من و خانوم فعال حقوق بشر

1394/04/18

من یک فعال سیاسی هستم و قد م بلند ( در حدود 190 ) و بدن پری دارم( وزنم با یک کمی اضافه وزن 100 کیلو است ) فیس مردونه ای هم دارم و به قول دخترا وقتی سیبیل میزرام و موهام رو هم بلند میکنم و از پشت میبندم شبیه پاو بازهای اسپانیایی میشم . البته من به ایرانی بودنم افتخار میکنم و مسبب مشکلات امروز ایران رو اول گردن مردم خودمون میبینم که نسل قبلی گند زد با انقلاب کردنش و بعد هم گردن فرصت طلب هایی مانند اخوند و … بماند …
قبل از هرچیز باید بگم که این خاطره واقعیه است و چون هم خودم و هم اون خانم خبرنگار الان زندگی دیگه ای داریم و هر کدوم با کسی دیگه ازدواج کردیم من نامها و مکانها رو تغییر دادم ولی اصل داستان رو بی تغییر براتون میگم . اون موقع درسم تموم شده بود و راستش رو بخواهین 24 سالم بود ولی هنوز موفق نشده بودم که کس بکنم و دوست دختر داشتم ولی بیشترین فاز سکسی رو با دوست دخترام میرسید به لب گرفتن و یک بار هم از کون کردن یکی از دوست دخترام که جاش نیست توی این داستان براتون بگم . ماجرا از اینجا بود که من به دور از خانواده در تهران زندگی میکردم و یه خونه مجردی داشتم توی کرج ( 45 متری گلشهر ) و توی یه شرکت هم به عنوان کارمند کوچولو مشغول بودم و در هفته هم 2 روز رو به کس کلک بازیهای سیاسی و شرکت توی جلسات این حزب و اون حزب و گروه اختصاص میدادم و طوری شده بود که همه کاری میکر دیم جز کس کردن تا اینکه توی یه جریانی که زیاده روی کردیم و تجمع درست کردیم جلو مجلس برای سد سیوند ( ما از مخالفای سد سیوند بودیم ) دستگیر شدم وبعد از بازجویی اولیه توسط وزارت و پلیس امنیت در نهایت 3 ماه بعد از آزادی موقت از طرف دادسرای انقلاب اسلامی تهران برام احضاریه اومد و من هم از طرف دوستان سیاسی برای حمایت معرفی شدم به کمپین وکلای حقوق بشر و این آغاز ماجرای سکسی من و سرکار خانم میترا بود .
روز موعود که باید خودمو به دادگاه معرفی میکردم با پیشنهاد وکیلم آقای … ( ایشان به رایگان از بچه های سیاسی وکالت قبول میکردند ) با یک خانم آشنا شدم که فعال حقوق بشر بود. ساعت 10 ص معرفی به دادسرای انقلاب باهاش قرار گذاشتم و میدان معلم اولین بار دیدمش . با وجود اینکه نگران پرسشهای بازپرس در خصوص اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام و اینها بودم ولی از همون اول که میترا رو دیدم و باهاش دست دادم نمیدونم چرا یه دفعه حالی به حالی شدم و راست کردم . میترا زنی جا افتاده و حدودا 40 ساله بود ولی صورت زیبا و سینه های پر و کون بر آمده و خیلی قشنگی داشت . طوری که وقتی روی پله های دادگاه جلوی من راه رفت و چشمم به کون خوشگلش افتاده کم مونده بود بی اختیار دستم رو بزنم به کونش . اونروز رفتیم و بازپرس هر چی خواست پرسید و تا جلسه بعدی بازپرسی با قید ضمانت 20 میلیون تومانی که بنده خدا یکی از فغالین سیاسی سند ماشینش رو اورد اومدم بیرون و صحبت کردن با میترا هم از همون روز شروع شد . تلفنی چند بار باهاش صحبت کردم و متوجه شدم که از لاس زدن خوشش میاد و چند سالی هم هست که از شوهرش به دلیل تمایلات فمنیستی که خودش البته میگفت زور گویی شوهرش درباره نوع شغلش و…جدا شده بود و مطلقه بود ودیگه یه مدتی کارمون شده بود راجع به همه چی صحبت کردن غیر از پرونده خودم . تا اینکه با هم رفتیم کوه و اونجا البته با دخترش که پریا بود اومد . پریا دخترش 17 سالش بود و اینقدر لاغر بود که اصلا تو دل برو نبود ولی خودش جوووون چه گوشتی بود . دیگه دستای همو میگرفتیم و پریا هم جلو تر میرفت و رسیدیم به یه مسیر فرعی توی دربند و کنار یه نهر آب چادر 4 نفره ای رو که همیشه برای کوه همراه میاوردم رو علم کردم و پریا هم موبایلش زنگ خود و مثل اینکه با یکی از دوستاش که بعد از ما راه افتاده بود قرار داشت و اونجا از من و میترا جدا شد . جای دنجی بود و زیاد شلوغ نبود و باز هم من که به فکر سکس و کردن میترا بود چادر رو بردم اونور رودخونه و علم کردم . رفیتم توی آب و پاهای خوشگلش رو لخت کرد و انداخت توی اب و من هم که حسابی راست کرده بودم کنارش روی یه سنگ نشستم و دستم رو برای اولین باز پشت کمرش انداختم طوری که نوک انگشتام به کنار سینه هاش میخورد . آب خیلی یخ بود و به جاش سنگی که روش نشسته بودیم خیلی داغ و یه کمی کونمون رو میسوزند . برای همین چند لحضه بعد بلند شدیم و خود آناهد با نگاه معنا دارش و لبخند موزیانش رفت سمت چادر و من هم دنبالش رفتم و البته مونده بودم که بلاخره به من پا میده یا نه که رفتم تو چادر دیدم داره از توی کولش دنبال کرم ضد آفتاب میگرده که آروم رفتم کنارش و در سکوتی 10 ثانیه ای و نگاه خیره لبم رو گذاشتم روی لبش و اون بد تر از من شروع کرد به خوردن لبم و چنان با ولع زبونشو انداخت توی دهن من که انگار اون داشت منو میکرد . همینطوری که میخوردمش آروم خوابوندمش روی زمین که یه دفعه داد زد و بلند شد و از شانس بد من یه قلوه سنگ زیر چادر بود و کمرش رو اذیت کرد .زیر چادر رو صاف کردم و خوابوندمش و سریع گرم کنش رو دراوردم و سینه هاشو که یک کمی بوی عرق میداد مالوندم و دیگه داشتم دیونه میشدم و نفهمیدم چه جوری سوتینشو در اوردم و اونم چشماش بسته بود و ناله میکرد و من شروع کردم به خوردن گردن و سینه هاش چونه خوشگلش و لب هم این وسط میگرفتیم و آروم دستم رو بردم توی شورتش و کسش خیس خیس بود و شروع کردم به مالوندن کسش که دیگه صدای ناله هاش در اومده بود و همین طور با یه مکش هر دو لباسامون رو در آوردیم و چشمش که به کیر راست شده من افتاد ( اندازه کیرم معمولیه و بین 15 تا 17 سانته ولی کلفتی خوبی داره ) محکم کیرممو گرفت توی دستش و با چشم و نگاه دیگه میگفت بکونم توی کس خوشگلش که انگار دست نخورده مونده بود و تمیز تمیز و داغ داغ بود . اومدم پایین تر و سرم رو گذاشتم روی نافش و شرع کردم به لیسیدن نافش و دستم هم از وسط کسش داشت کونش رو فشار میداد و یه دست دیگم هم سینه هاشو میمالوند . میترا از من 15 سال بزرگتر بود و تازه میفهمم که محمد عبدالله چه لذتی میبرده از کردن خدیجه بماند … بعد از اینکه کسش رو حسابی خوردم و آب کسش هم شر و شر راه افتاده بود بهش گفتم میخوام بکونم تو و اونم گفت همش مال خودتو جون جرم بده تا ته بکن عزیزم تو نکنی کی بکنه ؟ کیرمن هم که خیس پیش آب بود لیز و نرم بود و برای اولین بار کردم توی کوسش که بعد از جند تا تلمبه زدن آبم اومد و همشو خالی کردم توی کوسش و اونم قبل از من توی خوردن کوسش ارضا شده بود و 10 دقیقه ای توی خالت خلصه کنار هم لخت خواب بودیم که یواش یواش صداهای اطرف رو شنیدم که مردم عادی بودن که از اونور رودخونه رد میشدند و آواز هم میخوندند و… جمع و جور کردیم و اومدیم پایین و من تا یک سال بعد هم میترا جون رو میکردم و گاهی من خونه اونها میرفتم و گاهی اون میامد تا اینکه میترا کشید کنار و گفت که باید این رابطه تموم بشه چون دخترم شک کرده و در ضمن ممکنه اطلاعات جمهوری اسلامی هم برامون داستان درست کنه … این یه داستان واقعی بود و امیدوارم لذن برده باشین.

نوشته: محمد


👍 1
👎 0
38193 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

465579
2015-07-09 18:05:38 +0430 +0430

هی همچین تخیلی بود

0 ❤️

465580
2015-07-09 18:12:46 +0430 +0430
NA

نخونین بهتره … جمله سازیت خوب نیس

0 ❤️

465582
2015-07-09 18:32:03 +0430 +0430
NA

گوه نخور لطفا

0 ❤️

465583
2015-07-09 20:11:42 +0430 +0430
NA

کاشکی انقدر دروغ سرهم نمیکردید هیچ زنی به باراول پا نمیدهد انم که جنده هست باراول نازمیکند

0 ❤️

465584
2015-07-10 00:14:42 +0430 +0430
NA

احسان هات فرمود:
دو سه خط اول رو خوندم فقط

0 ❤️

465585
2015-07-10 00:50:35 +0430 +0430

کزکش همچین میگه اطلاعات جمهوری اسلامی واسمون داستان درست می کنه انگار شیرین عبادی رو کرده!

2 ❤️

465586
2015-07-10 03:55:56 +0430 +0430
NA

تا قد و وزن خوندم

0 ❤️

465587
2015-07-10 04:32:57 +0430 +0430
NA

مسخره بود.تو همون پاراگراف اول و تحلیل (!) سیاسیت معلوم بود که چقدر فعال سیاسی هستی!!! خخخخخخخخ
حالا چرا فعال سیاسی؟؟قبل نوشتن این به اصطلاح داستانت، نیم ساعت بی بی سی نگاه کرده بودی، فکر کردی فعال سیاسی شدی؟؟!!

0 ❤️

465588
2015-07-10 05:49:34 +0430 +0430

مواظب باش داداش از پزشکان بدون مرز دنبالتن
میگن یه کسخلی که داشتیم تاثیرات صابونا رو مغزش چک میکردیم فرار کرده ROFL

0 ❤️

465589
2015-07-10 05:50:32 +0430 +0430
NA

منم نخوندم به نظر دوستان کفایت کردم

0 ❤️

465591
2015-07-10 17:58:04 +0430 +0430

موبایلَ؟؟؟ …خواستم بنویسم,ولی ولش کن.نتیجه ای نداره

dash1

help

0 ❤️

705344
2018-07-25 23:33:28 +0430 +0430

محمد در اصل کون باز قدری بود اما خب از حق نگذریم تمام کص های خوب مکه و مدینه رو هم گایید

0 ❤️

724791
2018-10-19 11:40:28 +0330 +0330

کم کس بنویس

0 ❤️