مستی در مهمانی

1393/04/26

سلام از همین اول بگم اگه کسی می خواد پای مانیتور خود ارضایی کنه این داستانو نخونه این ماجرا کاملا واقعیِ هدفم از نوشتن فقط این بود که نظر دیگران رو راجع به این اتفاق بدونم…
آتوسا از پشت تلفن داد زد: اه الی بسه دیگه گندشو در اوردی تو چته آخه دختر روز چهارشنبه سوریم میخوای بمونی خونه؟
بی حوصله جواب دادم: ولم کن بابا… حالا کجا می خوایم بریم؟
آتوسا_ مهمونی شهریار دوست سعید
من_ دیگه اصلا نمیام من از سعید خجالت می کشم نمی تونم جلوش مشروب بخورم و سیگار بکشم!
آتوسا _ غلط کردی تو خجالت می کشی؟ حاضر باش ساعت 7 میایم دنبالت
طبق معمول می دونستم مقاومت بی فایدست پس رفتم که حاضر شم زیر لب برای خودم زمزمه می کردم: من دلم تنگ میشه واست
نیستی انگار نیست حواسم
نیستی اما هنوز مونده
جای عطرت رو لباسم …
واقعا دلو دماغ مهمونی رو نداشتم یاد چهارشنبه سوری پارسال با سینا کلافم کرده بود وااای سینا… چقدر دلتنگش بودم 4ماهی از آخرین باری که دیدمش می گذشت… جز اون هیچ کس رو نمی تونستم کنارم تحمل کنم…
ساعت 7:05 بود که بچه ها اومدن کیمیا و آتوسا و مهلا به همراه سعید دوست پسر مهلا. من و آتوسا و مهلا و کیمیا از بچگی با هم بودیم و هیچ وقت از هم جدا نمی شدیم!
وقتی رسیدیم هنوز شلوغ نشده بود شهریارو از چند سال پیش می شناختم اما بقیه رو نه. حوصله نداشتم به این فکر کنم که از سعید خجالت می کشم اگه مشروب نمی خوردم اون شب و زهر خودمو بچه ها میکردم فکر سینا داشت کلافم میکرد. 4-5 پیک بیشتر نخوردم که فقط سر حال بیام ولی هوش و حواسم سر جاش باشه!
می خواستم نرقصم اما بچه ها نذاشتن آتوسا خیلی زود برا خودش یکی رو پیدا کرد یکم سامان برادر سعید به همراه دوستش آرمین اومدن چند سال پیش دو سه باری دیده بودمشون. من با کسی جز سینا نمیرقصیدم اما وقتی سامان پیشنهاد رقص داد به خاطر اینکه برادر سعید بود قبول کردم کیمیا هم با آرمین رقصیدن بعد از مهمونی قرار شد بریم خونه آرمین و یه مشروبی بزنیم و دور هم باشیم چون مهمونی ساعت 12 تموم شد. برام مسىله ای نداشت ما زیاد از این کارا می کردیم اولاش غر می زدم که من خونه ی پسر نمیام اما چند بار که رفتیم و دیدم هیچ اتفاق بدی نمیفته برام عادی شد همیشه یا شبا نمی خوابیدیم و تا صبح حکم و چشمک و… بازی میکردیم یا اگر می خوابیدیم من یه گوشه جدا می خوابیدم و بچه ها پیش دوس پسراشون ولی من نمی تونستم جز سینا با کسی دوس شم کنار کسی جز سینا بخوابم حتی بهش فکرم نمی کردم اما واسه اونا انگار فرقی نمی کرد.اصلا اونقد گند اخلاق بودم که با کسی حتی نمی رقصیدم سامان اولیش بود اونم چون داداش سعید بود.
ده نفر بودیم که رفتیم خونه آرمین . بازم خاطراتمون با سینا… عرق داشتن. مهلا گفت: دفعه ی آخری که عرق خوردم هی می خوردم فکر می کردم اثر نداشته تازه وقتی پاشدم فهمیدم چقدر حالم بده!
حواسم به جمع نبود می خندیدن اما من فکرم پیش سینا بود خیلی خوردم بلکه حواسم پرت شه وقتی پاشدم سرم خیلی گیج میرفت یاد حرف مهلا افتادم سامان گفت: عزیزم می خوای دستتو بگیرم؟
گفتم: نه خوبم. رفتم دستشویی تو آینه به خودم نگاه کردم لبخند رو لبام بود به خودم گفتم نخند اما خنده از رو لبام جمع نمیشد… یکم آب پاشیدم به صورتم. فایده نداشت نمی تونستم رو پام وایسم…
یادم نمیاد چجوری اما یه دفعه خودمو دیدم که بغل سامان خوابیدم کیمیا و آرمینم با فاصله ی زیاد از ما توی حال بودن بقیه توی اتاق ها
بازم اونقدر حالم خوب نبود که بفهمم نباید پیش سامان بخوابم خواست منو ببوسه نذاشتم گفتم بچه ها می فهمن زشته
(آخه خیر سرم همه رو من طور دیگه حساب می کردن هیچ وقت به کسی پا نمی دادم اگه اینجور جاها می رفتیم همیشه تنها بودم قبل از اونم فقط با سینا بودم .) به حرفم گوش نداد لباشو گذاشت رو لبام اما مثل سینا منو نمی بوسید چند بار بهش گفتم ولم کن بچه ها می فهمن اما بی فایده بود بازم لبامو بوسید دستشو کرد زیر لباسم و همونطور که لبامو می بوسید سینه هامم میمالید. مستی و شهوت بهم غلبه کرد…کمربندشو وا کرد همونطور که ازم لب می گرفت دستمو گذاشت رو کیرش براش می مالیدم دید اینطوری فایده نداره خواست جوراب شلواریمو دربیاره اولش نذاشتم اما بی فایده بود پاشد و کیرشو گذاشت لای پام و بالا پایین کرد دستشو گذاشت روی کسم و گفت مال کیه گفتم سینا به خاطر تشابه اسمی و اینکه خیلی مست بودم فکر کرد اشتباه کردم بالاخره انقد بالا پایین کرد تا آبش اومد ریخت روی شکمم…بعد بهش گفتم برو دستمال بیار پاکش کن. وقتی پاکش کرد گفت بذار تورو هم ارضا کنم گفتم ولم کن نمی خوام الان بچه ها می فهمن.برام سکس با سامان لذتی که با سینا داشتم رو نداشت خیلی هم نگران بودم بچه ها بفهمن البته خودشون مشغول بودن ولی من با اونا فرق داشتم! پشتمو کردم بهش و خوابیدم کیمیا می گفت آرمین شب براش آب اورده بوده منم گفتم : خیلی عوضی برای ماهم آب بیار
ولی اصلا یادم نمیاد چنین حرفی زده باشم یا حتی آب خورده باشم خدا می دونه دیگه چیو یادم نیست!
فرداش مهلا گفت: همش دعا می کردم تو با سامان بد رفتاری نکنی آبرومونو جلو سعید ببری اما خیالمو راحت کردی
تودلم گفتم تازه نمی دونی شب باهم سکس هم داشتیم!
فردای اون شب اصلا به رابطه م با سامان فکر نکردم چون می دونستم دیوونه میشم اما امروز عذاب وجدان بدی اومده سراغم هیچ مدلی نمی تونم خودمو تبرىه کنم و خودمو ببخشم عذاب وجدان دیوونم کرده کاش کمتر عرق خورده بودم کاش مست نبودم اون وقت اینطور نمی شد.


👍 0
👎 0
91983 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

427570
2014-07-17 16:05:41 +0430 +0430
NA

حالا همه واسه ما عرق خور شدن جنده این کجاش سکسی بود

0 ❤️

427571
2014-07-17 16:09:31 +0430 +0430
NA

کسی هست با من حرف بزنه من خیلی تنهام

0 ❤️

427572
2014-07-17 16:37:36 +0430 +0430
NA

سلام …
چی بگم آخه اول تو جبهه ی خودت رو مشخص کن. از یه طرف کل داستان داری اسم سینا رو بالا میاری، از یه طرف دیگه هی میگی به سامان که نکن بچه ها می فهمن؟؟! مشکل تو فهمیدن بچه ها بود یا اینکه می خواسی پا ندی؟! پس اینجور که معلوم شد تو فقط مشکلت بچه های بود و اگه تنها با سامان بودی پردتم می زدی جنده کوچولو. بیچاره سینا که فکر می کنه چه دخی پاکدامنی داره. دبگه عذاب وجدانت چیه؟! پا دادی دیگه، دیگه سعی کن پا ندی. بچه جون کسی که جنم و شعور مستی و نداره نمی ره جنده خونه که؟!!! اگه می خوای این آخرین بارت باشه و به قول خودت وجدان درد نگیری دیگه مث بچه آدم فقط برو به سینا بده تا بیشتر از این لکه ی ننگت و تو جامعه گسترش ندی. بای کوچولو.

0 ❤️

427573
2014-07-17 16:50:33 +0430 +0430
NA

“اگه کسی می خواد پای مانیتور خود ارضایی کنه این داستانو نخونه”>>>آخه کسمغز تو فکر کردی کسی با خوندن داستانایه درب و داغون تو و امثال تو خود ارضایی میکنه :| زر زر نکن :|
برو آشتو بپز بابا
یچی شنیده اومده داستان میگه :|
که نمیخواستی یهویی شد :| با یارو سکس کردی یهویی بود :| از اول زر زر کردی سینا سینا >>>بعد 3سوته به سامان دادی :| بعدم میگی مست بودی :))
این عرقو خوب اومدی :| :))
دروغی بیش نبود >>>ذهنت بدفرم هرزه س

0 ❤️

427574
2014-07-17 17:09:38 +0430 +0430
NA

بستگی داره چه حرفی بخوای باهات بزنه

0 ❤️

427575
2014-07-17 17:11:31 +0430 +0430

سلام من هسثم

0 ❤️

427576
2014-07-17 20:10:52 +0430 +0430
NA

ادمی که نخواد بده هیچ وقت خودشو تو موقعیت قرار نمیده

0 ❤️

427577
2014-07-17 20:27:41 +0430 +0430
NA

لطفا دیگه از این داستانا جون خودت ننویس

0 ❤️

427578
2014-07-17 20:28:43 +0430 +0430
NA

چی بگیم
من هستم

0 ❤️

427579
2014-07-17 23:12:48 +0430 +0430
NA

خب این سینا کی بود که انقدر خاطرشو میخوای؟
dash1

0 ❤️

427581
2014-07-18 04:20:02 +0430 +0430
NA

خوب بود عزیزم ولی انگار دروغ گفتی.یعنی خونوادت نمیگن کجایی؟بهت فوش نمیدم گناه داری

0 ❤️

427582
2014-07-18 05:52:19 +0430 +0430
NA

سلام من تازه واردم.فعلا نمیتونم به بزرگترا گیر بدم باشد که یکم جا چام سفت بشهوتا بتونم نقد خوب کنم همه رو…
ولی داستان جالبی بود.

0 ❤️

427583
2014-07-18 05:59:29 +0430 +0430
NA

شما اگه اینباکستو چک کنی میبینی که همه میخان باهات حرف بزنن!!

0 ❤️

427584
2014-07-18 06:02:59 +0430 +0430
NA

بد نبود داستانت.فکر کنم اینطوری که گفتی دوستیت با سینا بهم خورده؟عزیزم خب دوست نداری تو موقعیتش قرار نگیر که بخوای کاری کنی عذاب وجدان بگیری میخوای مست کنی تو خونت مست کن یا تو خونه تنها نیستی 1جای مطمئن مست کن نه با چند تا پسر که مطمئنن شب به سکس ختم میشه ناخواسته یا خواسته.

0 ❤️

427585
2014-07-18 08:23:58 +0430 +0430
NA

سلام.
فکر کنم میتونم درکت کنم.اتفاق دیگه.پیش اومده.اما اینو فقط تو میدونی.واسه همین یه چند باری پیششون نرو و بعدش اگه رفتی،کمتر مشروب بخور،حالا چه خوب باشه چه بد تا بفهممند که اون دفعه هم اتفاقی بوده.
حالا که رفته،خودت رو آزار نده عزیزم.

0 ❤️

427586
2014-07-18 09:01:00 +0430 +0430
NA

300% موافقم

0 ❤️

427588
2014-07-18 11:23:40 +0430 +0430
NA

عذاب وجدان نداشته باش

0 ❤️

427589
2014-07-18 11:42:04 +0430 +0430
NA

داشتم خودمو آماده یه کف دستی حسابی میکردم وقتی خط اول و خوندم، اما وقتی تموم شد، الان یک سال باید روی …رم کار کنم تا بتونم از خشک سالی نجاتش بدم.خاک برسرت با اون طرزفکرت.موقع کون دادن بهت خوش گذشته فک کردی با خوندنش همه کف دستی میزنن؟ برو خودتو اصلاح کن، کمتر بزنننن

0 ❤️

427590
2014-07-18 11:42:55 +0430 +0430
NA

دیگ دیره

0 ❤️

427591
2014-07-18 21:44:54 +0430 +0430
NA

سینایی وجود نداشته که تو حالا عذاب وجدان گرفتی . بعد هم تاثیر عرق بوده در موقع ناراحتیت. همین.
چرا احساس فاحشه بودن بهت دست داده؟ همه اشتباه می کنن.

به حرف این دوستان منتقد گو,ش نده . اینا خدا هستند . همه طیب و طاهر . روزه هم می گیرن. بعد اگه مشروب بخورن با ۴ تا پیک که مست نمی شن. اینا مادر زاد ۲۰ لیتری به نافشون بستن. اره عزیز. اینجوریاست.

۲۰ لیتر می خورن بعد تازه اروغ می زنن .می گن زکی .

0 ❤️

427592
2014-07-18 22:09:41 +0430 +0430

پای مانیتور خود ارضایی نکنیم؟ جنده تو با عکس اقا هم جق میزنی

0 ❤️

427593
2014-07-18 22:15:00 +0430 +0430

ببین عزیزم والا ما نمیدنیم شما کی هستی، به ما هم ربطی نداره که شما به کی دادی به کی ندادی
نمیفهمم چرا اصرار داری خودتو موجه جلوه بدی و سکس خواسته یا ناخواستتو توجیه کنی!
تو که این همه شرح واقعه دادی، فرقتم با بچه ها میگفتی دیگه؟!
چیه جنده ی وفاداری هستی لابد؟؟!!! مسخره …

0 ❤️

427594
2014-07-19 07:02:24 +0430 +0430
NA

داستانتو نخوندم شرمنده

0 ❤️

427595
2014-07-19 07:33:02 +0430 +0430
NA

از کجایی

0 ❤️

427596
2014-07-19 09:58:07 +0430 +0430

اول بگو ببینم چند سالته عمو جون؟تو ننه بابا نداری که اینجوری میری مهمونی.والا پسر بود الان کونش گذاشته بودن.به احتمال 1% هم که داستانت راست باشه خانوادت فهمیدن خرابی که ولت کردن که به دادن افتادی.دیوثِ کونی.

0 ❤️