سلام
من ماریا هستم ، ایران زندگی نمیکنم
میخوام یکی از بهترین سکسایی که داشتمو بگم
راستش من اینجا دانشجو دندان هستم ، اینجا ایرانی زیاده ، روی تجربم میگم که هیچی پسره ایرانی نمیشه
یه ۵ سالی هست که اینجام ۳ تا دوست پسر داشتم که یکیش ایرانی بود (آصف)
خیلی بچه بود ، تقریبا ۱ سالی هست که بهم زدیم
یکی از دوستای آصف که اسمش سعید بود که راستش من خیلی ازش بدم میامد بعد از ۱ یا ۲ ماه دورهمی و پارتی رفتن ، خوب خیلی شوخی میکردیم … باهم بهتر شدیم
یه دفعه سر بطری بازی قرار شد که آصف پاشه گوشه منو بخوره که جای حساسه منه ، سر همین قضیه
به خودم قول دادم یجا هاله سعید و بگیرم که این حکمو داد
یه شب بعد یکی از پارتیای دانشگاه که برگشتیم خونه که دوره هم باشیم همه مست و پاتیل
رفتم دمه گوشه سعید گفتم دارم برات… و وایسادم گردنشو خوردن
که فهمیدم نقطه حساسش گردنشه ، گذشت و همونجا یکی از دوستام سارا آمد وایساد از سعید لب گرفتن که سعید هلش داد عقب از من لب گرفت … من باورم نمیشود !!! اصلا من حالته شوخی داشتم
که یهو پاشدم رفتم سیگار کشیدم و سارا وایساد لب گرفتن از سعید ،بچه هام قبلش همه علف کشیده بودن
اما … من که دیدم سعید با چتی و عشقه تمام سارا رو بوس میکنه حالم خیلی بعد شد
وایسادم گریه ، منه خرم فک کردم سعید نمیفهمه
ساعت که شد ۵:۳۰ صبح همه خب بودن جز منو سعید ، چندتا آهنگ گذشتمو
از اونجا که سعید داشت چند روز بعدش میرفت انگلیس گرفتمش بغل گفتم دلم برات تنگ میشه و بوسش کردم
دیدم حامی تاختاو مبلا پره آدمه حمام خوابن
گفتم سعید من میرم خونه ساراو گلناز که نزدیک بود بخابم ، سعید گفت میرسونمت کلیدو برداشتم رفتیم
خونه که رسیدیم داشتم سیگار میکشیدم که سعید آمد ازم لب گرفت ، گفت دیدم گریه کردی
منم بش گفتم فک نمیکردم یه روزی دوست داشته باشم
رفتیم بالا توی اتاق من لباسامو عوض کردم خودمو زدم به خواب ، گفتم شاید بره ،چون اگه میامد طرفم دوست داشتم باهاش سکس کنم …
دیدم صدای پاهاش میاد … صدای لباس در آوردنش میاد … داشتم میمردم …
آمد خوابید کنارم دمه گوشم گفت پس خوابی ؟؟؟!!!
شروع کرد به خوردنه گردنو گوشم منم نتونستم دووم بیارم برگشتم ازش لب گرفتم ،عاشقانه ترین لبی بود که تا الان گرفتم ،
لباسامو در آورد منم هیچی تنم نبود ، سینهامو جوری میخورد که من تو بهشت بودم
رفت پایینتر بهم گفت ماریا کوچولو چه خوشگله !!!.. پیشونیمو بوس کرد …
یه لیس زد به کسم من تو آسمونا بودم زبونشو میکرد توی کسم …واااای ،کارشو خوب بلد بود طوری کسمو میخورد که بعد 5 دیقه داشتم ارضا میشدم که فهمید بلند شد منو کشید روی خودش من ازش لب گفتم
گردنشو میخوردم اونم فوش میداد میگفت تو دیگه چه کثافتی هستی …
خودش که خیلی خوش تیپ و خوش هیکل بود کیرشم خوب چیزی بود
اول یه بوسش کردم بعد دورشو لیس زدم ، شروع کردم ساک زدن واسش نگاش که میکردم رو ابرا بود…
سرمو بلند کرد منو نشوند روی کمرش خیلی وقت بود بخاطره امتحانا سکس نداشتم اولش که کرد توی کسم خیلی درد داشت … یه اااااهه کشیدم از درد اونم گفت جووو ون
بعد آروم آروم کیرشو جلو عقب میکرد عالی بود … ازش لب میگرفتم ، خیلی عاشقانه بود
بعد من خوابیدم آمد روم دوباره کسمو خورد تند تند ساک میزد که من ارضا شدم
توی بهش بودم … وااااااای … کیرشو کرد تو کسم تند تند ، یکم آروم کرد منم خوب میدونستم چکار کنم بش حال بده
کسم و تنگ میکردم که سعید اهش بلند شد ، بش خندیدم گفتم چی شده پسر ؟ گفت کیرم تو بهشته اشغال چقد کست داغه
با این حرکتم کاری کردم ارضا بشه
آبش که آمد اینقد داغ بود که ازش نگذشتم بقیشو خوردم ، تا ساعت ۱۱ سکس میکردیم
۳ روز پشته سرهم باهم بودیم که دیگه بلیط گرفتو رفت
که یکی از روزای که آمد خونم آصف آماده بود پشته داره خونم فهمیده بود رفقاتشون بهم خورد اما آشتی دادامشون
همین ۳ روز پیشم رفت
منم خیلی دوسش دارم تا ۲ ماه دیگه که برگرده منتظرش میمونم
اما … اگه برگرده
دوسش دارم
نوشته: ماریا
زیباترین جمله:
دیدم حامی تاختاو مبلا پره آدمه حمام خوابن
چرا دروغ من تا تهش رو خوندم! احساس عذاب وجدان میکنم. خدایا گی خردم!
موضوع انشاء آمیرزا کیست؟
به نام خواجه تنهای داستانها
آمیرزا فردی مجازی و بسیار خوشحال و خرم و شوخ و به قول خودش بسی خوش خرم است . اما او در واقعیت یک زن ذلیل همچون دیگر متاهلان است.
او اهل یکی از شهرهای ایران است ولی شایعاتی وجود دارد که بیانگر اجنبی بودن اوست که گفته میشود او از بلاد دوست و همسایه پاکستان است است اما هنوز این خبر از هیچ منبع خبر رسانی موسخی تایید نشده است.
در خبرگزاری رویترز کارشناسانی بر این مهم بحثهایی انجام دادند که قسمتی از این بحث اشاره ای به اخته بودن او داشت که از طرف دکتر باربارا دی آنجلیس رد شد و گفته میشود او خود ادعا کرده زاییده و گاییده تهران است اما دلایلش در دور مقدماتی حذق شده اند و درهمان اقامت در تهران گیر کرده اند.
به گفته سخنگوی وزیر خارجه پاکستان او سعی دارد تا ادبیات دری را با جلوه دادن آن به سخره بگیرد و او به هیچ وجه یک پاکستانی نیست و شاید او از دیار حامد کرزای این مطالب را به نثر فارسی دری انتشار میدهد تا بتواند زبان اردو را برای دیگران دلنشین تر جلوه دهد. و در این میان این سایت های بین الملی خبر نیز بیوگرافی او را به این گونه شرح داده اند: مرد 30 ساله از دیار ملایر با ظاهری ژولیده و عبایی بلند و کتابی زیر دست که این تفاسیر آنان بیانگر صاحت مبارک حضرت حافظ است .
ویکی پدیا در گزارشی که با یکی از دانشمندان داشته آینگونه مینویسد: این مرد همان حافظ دیوانه است که توسط محلول های جادویی ابن سینا به این دوره سفر کرده است .
از سویی دیگر موافقان با نظریه مسافرت در زمان در این سایت نوشته اند که در خواست تهیه بلیط قطار زمان را از آمیرزا کره اند و جمعی از مخالفان گفته اند که او کلا فتوشاپ است و شاید توسط یک ادیت توانسه خود را اینگونه جلوه دهد .
و اما در کل ما توانایی شناخت کامل از این موجود بیگانه را نداریم چون او همچون ای تی شاید از سیاره ای بیگانه به زمین آمده باشد.
کسی نمیداند اما …
انشایمان تمام شد خانم تو رو خدا یه نمره بدید که بریم به آمیرزا نشان دهیم بگوییم که زندگی تو برای دیگرام جالب بود تا او در مورد ما یک حکایت بنویسد
ladyseducer :جونور به خواجه كير مي دي(خخخخخخخخخخخ)
جونور کیر خویش را حواله خواجه بکردی و خواجه کون خویش دریغ بکرد از او و این مصیبت حاصل فعالیت لیدی شهوانیست که گوشی اش فونت پارسی نداشتی و خواجه را گرفتار جونور بکردی
اما این حاصل نفرین نویسندگان گی بودی که خواجه به این سرنوشت شوم گرفتار شدند
خواجه بدو جونور به دنبالش :))
بنده عاجز بگشتی از حاضر جوابی خواجه و سر تعظیم فرود آوردی
مر این حکایت خواجه، پپسی نیز سخن سر داد و گله مند بودی که چرا وی را روانه ماتحت بکردی و هوا در ان بلاد بس ناجوانمردانه نامطبوع بودی پس از برای رضایت و انتقام ،پپسی به همراه جانور کیر خویش حواله ی خواجه بکردی تا دیگر تکرار نشود و عبرتی گردد از برای همگان
آخ که می میرم برای لواشک ترش
حواسم هست که زیادی نخورم خواجه
چقدر خواجه مهربون هستی
دیگه اخرشه :D
منم میرم بخوابم که فردا نتیجه کنکور میاد خواب نمونم
شب بخیر خواجه :*
نه نه تورو خدا خواجه من جوونم آرزو دارم :’’(
میرم میکپم
غلط کردم دیگه تکرار نمیشه :
MerOaa وladyseducer و آميرزا
بیاید تا جونور توضیح بده من که خودم به شخصه این داستان نویسیم الهام گرفته از حکایت های آمیرزاست و دوست بسیار عزیز من هستن ایشون پس خواهشا در کامنتها به ایشون هیشه نمره بدید چون استاد بزرگوار من هستش و خیلی خوشحالم که شمارشو دارم و باهاش در ارتباط هستم
وقتی شمارشو برام گذاشته بود تو خصوصی باور کنید از خوشحالی در جا زنگ زدم یعنی باور کردنی نبود
لطفا برای کل کل شعر به تاپیک اشعار یک روانی بیاید تا با هم کل کل کنیم ولی با حفظ احترام
سلام
آقاواقعااگراین متون طنزوجالب که توسط گروهی ازبروبچه های شهوانی نوشته شده درزیر
این به قول نویسنده اش داستان نبود،آنوقت خیلی غیرقابل تحمل میشد.
که نویسنده بسیارزحمت کشیده دربه گندکشیدن ادبیات فارسی که خوشبختانه بیشترخودش
رابه گندکشیده؛درضمن آمیرزاودیگردوستان دم شماهاگرم وهمیشه موفق وپیروزوسربلندباشید.
یاحق
قبول نيست، من ديشب نبودم چه سروصدايى بپا كردينا!!!
ليدى جان خوش به حالت اگه بدونى من چى ميكشم كه فارسى تايپ كنم! گچ پژ رو كپى كردم تو حافظه هرجا لازمه پيست ميكنم.
آمیرزا سر کار نرفتی ؟
اخراجت کردن که نرفتی زبونم لال میرزا؟
در ضمن ladyseducer عزیز اگر تو نبودی که این بحث راه نمی افتاد :X
ladyseducer بعد از اینکه کلی شک و شبهه و ابهام درست کردی کیبورد پیدا کردی؟ :D
آمیرزای گل و مهربون،جونور عزیز،شما دوتا اگه نبودین من اصلا اینجا نمیومدم! یه عالمه بوس واسه خنده هایی که به لب هممون میارین :* :* :* :* :* :* :* :* :* :* :* :* :* :* :*
ladyseducer
کیبورد مجازی مبارک
خدا رو شکر خواجه اخراج نشد کاسه کوزشو سر من بشکنه :D
جای امام زاده بیژن هم خالی
بریم تایپیکش یک زیارت کنیم بیایم دلش شاد بشه
آورده اند که جماعتی مر کسخلان زپی یک آبگینه بازی مر یک داف پتیاره سخن ها براندندی و هوارها بکردندی مر
فرورفتن درب بطری بر ماتحت دوشیزه ای اندر بلاد فرنگ و آن هیچ نبودستی مگر استعمال بیش از حد علف چون حشاشون.
مر آمیرزا و مر امامزاده بیژن ومر جونور بسیار بعید است کین همه قلم فرسوده باشند مر تخیلات تخمی فوق و زمان از کف بدادندی مر خزعبلات آنهم با اغلاط املائی فراوان.
تا داستانی دیگر و کس شعراتی دیگر بدرود وبه صد بدرود.
اجب داصطان کیری بود.منم طا حمون غشنگطرین جملش خوندم.دیگه ننویص عین کص شعرارو.
ننویس خواهر ننویس
بی سر و ته بود
می خواستی حال سعید بگیری بهش کون دادی ؟
از سعید بدت می امد بعدش با دوستت لب گیری کرده ناراحت شده ؟
خلاصه ننویس
ریدی دانشجوی خارج کشور البت افغانستانم خارجه ها خو کثیف دروغگو کدوم دانشجویی قد یه بچه دبستانی غلط املایی داره
آميرزا جونم بدو خواجه رو صدا كن كه خوراك خودشه!!! من براش هميان ميذارم!