مامان و خاله مهناز، شب عروسی پسردایی

1397/11/29

پویا هستم ۲۱ سالمه قدم ۱۸۰ وزنم ۷۶ سفیدم کیرم ۲۰ سانته و کلفت. خاله مهنازم ۴۳ سالشه قدش ۱۷۵ وزنش ۷۵ کونش تو چشم و سینه بلوری داری پوستش سفیده و اصلا مو نداره. مامان میترا ۴۸ سالشه و قدش ۱۷۵ وزنش ۷۸ خوشگل و سفید و بدنش یک تار مو هم نداره‌ نه اینکه بزنه خودشون ذاتا مو ندارن. کونش گنده است و پستوناش از خاله بزرگ تره اما کلا شبیه همن و دوتاشون جیگرن. همیشه باهم باشگاه میرن و کلی ب خودشون میرسن اصلا قیافشون به سنشون نمیخوره.
پدرم فوت کرده و سه ساله مادرم بیوه است. خاله مهناز بچه نداره. منم تک فرزندم.
ما کلا باهم راحتیم و تو مهمونی ها اکثرا لباس های باز‌ میپوشن. عروسی پسر داییم بود رفتیم شهرستان. من و مامان و خاله و شوهرش باهم رفتیم. مهمونی خصوصی بود و همه فامیل نزدیک. اکثر زنها و دخترا لباس یه تیکه بدون شلوار تنشون بود. ما وقتی رسیدیم مامان و خاله گفتن بریم تو اتاق لباس عوض کنیم. منم چون رانندگی کرده بودم و لباسم خیس عرق بود رفتم عوض کنم. مامان زود لباسشو عوض کرد. خاله لباسشو دراورد شورت و سوتین تنش بود که دهنم اب افتاد واییی چه بدنی داشت. منم لباسمو دراوردم دیدم مامان گفت پویا کمرم گرفت قلنجمو بشکون. من فقط شورت پام بود. گفتم مامان بزار لباسمو بپوشم . گفت ول کن زود بیا. رفتم از پشت بغلش کردم و قلنجشو شکوندم. خاله که کون مامان رو روی کیرم دید هوایی شد. گفت قلنج منم بشکون. منم از خدا خواسته هردومون لخت بودیم. سریع رفتن بغلش کردم. کیرم شق شد و قشنگ تو ترک کونش جا گرفت قلنجشو شکوندم اما دلم نمیومد بزارمش زمین همونجوری گرفتمش بعد بیست ثانیه گذاشتمش زمین. اما همچنان کیرم تو ترک کونش مستقر بود و حالا روم نمیشد ولش کنم چون مامان‌کیر شقمو میدید. دیدم مامان عین یه ادم باشعور رفت بیرون از اتاق.
دیدم خاله مهناز گفت انگار داره خوش میگذره بهت.
گفتم ببخش خاله مهناز خوشگلم دست خودم نبود حواسم پرت شد. وقتی برگشت کیر شقمو که داشت شورتمو پاره میکرد دید گفت وایی چه بزرگه. فکرشو نمیکردم اینقدر مرد شده باشی. یکم باهام شوخی کرد و لباس پوشیدیم و رفتیم. تو مهمونی باهم رقصیدیم. شب که شد چون اکثر مهمونا موندیم خونشون. جا کم بود و رخت خواب پهن کردیم کف حال. مامان و خاله هردو بابلوز حلقه ای و ساپورت خوابین. مامان سمت دیوار بود. من کنارش رو یه نالی و یه پتو برا هردومون. کنار من خاله بود و شوهرش. زیراندازمون به هم چسبیده بود. هوا گرم بود اکثرا پتو نپوشیده بودن. خلاصه همه خوابیدن. ساعت دو بود. دیدم خاله کون قلنبش سمت منه. منم یادم افتاد که امروز چه حالیر باهاش کردم. کیرمو چسبوندم بهش از رو شلوار. دیدم تکون نخورد. یکم فشارو بیشتر کردم کیرم شق شده بود و میمالیدم. دیدم خاله نیم خیز شد پتو رو ورداشت و کشید رو جفتمون و باز کونشو داد عقب. بعد ساپورتشو با شورتش تا زانو داد پایین. منم شلوارمو کشیدم پایین و گذاشتم درش یه کم مالوندم خاله خودش توف انداخت تو دستش و زد رو سوراخش بعد کیرمو با دست گذاشت رو شوراخش. کونشو کامل قنبل کرد و یکم فشار داد عقب تا کلاهک کیرم رفت تو یک دقیقه بی حرکت بود و بعد اروم عقب جلو کرد و بعد دو دقیقه وایستاد دستشو اورد عقب و گذاشت بغل باستنم و فشار داد سمت خودش یعنی تلمبه بزن. منم شروع کردم به تلمبه زدن تند تند میزدم یه لحظه وحشی شدم و محکم زدم صدای شالاپ شلوپ اومد. دوباره سرعتمو کم کردم. معلوم بود کون دادن براش عادیه. اما کونش خیلی داغ بود نزدیک بیست دقیقه کردمش که ابم اومد جام نبود بکشم عقب و گفتم اگه بریزه رو رخت خواب بد میشه. تو کونش خالی کردم و دیدم بدش نیومد.
بعد شلوارمو دادم بالا از زیرپتوش دراومدم رفتم زیر پتوی مامان. ده بیست دقیقه گذشت همش تو فکر این بودم که چطوری خاله اینقدر راحت بهم کون داد. خواستم بخوابم دیدم مامان داره وول میخوره. گفتم بزار مامانو انگولک کنم ببینم چیکار میکنه. کونش طرف من بود‌. دستمو که زدم به باستنش باورم نمیشد کونش لخت بود… ساپورتشو داده بود پایین داشت با خودش ورمیرف. کف دستمو رو باستنش گذاشتم. دیدم با دستش دستمو کنار زد. بعد چند دقیقه دوباره دستمو گذاشتم رو کونش. دوباره دستمو کنار زد. فهمیدم دلش میخاد وگرنه شلوارشو بالا میکشید و کونشو زمین میزاشت تا در امان باشه. اینبار مستقیم انگشتمو بردم برای سوراخش. دیدم کار نداش. یه کم باستنشو با سوراخش مالوندم. بعد کیرمو توفی کردم و گذاشتم رو سوراخش فشار دادم دیدم خیلی راحت رفت تو. مامان خودش بیشتر میداد عقب که تا ته بره تو شروع کردم به تلنبه زدن. بعد دیدم مامان دستمو گرفت از جلو گذاشت رو کوسش. همزمان که میزاشتم کونش. کوسشو میمالوندم. بعد نیم ساعت ارضا شد و بدنش شل شد و بیحال. منم بعد ده دقیقه ابم اومد اما تقریبا پنج دقیقه اخر مامان خوابش گرفت. ابمو تو کونش خالی کردم باز گفتم نریزه روی رخت خواب. بعد پاشدم رفتم دسشویی. برگشتم اومدم بخوابم.
دراز کشیدم خاله مهناز پتو رو کشید رو جفتمون. به پشت خوابیده بود و صورتش رو به بالا. دستمو گرفت گذاشت رو کوسش و دستمو میمالید روش باز دوباره حشری شدم کوسش خیس اب بود.شورت و ساپورتشو کامل دراورده بود هیچی پاش نبود. دوباره پشتسو کردم بهم چنان حشری بود هیچی حالیش نبود. منم شلوارمو دادم پایین. کیرمو گذاشتم در کونش. کونش خیس اب بود. دیدم با دستش جای کیرمو عوض کرد گذاشت رو کوسش. وایییی کوسش داغ داغ بود نتونستم خودمو کنترل کنم فشار دادم رفت تو چنان خیس بود نیاز به توف نداشت. شروع کردم به تلمبه زدن صدای ملچ موچ میداد سرعتمو بیشتر کردم. یک ساعت گایدمش ابم داشت میومد یواش درگوشش گفتم ابم داره میاد. گفت بریز تو. منم ریختم تو کوسش. بعد از هم جدا شدیم و خوابیدیم. فردا صبح خاله مهناز چنان تحویلم میگرفت و مامان انگار منو تازه دیده بود.
برگشتیم تهران من و مامان رفتیم خونه خودمون. لباسامو دراوردم چشمم به مامان افتاد شورت و سوتین تنش بود رفت اشپزخونه اب بخوره. برگشت رفت تو اتاقش رفتم پیشش. شورتمو دراوردم شورت و سوتین مامانو هم دراوردم. گفتم بریم رو تخت. درازش کردم و شروع کردم به خوردن کوسش واییییی چه طعمی عین یه سگ لیس میزدم. بعد رفتم سراغ پستوناش ارزوی دیرینم. افتادم به جون پستوناش سیر نمیشدم. بعد گفتم مامان میخام کونت بزارم. دیدم برگشت یه بالش گذاشت زیر شکمش و گفت بفرما. کونش بالا اومدهدبود و خیلی سکسی بود یکم زبون زدم و توف کردم روش. بعد کیرمو گذاشتم درش. اروم فشار دادم رفت تو دیدم مامان گفت یواش درد داره. شروع کردم به تلمبه زدن و کامل خوابیدم روش. سرعتمو زیاد کردم گفتم مامان داری چیکار میکنی گفت دارم به پسر کیر کلفتم کون میدم. پسرم داره کونمو پاره میکنه. گفتم دارم میزارم تو کون ناز مامانم جووووون. اه و نالش بلند شد و میگفت اروم بکن درد داره. گفتم مامان اینجوری چون تسلط دارم روت دوست دارم محکم بکنم و بهت فشار میاد به حالت سگی وایستا . پاشد سگی وایستاد دوباره کیرمو گذاشتم کونش. اول اروم اروم تلمبه زدم. وقتی زیرم بود چون کونش بزرگه اجازه نمیداد کیرم کامل بره تو. اینجوری کامل میشد بره تو. اول تا نصفه کردم تو تلمبه زدم. بعد چند دقیقه کیرمو تا دسته کردم تو تخمام چسبیدن به سوراخش.دیدم جیغ زد پاره شدم شروع کردم به تلمبه زدم محکم زدم خواست فرار کنه اجازه ندادم. خراب شدم روش پاهاش از هم رفت و کونش بدتر باز شد فک کنم تخمام هم رفتن تو . مامان جیغ میزد ولم کن. اما من محکم گرفتمش پاهاش از هم رفته بود و خودشو رو زمین انداخت. محکم کیرمو فشار میدادم تو بعد تلمبه زدم مامان داد و هوار میکرد . با شدت تلمبه زدم دیدم مامام اروم شد. تقریبا بیست دقیقه همونجوری کردمش تا ابم اومد همشو ریختم تو کونش. همونجوری افتادم روش. بعد چند دقیقه پاشدم مامان گفت توله سگ کونمو پاره کردی اگه گذاشتم دیگه بهم نزدیک شی. گفتم مامان دست خودم نبود کونت اونقدر خوبه که گفتم پارش کنم. گفت خفه عوضی. پاشد سرپا دوباره چشمم‌بهش افتاد حشری شدم. پاشدم رفتم بغلش کردم و بوسش کردم لب ازش گرفتم. از دلش دراوردم.
پایان

نوشته: پوریا


👍 21
👎 37
956587 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

749050
2019-02-18 21:54:23 +0330 +0330

کلاً داستانت تخیلی بود
بعدش ی سوال دارم
چه طوری میشه سگی وایستاد؟

4 ❤️

749051
2019-02-18 21:54:40 +0330 +0330

سکس با مادر وقاحت داره

3 ❤️

749053
2019-02-18 21:57:29 +0330 +0330

کیره مورگان فریمن دهنت جقی

6 ❤️

749054
2019-02-18 21:57:38 +0330 +0330

شوهر خاله ات رو نكردي، فكر كنم اونم تو قسمت بعدي ميكني


749061
2019-02-18 22:03:44 +0330 +0330

کوس شعر بود جقی

1 ❤️

749062
2019-02-18 22:04:05 +0330 +0330

اگه یه دستی رو کون شوهر خالت میکشیدی ، احتمالا شلوارش پایین بود و آماده

6 ❤️

749073
2019-02-18 22:12:53 +0330 +0330

مرزهای کس شعر رو گاییدی

5 ❤️

749078
2019-02-18 22:20:31 +0330 +0330

پوریای عزیز…تبریک میگم بابت جنده خونه ای که اسم خانواده داره یدک میکشه

0 ❤️

749083
2019-02-18 22:27:55 +0330 +0330

جانی سینز و کیران لی نمیتونن تو یه ساعت سه بار ارضا شن کوووونب

3 ❤️

749087
2019-02-18 22:32:31 +0330 +0330

فقط لاشی خالی بند داستان راست بگو چون جا نبود مردیجا خوابیدن زنا یجا تاصبح شوهرخالت تورو گاید بعد بلند شدی بری برینی دیدی یکی رفته تو اون اتاق داره مادر وخالت ومیکنه اونم کسی نبود جز پسر همسایه

0 ❤️

749100
2019-02-18 23:03:31 +0330 +0330

من نمیدونم چرا بعضی از دوستان ناراحت میشن !!!؟؟؟ خب یه بچه براتون از روی خلاقیت ذهن ش که مامان و خاله جونش کوس و کون خوبی هستند ، داستان نوشت … ، این که دیگه ناراحتی نداره … ، عالی بود پسرم …، آفرین گلم ، بابا قربونت بره … ، شماره مامان و خاله رو بزار تا ما هم فیض ببریم … ، انقدر تعریف و تمجید کردی حضرت آقای ما رو از خواب بیدار کردی !!!

2 ❤️

749106
2019-02-18 23:27:44 +0330 +0330

الانه که از خنده جر بخورم. جانی سینس ایران تویی کمتر فیلم ببین لنتی

3 ❤️

749115
2019-02-18 23:55:28 +0330 +0330

من فرار کنم تا نیومده منم بکنه :))))))

3 ❤️

749118
2019-02-19 00:07:18 +0330 +0330

ناموسا یکی ی کیلو کافو به این تزریق کنه کصکشِ حشری
جق هیچ آسیبی هم نداشته باشه ولی اینکه ی سریا رو کصخل میکنه کاملا ثابت شد با داستانت کصمغز

1 ❤️

749121
2019-02-19 00:16:55 +0330 +0330

تخیلی

خلاصه داستان: اسم من پوریا است ولی اینجا برای اینکه من را نشناسند بهم بگید پویا. پدرم فوت کرده و مادرم بیوه شده. یک خاله هم دارم که شوهر داره. رفتیم عروسی به شهرستان مجاور. شب که شد و خوابیدیم، شوهر خاله جای خودشو کنار من انداخت. نیم ساعت گذشت که حس کردم یکی انگشت تو کونم کرده و پتو را روی هردومون انداخته. نفسش میخورد پشت گردنم. دستامو از پشت گرفت و کیرشو تا ته کرد توی کونم و صدای شالاپ شلوپ راه انداخته بود. بعدش مادرم بیدار شد گفت چکار می‌کنید و بهش گفتم شوهر خاله داره کونم میذاره که مادرم حشری شد و گفت پس کون من هم بذاره. شوهر خاله همه آبشو تو کونم خالی کرد و من هم کون مامان نازم را باز کردم و شوهر خاله نیم ساعت مامان نازم رو گایید که شالاپ شلوپ صدا می‌داد که یهو پدر عروس هم بیدار شد و دید پتو از روی کونم رفته کنار، اومد کونم گذاشت و شالاپ شلوپ راه انداخت و رفت. داماد هم در همین هنگام اومد خاله را کرد و شالاپ شلوپ راه انداخت. صدای شالاپ شلوپ همه جا را پر کرده بود و یک فضای عبادی سیاسی و روحانی همه جا را پر کرده بود.
این داستان واقعی بود، باور کنید. در ضمن کیرم هم 28 سانت است.

ها کوکا

4 ❤️

749127
2019-02-19 01:13:17 +0330 +0330

تخیلاتت باحال بود بازم بنویس پوریا.

1 ❤️

749129
2019-02-19 01:16:33 +0330 +0330
NA

دو دقه اومدیم خودتونو ببینیم همش داشتی یکیو میکردی که!
فکر کنم کیرت اصن با مفهوم خواب اشنایی نداره بی مقدمه همش راسته
یکم روش کار کنی شبا واست لالایی میخونه بخوابی بعد خودش راه میافته تو خیابون ملتو میکنه اینجوری تو هم خسته نمیشی پهلوون

1 ❤️

749130
2019-02-19 01:26:15 +0330 +0330

همه رو کردی؟
ی ده دقه
ی ۴۰ دقه و ی یکساعته.
اصلش این بود که تا دستت خورد به خالت شوهر خالت اومد سروقتت و دوساعت کونت گذاشت آخرشم آبشو با موهات پاک کرد.

2 ❤️

749131
2019-02-19 01:28:52 +0330 +0330
NA

وای ک جر خوردم بیدار شدن همه بسکه خندیدم کامنتا عالی دمت گرم حاجی بنویس بخندیم خیلی وقت بود شهوانی نیومده بودم و از ته دل نخندیده بودم از دپی درم اورد

3 ❤️

749134
2019-02-19 01:48:42 +0330 +0330

فانتزی های جالبی داری
فقط میتونم بگم:
اللهم اشفی کل مریض

1 ❤️

749150
2019-02-19 04:07:34 +0330 +0330

هوا گرم بود و اکثرا پتو نپوشیده بودن. اخ بچه کون کیرم گورخر افریقایی داخل کون بابات ک تو را تخم ریزی کرد …داخل دهات شما پتو را میپوشند…بچه برو صابونت را عوض کن احتمالا الرژی کیری گرفته مغزت

1 ❤️

749155
2019-02-19 04:49:09 +0330 +0330

عجبا
چه فکر جقی داری تو
فکر کنم با این جوونا ایران به جهان اول برسه :)))));)))))

1 ❤️

749165
2019-02-19 06:58:55 +0330 +0330

برو‌پتو بپوش ???

0 ❤️

749166
2019-02-19 07:02:38 +0330 +0330

ميلادم، عاشق سكس گروهي مخصوصا با زوج، هرجا باشه ميام
عاشق خوردنم، هم مال دخترو ميخورم هم پسرو، تو سكس تري سام هم ميدم هم ميكنم
اگ دوس داري در حال سكس باهمسر يا دوسدخترت يكي خايه هاتو ليس بزنه
يا يه آدم مطمئن ميخواي ك طرفتو جلو خودت بكنه و ارضاش كنه
پيام بده❤️

0 ❤️

771425
2019-06-04 05:26:05 +0430 +0430

دیسلایک بیستم خشک خشک همراه با کیر شوهر خالت تو تو کیونت اولا پتو رو نمیپوشن بچه کیونی ک ی رم تو قبر بابات پتو رو سس مایونز میزنن به همراه ک و س مادرت می خورنش اصلا پتو از نزدیک دیدی ؟ میدونی پتو چطوریه ؟ و می تونی توضیح بدی چطوری میشه پوشید ؟ دوما داستانت کاملا مشخص بود زاده توهمات ذهن مجلوقته صابونتو عوض کن اگر بر فرض محال واقعی باشه داستانت تبریک میگم بابت یه مشت هرزه ک دورت جمع شدن و تو خاله و مامان صداشون می کنی ولی اصل ماجرا به نظر میرسه اینطوری باشه ک تو عروسی شوهرخالت مستت کرده و به 69 روش سامورایی کیونت گذاشته و ابنه ای شدی تو ام برای انتقام تو ذهن مجلوقت خواستی تلافی کنی و زنشو بگای بعد گاییدن زنش دیدی تو ک تو زحمت افتادی وتوهم زدی گفتی بذار خواهر زنشم بگام ک بی حساب بی حساب بشیم گرفتی مادر خخودتم گاییدی بعد گاییدن مادرت یه لگد اومده از کمرت که پاشو جقی پاشو مدرسه ات دیر نشه ک اگه دیر بشه معلمتونم مثل شوهر خالت کیونت میذاره امیدوارم در تمام مراحل زندگیت سعید طوسی همیشه مثل کوه پشتت باشه ???

2 ❤️

780410
2020-12-06 11:36:12 +0330 +0330

پتو پوشیدیم😂😂😪

1 ❤️

792360
2021-02-17 06:24:48 +0330 +0330

خوب نوشتى حشر خوان بهر حال اگر تو نمیکردی یکی دیگه ميكردشون حالا باغيرتا بيان شعر و رجز بخونن شما عرضه انجام دادنش رو نداريد بذاريد دوستان داستان نويس با خيال خوش تخيلات خودشون رو به قلم القاء كنن .

1 ❤️

824417
2021-08-05 23:09:05 +0430 +0430

لعنت به هرچی آدم جقی و بدبخت و عقده ایه… اخر بی همه چیز چرا اسم پوریا رو خراب میکنی عقده ایه مفلوک؟

0 ❤️

830567
2021-09-06 14:27:52 +0430 +0430

احسنت به جماعتی رو خر دیدی
کیر اسب یزید توی کونت

0 ❤️

887316
2022-07-27 16:21:44 +0430 +0430

اون تیکه توی حال و شوهرش کارتون واقعا قابل درک نیست مگر اینکه بی هوش باشن
باید موقعیت و مکان رو عوض میکردی تا واقعی تر بنظر می‌رسید

1 ❤️

897455
2022-09-30 02:08:33 +0330 +0330

تخیلاتتم تخمیه

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها