نوبتی رو سحر

1403/03/25

سحر دختر دوست داشتنی من. انقدر دوسش دارم که حاضرم تمام خواسته هاشو عملی کنم. حتی اون غیرمعقولاش. من تو دوران دانشجوییم یه خونه مجردی گرفته بودم چون با محیط خوابگاه حال نمیکردم. این داستانم برمیگرده به 10 سال قبل، جایی که من خیلی حشری بودم و میتونستم تمام شبو با سحر، سحر کنم 😀. ما همیشه با هم درس میخوندیم و خیلی با این موضوع حال میکردیم. چون هم من بهتر متوجه میشدم هم اون. تا اینکه سال آخر شد و یه درس خیلی سخت بهمون افتاد. ما همیشه خدا با هم سکس میکردیم و این رفته رفته برامون تکراری شده بود. دوست داشتیم یه چیز جدید امتحان کنیم. سحر پیشنهاد داد که یکی از امتحانای میان ترم همون درس سخته رو به شیوه ی جدیدی بخونیم تا هم یه تنوعی تو سکسمون بشه هم ببینیم میتونیم با این روش از پسش بر بیاییم یا نه. وقتی برام تعریف کرد من خیلی تعجب کردم ولی چون خیلی خاطرش برام عزیز بود قبول کردم. قضیه از این قرار شد که اون یکی از دوستای پسر دانشگاهشو که از یکی از رشته های دیگه بود ولی درسش با ما مشترک بود رو بیاره خونه و من و اون پسره نوبتی سحر رو بزاریم لبه تخت طوری که زانوهاش پهن تر از عرض شونه هاش و کمرش در گودترین حالت ممکن باشه. بهتون بگم که سحرِ من زیباترین و کشیده ترین پاهایی که تو عمرم از دختر دیده بودم رو داشت طوری که وقتی تو خونه راه میرفت من فقط به پاهاش نگاه میکردم و اونم عمدا رو پنجه پاهاش راه میرفت تا من بتونم تمام خطوط ساق پاهاش رو ببینم و شهوتم چند برابر بشه. اهل ورزش نبود ولی هیکلش با یه ورزشکار زیاد فرقی نداشت. خلاصه اینکه قرار شد سحرم تو این موقعیت قرار بگیره و جزوه رو بزاره جلوش. یه کپی از جزوه هم روی میز تحریر باشه و من و اون پسره نوبتی بیفتیم به کس داغ و خیس سحر جونم. موقعی که من انقد داخل سحرم بودم که میتونستم تقریبا با نوک کیرم ورودی رحمشو حس کنم و سحر داشت با انقباض عضله های کسش کیر منو تو واژنِ گوشتی و پر از برجستگیش میچلوند، اون پسره یه صفحه با سحر میخوند و از هم سوال می پرسید. طبیعت و اون ناله های گوشنواز از سحر در نمیومد ولی تو اون سکوت و درس پرسیدن و درس پس دادنا لذت دیگه ای نهفته بود. خلاصه وقتی اون یه صفحه تموم میشد من میرفتم پشت میز و اون پسره میومد جای من و همین کارو تکرار میکردیم تا زمانی که آبمون میومد. خداییش درسو بد یاد نمی گرفتیم ولی اون حالت سکس خیلی فوق العاده بود. وقتی اون پسره رو میدیدم داخلش شهوت و حرصم واسه کردنش بیشتر میشد واسه همین تمرکز میکردم تا درسو زودتر و بهتر یاد بگیرم تا دوباره سُر بخورم تو سحرم. قرار گذاشته بودیم تقه محکم نزنیم تا سحر زیاد تکون نخوره و بتونه راحتتر بخونه. واسه همین وقتی داخلش بودیم خیلی آروم جلو و عقب می رفتیم و همین باعث میشد خیلی بهتر از فضای تنگ و چسبناک و غلیظِ داخلِ سحر لذت ببریم. خلاصه اینکه شما هم اگه شرایطشو دارید امتحان کنید بد نیست. شاید درس نخونید ولی لذت خواهید برد.

نوشته: اِمران


👍 15
👎 31
40001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

987708
2024-06-14 23:45:41 +0330 +0330

ربطی بع درس یاد گرفتن نداشته دوست دخترت جنده بوده روش نمیشده بهت بگه یا احتمالا میخواسته بده به اون پسره مکان نداشته اومده خونه تو اگه درحین سکس بهترکسی درس یاد میگرفت الان تو ایران همه دکتر مهندس بودن🤣🤣


987709
2024-06-14 23:47:29 +0330 +0330

کیرم تو تحصیلات و تخیلات و تجهیزات و تفکراتتون

4 ❤️

987720
2024-06-15 00:38:34 +0330 +0330

دیگه فهمیدم دوس داشتن چقدر فرق کرده 🤣🤣🤣
درسم که می‌خوندم همش الکی بوده 😂😂😂

6 ❤️

987725
2024-06-15 01:09:31 +0330 +0330

چشام سوحت
این چی بود نصف شبی خوندم

2 ❤️

987752
2024-06-15 04:56:07 +0330 +0330

پس بگو چرا این همه تحصیل کرده بیکار وجود داره . بنابراین باید حالا که به راه رفع مشکلات پی بردیم باید با یک تصمیم و عزم جدی با روش ارائه شده شما مشکلات موجود کشور را حل کنیم ، واقعا قدر خودت و دوست دخترت را بدان ، و مراقب باش توسط جاسوسان صنعتی و اقتصادی ربوده نشوید ، چنین مغزی که در این حد راهکار ارائه میدهد هر قدرتی را به این طمع می اندازد که صاحب چنین مغزی در کشور خودشان باشد . خب خدارو شکر زنده هستیم و شاهد پایان تمانی مشکلات جهان هستیم و همه مشکلات انسان و حیوان و گیاه رفع شد . از این پس شاهد شکوفایی در تمامی امور جهان هستیم که عصر تازه ای در جهان آغاز گردید .

3 ❤️

987755
2024-06-15 05:38:58 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده که

1 ❤️

987771
2024-06-15 08:58:59 +0330 +0330

کسشعر

1 ❤️

987772
2024-06-15 09:24:27 +0330 +0330

کصشر ترین و بی ربط ترین و بدترین و تخیلی ترین و کوتاه ترین داستان شهوانی
ده خط کصشر نوشته که معلوم‌نیست کیه و چیکارس
فقط نوشته کص کردیم اسمشم گزاشته داستان سکسی
معلومه همین‌ که اسم کص و اورده راست کرده بعد آبش اومده ول کرده رفته

1 ❤️

987782
2024-06-15 12:06:02 +0330 +0330

بعد میگن چرا وضع کشور اینطوریه ؟! خوب وقتی که قِشر مثلاً اِلیت این کشور اینقدر شُل مغز (مؤدبانه کُ… مغز) باشن بنظر شما وضع درست میشه ؟ خوب پُر واضحه که نه .

1 ❤️

987786
2024-06-15 13:38:34 +0330 +0330

اصلا فرق جق با سکسو میفهمی؟

1 ❤️

987817
2024-06-15 19:09:25 +0330 +0330

خوب بود؛سحروبایدکرد؛چه تند؛چه کند.

1 ❤️

987831
2024-06-15 20:33:10 +0330 +0330

ده سالی میشه نظر ندادم زیر داستانها
ولی ریدم دهن سه تاتون(در اصل سه بار ریدم دهن خودت)چون دوتا از شخصیتا ساخته و پرداخته ذهن خود جقیت بود
دیگه ننویس…

1 ❤️

987862
2024-06-16 01:28:50 +0330 +0330

کمتر شیشه بکش

1 ❤️

987884
2024-06-16 02:58:53 +0330 +0330

چقدر دانشگاه‌ها خوب شدند اونم ده سال پیش

1 ❤️

987917
2024-06-16 11:30:12 +0330 +0330

سلام. داستانی که میخوام براتون تعریف کنم راجع به سحر دوست داشتنی منه که خیل… ای وای آبم اومد. خیلی کس حال میده درس بخونید 😂😂😂😂😂

0 ❤️

987918
2024-06-16 11:33:40 +0330 +0330

آها راستی ی چیزی. بعد از اینکه درس سحر جان تمام شد و فارغ التحصیل شد. من تو شرکتم رو هوا استخدامش میکنم ندید کارمند خداشاهده. بگو چرا؟ چون وقتی میاد فرم پر کنه قطعا میگه من پشت میز وایمیسم قنبل میکنم شما بکن تو که من بتونم بنویسم. خب اینجوری یاد گرفته طفلک. اگه نکنی توش چیزی یادش نمونده که بنویسه 😂😂😂😂😂😂😂

0 ❤️

987930
2024-06-16 14:04:27 +0330 +0330

خدا شفا بده ، این روزا کوصخولا زیاد شدن تو شهوانی .

0 ❤️

987951
2024-06-16 20:48:54 +0330 +0330

دخترته سحر؟

0 ❤️

987959
2024-06-16 22:18:50 +0330 +0330

خدایا شهوانی رو از وجود چنین آفت هایی پاک بفرما.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها