من و خاطراتم (۱)

1396/03/29

سلام این ی خاطرس من سواد داستان نوشتم ندارم گی هم نیست تجاوز به ی بچه است که باعث گی شدنش میشه
آخ دردم گرفت بکش بیرون هیس الان خوب میشه یکم تحمل کن قربون اون سوراخ تنگت برم لاله گوشم و میخوره و گردنمو میلیسه شروع میکنه تلمبه زدن دردم دوبرابر میشه میزنم زیر گریه و هق هق میکنم شاید دلش بسوزه و مثل قبل بذاره لای پام ولی انگار صدام و نمیشنوه و بکارش ادامه میده بعد یک مین میکشه بیرون فکر کردم دلش واسم سوخت صدای گریه رو میبرم بالاتر شاید رحمش بیاد که ی پس گردنی محکم بهم میزنه و میگه خفه شو بچه کونی اگه صدات در بیاد ایندفعه آبروت تو محل میبرم با این حرفش شوکه شدم دیگه صدام در نیومد ی بار که به حرفش گوش نکردم باعث شد که دادشش(پسرعموم)و پسر عمه هم جزء بکنام بشن ی بالش بهم داد و گفت اگه دردت اومد بالش و گاز میگیری صداتم در نمیاد دوباره خوابید روم و صورتمو ماچ میکرد و گوش و گردنم و میخورد کیرش و لای پام میمالید و گفت ببین آرمان تو کونی منی اگه حرفمو خوب گوش کنی منم اذیتت نمیکنم خیلی درد داره رضا نمیتونم تحمل کنم میدونم آرمان ولی اگه تحمل کنی بعد دو دفعه واست راحت میشه حتی لذت هم میبری من این کیر و تو سوراخ از تو کوچکتر کردم تو که دیگه 11سالت شده و بزرگ شدی و میتونی تحمل کنی یکم لبام و خورد رفت پایین زد روی کون قلمبم و گفت جون حیف این کون نیست که کیر نره توش لپای کونم و بوس کرد لای کونم و باز کرد و باز ی جون بلند گفت دو تا تف انداخت رو سوراخم انگشتش و چندبار کرد تو کونم و به من گفت با دستت لای کونت و باز کن ی تفم انداخت رو کیرش و سرش و گذاشت رو سوراخم گرمای کیرش رو بخوبی حس میکردم کیرش و بادست گرفته بود روی سوراخم بازی میکرد کیرش داغ داغ شده بود یواش کیرش و هل داد تو دوباره اون درد وحشتناک اومد سراغم ولی ایندفعه حق گریه کردنم نداشتم همینجور که کیرش یواش یواش داخلم میشد منم بالش و گاز میگرفتم و بیصدا اشک میریختم 20 مین تلمبه زد صدای نفساش کنار گوشم تندتر میشد و میدونستم آبش داره میاد در گوشم گفت الان آبم و میریزم تو کونت و ابنه ای خودم میشی کونی من آه آآآآه کونم پر آب شده بود کونم میسوخت از جام نمیتونستم تکون بخورم بزور بلند شدم رفتم دستشویی آبای تو کونم و خالی کردم اومدم تو هال دراز کشیدم رضا داشت میرفت حموم گفت من باید زود غسل بگیرم برم مسجد تو نمیای گفتم نه اصلا نمیتونم راه برم اومد جلو ی بوسم کرد و گفت الهی قربونت برم استراحت کن خوب میشی من بعد نماز برا بچه ها کلاس قرآن گذاشتم یکم دیر میام اینجا میمونی یا میری خونه حالم خوب نیست همینجا میمونم بعد رفتن رضا رفتم تو فکر امروز خیلی تحقیر شده بودم کونی ابنه ای کلماتی که فکرش و هم که میکردم از خجالت سرخ میشدم رضا وجواد پسر عموها و پسر عمه من که تو محل همه به عنوان جوانای مذهبی و سر براه معروف بودن از 9 سالگی به من تجاوز میکردن با استفاده از کلک بردن آبرو منو مجبور میکردن که به کسی چیزی نگم تا دوم راهنمایی (13سالگی) این کار ادامه داشت سوراخم گشاد گشاد شده بود به راحتی کیرشون تو خودم جا میدادم دیگه درد جسمی نداشتم اما درد روحیش خیلی زیاد بود بخوصوص وقتی با هم میکردنم سوراخ گشادم و که خودشون گشادش کرده بودن و مسخره میکردن شبها موقع خواب نقشه میکشیدم که چطوری بکشمشون آخرم با چشای پر اشک میخوابیدم تا اینکه بابام منتقل شد شیراز خیلی خوشحال بودم برای اولین بار خدا رو شکر کردم راهی شیراز شدیم شهر زیبایی که پر از آدمای خلافکار بود که یک تار موشون به همه آدمای خوب و مذهبی شهرمون میارزید دیگه راحت شده بودم مسجد نمیرفتم هرجا مسجدی یا آدمای با تیپ مذهبی میدیدم ی تف براشون مینداختم و تو دلم هزارتا فحش بهشون میدادم
مدرسه ها شروع شد سال سوم راهنمایی بودم ی ماهی میشد آبم اومده بود همین که ی بچه خوشکل میدیدم فورا کیرم شق میشد تو کلاس جزء بچه خوشکلا به حساب میومدم ولی چون قدم بلند بود کسی نمیتونست اذیتم کنه از اونجا که بچه درسخون بودم بعد ی ماه با نمره اول کلاس که زیباترین پسر مدرسه هم بود دوست شدم اسمش پیمان بود اینقدر با هم صمیمی شدیم که دیگه به خونه همدیگه هم رفت و آمد میکردیم برای امتحانات با همدیگه درس میخوندیم کارنامه ترم اول و که دادن من و پیمان با نمره های مشابه شاگرد اول شدیم پیمان برای اولین بار ریاضیشو 20 میگرفت که توی خونه گفته بود بخاطر کمکای منه و این باعث شد که مامانش بیشتر اجازه بده که بیاد خونه ما ی روز که تو اتاق من نشسته بودیم پیمان رو به من کرد و گفت آرمان تو بهترین دوستی هستی که من تا حالا داشتم منم ی چشمک زدم گفتم اه گفت آره میدونی از وقتی اومدم راهنمایی همه منو اذیت میکردن انگلکم میکردن میچسبیدن بهم و پیشنهاد سکس بهم میکردن ولی تو با اینکه بارها با من تنها بودی اصلا منو اذیت نکردی دستش گرفتم و به چشای خوشکل عسلیش نگاه کردم گفتم منم مثل خودتم هرکس باهام دوست میشد میخواست کونم و بکنه هر دو زدیم زیر خنده اولین بار بود این حرفا رو با هم میزدیم پیمان تا حالا فیلم سوپر دیدی گفت نه ی سی دی سوپر داشتم (پسر عموی کثافتم بهم داده بود) هنوز کامپیوتر نداشتم رفتیم توی هال فیلم و پخش کردم اون دهنش از تعجب وا مونده بود بعد فیلم کمی در موردش بحث کردیم که به پیمان گفتم آبت اومده که گفت نمیدونم مال من اومده از کجا فهمیدی بعضی موقع ها جق میزنم آبم میاد خیلی حال میده باید به منم یاد بدی ی نگاه به ساعت کردم و دیدم تا اومدن مامان بابا ی 2ساعتی وقت داریم رفتیم تو اتاق به پیمان گفتم لخت شو اول خودت لخت شو ببینم منم بدون خجالت اول تیشرتمو بعد شلوارک و شرتمو درآوردم کیرمو که دید خنده نازی کرد که کیرم براش قد علم کرد گفت چه کیر بزرگی داری گفتم آره دیگه تو هم لخت شو دیگه یکم من من کرد گفتم اینطوری دیگه من لخت میکنی میزنی زیر حرفت با حالت قهر بهش نگاه کردم که گفت چیه بابا منم الان لخت میشم وقتی لخت شد و اون بدن صاف و سفید و با اون کون گرد قشنگ و اون کیر قلمی کوچک و صورتی دیدم کیرم از شقی داشت میترکید رفتم کنارش دستم گذاشتم رو کیرش خودش و کشید عقب چیکار میکنی میخوام جق زدن یادت بدم دیگه دوباره کیر نازش و گرفتم یکم مالیدم و گفتم بخواب رو تخت تجسم کن داری ی نفر و میکنی میتونم به کونت دست بزنم آره راحت باش دستش گذاشت روی کونم دستم تفی کردم مالیدم به کیرش یواش یواش داشت شق میکرد وقتی کامل شق شد ی تف انداختم روی کیرش و پخشش کردم و شروع کردم زدن دیگه داشت حال میکرد و آه اوهش در اومده بود ی 6-7مین براش زدم تا ی لرزشی افتاد تو بدنش و حال اومد هنوز آب نداشت خیلی حال کرذه بود ازم تشکر کرد گفتم حالا نوبت توئه دوست داشتم بکنمش ولی الان موقعش نبود با دستای نازش کمی کیرم و مالید ی نگاه بهش کردم گفتم مگه یاد نگرفتی تف بزن کیرم و تفی کرد و شروع کرد به زدن خیلی حال میداد 2-3 مین زد که گفتم داره میاد دستمال گرفتم دستم میگفتمش بزن بزن آه آه ولش کن سر کیرم گرفتم رو دستمال آبم با شدت زیادی اومد بیرون اونم با تعجب نگاه میکرد دستمال و انداختم تو سطل و بی اختیار کشیدمش توی بغلم و بوسش میکردم
اگه بد بود ببخشید با اینکه بچه درسخون بودم ولی به دلایلی که در ادامه خواهم گفت دیپلم هم نتونستم بگیرم
ادامه دارد…

نوشته: آرمان


👍 5
👎 6
3109 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

628761
2017-06-19 20:34:14 +0430 +0430

lanat b harchi harum zadeye bache baze…
ba kesafat kariashun zendegio ayande o shakhsiato gerayeshaye ghorbani ro b tabahi mikeshan :(

0 ❤️

628786
2017-06-19 20:42:27 +0430 +0430
NA

ﻋﮋﺏ/:

0 ❤️

628821
2017-06-19 20:59:02 +0430 +0430

معلوم نيست تو شيراز هم چندنفر كونت گذاشتن ك ميگي شيراز پر از خلافكاره،

والا اولين باره ميشنويم ك شيراز پر از خلافكاره
معمولا تو شهراي مذهبي ك تو هم از اونجا اومدي همه كوني و خلافكارن از بس عقده اي شدين هي دينو زدن تو سرتون
بچه كوني دهنتو اب بكش اسم شيراز رو بيار

1 ❤️

628841
2017-06-19 21:04:11 +0430 +0430

اخ گفتی…منم میشناسم از این حرومزاده های بسیجی که با قدرتی که دستشونه اینجور کارارو میکنن[به یکی از دوستای من یه بسیجی پیشنهاد سکس داده بود و تهدیدش کرده بوده اگ قبول نکنه براش به هر بهونه ای پرونده درست میکنه]
اینارو باید زد نسلشونو نابود کرد
بازم میگم ک به راست و دروغش کاری ندارم ولی لایکو میدم

0 ❤️

628951
2017-06-19 21:42:02 +0430 +0430

کیر تو خودتو خاطراتت

0 ❤️

629161
2017-06-19 23:43:03 +0430 +0430
NA

دوستان یه داستان قدیمی بود به اسم (به خاطر خواهرم)
کسی خبر داره فصل دومش اومد یا نه؟

0 ❤️

629221
2017-06-20 01:30:25 +0430 +0430

به تو میگن لا شــــــــــے
خیلی لاشی

0 ❤️

629261
2017-06-20 03:53:07 +0430 +0430

بَلههه…یِی تارِ مو شیرازیا می‌ارزه همه‌ی او شَرو که توش بودی…ولی قدر نَمیدونی که!..:-|
دیسلاکو رِه میزنم که یاد بیگیری جُوی دیگه نگی شیراز پرِ خلافکاره!..

داستانت بد نبود…بابت تجاوز هم متاسفم ?

1 ❤️

629406
2017-06-20 08:50:53 +0430 +0430

سواد نوشتن نعری گه میخوری میایی مینویسی :/
ببخشید یکم اعصابم ب هم ریختس

0 ❤️

629411
2017-06-20 09:11:14 +0430 +0430

Moonlight00 ایول ?

0 ❤️

629516
2017-06-20 10:31:20 +0430 +0430

فوق کصشر بود

0 ❤️

629526
2017-06-20 11:02:47 +0430 +0430
NA

اونهایی که تعصب بیخود به شیراز دارند (مون لایت و بی نمک) باید بدونند همه جا خلافکار داره و کم و زیادش رو هم نمیشه به همین راحتی ادعا کرد. این دوست نویسنده با خلافکارهای شیراز بیشتر سر و کار داشته و به نظرش اونجا پر از خلافکاره. البته من آمار ندارم ولی چون 10 سال تو شیراز کار کردم میدونم کم خلافکار نداره. تعصب همه جورش بده چه دین باشه چه شهر یا اعتقادهای شخصی. به هر حال کار خوبی نکردین فحش به نویسنده دادین.

0 ❤️

629586
2017-06-20 12:13:21 +0430 +0430

Pourya1979 میگما، شُمو تو کامنت من فحش میبینی؟…:-|

تعصب بی خود دارم؟…کدوم شهر خلافکار نداره کاکو؟…همی شهرا خوب و بد دارن…ندیدم تاحالا تو داستانا بنویسن فلان شهر ایجور و فلان شهر اوجور!
بعدم نویسنده اومد یِی تعریفی کنه نتونس!..:-|…شُمو هم طنز کامنتِ منِ متوجه نشدی‌‌…خو فَدوی سرت…?

آبجی مونلایتم بخاطر هواداریش ایول گفتم…وگرنه من خودومم با فحش دادن موافق نیسم! ?

شما هم که میگی تعصب خوب نیس‌‌…وجدانا خودت رو هیچی تعصب نداری؟…من رو ۳ تا چیز غیرت دارم…میگم غیرت چون اسمش از نظر من اینه…خانومای اطرافم، پدرم، شهرم…حتی اگه بدم باشه باز غیرت دارم…:)

? ? ?

0 ❤️