19:35:56 +0330 +0330
NA

قشنگ بود ولي نميدونم چرا هيچ حسي به من دست نداد شايد چون نوشته قصد داشت فقط يکنفر رو احساساتي کنه وبس

0 ❤️

413350
2014-03-05 13:46:00 +0330 +0330
NA

سلام

0 ❤️

413351
2014-03-10 11:40:17 +0330 +0330
NA

حتما بخون
اول بگم که داستانت کلا خوب بود و من امتیاز عالی رو بهش دادم.داستانت رو خوب شروع کردی اما ای کاش پس از چند سطر،به ابتدا بر میگشتی و یه دید ابتدایی در مورد خودتون و ماجرایی که نهایتا به این تعریف ختم شده بود رو،به خواننده می دادی.یا اجازه میدادی خواننده از چند ساعت قبل از این سکس عاشقانه با خبر باشه.
داستانت،رفته رفته روان تر شد.کسی که همچنین سکسی رو تجربه کرده باشه،به راحتی می تونه تو داستانت غرق بشه.اما دقت کن.فرو رفتن در شرح اصل سکس و بیرون اومدن ازش و پرداختن به زیبایی های این فرشته دوست داشتنیت و بازگشت مجددت به اصل سکس از نظر من یکم ایراد داره.کاش جملاتی رو برای اتصال صحیح شون پیدا میکردی.اینجوری و از نظر من،داستانت بی نظیر و بدون نقص بود.
جدا از پردازش داستانت باید بگم که بهترین کلمات برای توصیفش میتونه،رقص سکس یا پرواز سکس باشه.از صمیم قلب آرزو می کنم که در کنار عشق زیبات،شادی رو تا پایان عمرت احساس کنی.منتظر کارای زیبای دیگه ات هستم.ممنون.

0 ❤️

413353
2015-07-18 19:04:25 +0430 +0430

بد نبود,اما چندتا از بچه ها درست میگن,با اینکه خیلی پر احساس نوشتی,اما جذابیتش کم بود! یه حسی بهم داد که…چطوری بگم…مثل حس لیس زدن یه بستنی خوشمزه اما در برف و سرمای شدید زمستون بود! بهرحال مرسی

0 ❤️