رسیدم بi سن بلوغ آروم آروم بد از خوب تشخیص میدادم زمانه بعد از چهارده سالگی خواستگار داشتم. ولی پدرم با این که قدیمی بود اختیار رو داده بود دست خودم . ولی من هنوز حسی نداشتم انقدر عشقو نمیشناختم خلاصه تو سن هجده سالگی پسر عموم اومد خواستگاری نمیدونم چرا ولی مثل همیشه نبودم یکم بعد شنیدن این ک پسر عموم اومده خواستگاری خوشحال شدم. حمید ی پسر سبزه قد بلند با چشم و آبروی مشکی ک دل همه دخترای فامیل برده بود . من بهش جواب مثبت دادم باهاش نامزد کردم رفتیم محضر عقد کردیم، حمید فردای اون روز آمد خونه ما واسه نامزد بازی. درو زد رفتم درو باز کردم از همیشه خوش تیپ تر شده بود یه این ور اون ور رو نگاه کرد سریع ی بوسم کرد رفتیم تو خونه قدیما مثل الان نبود همه خونه بودن نشستیم میگفتن و میخندیدن ناهار و خوردیم بعد ناهار همه داشتن چرت میزدن غیر من و حمید ، حمید یه چشمک زد با اشاره گفت برو تو حیاط رفتم اونم اومد تا رسید بهم بغلم کرد لبش و گذاشت رو لبم منو می بوسید راستش من یکم خجالت میکشیدم ولی خیلی بدنم گر گرفته بود دستش و گذاشت رو سینه هام باهام ور میرفت رونشو گذاشته بود لای پام فشار میداد رو کسم داشتم دیوونه میشدم ارضا شدم ول شدم تو بغلش برای اولین بار بود ارضا شدم چ لذتی داد. حمید ی بوسم کرد گفت خیلی دوست دارم عاشقتم رعنا منم صورت شو بوسیدم گفتم منم دوست دارم.خلاصه من روز ب روز بیشتر عاشق حمید میشدم در حدی ک حاضر بودم خار تو چشم من بره ولی تو دست حمید نه، بعد شش ماه شب عروسی رسید همه خوشحال و من از همه خوشحال تر که امشب برای همیشه می رم تو زندگی حمید دیگه با خیال راحت می رم تو بغلش خسته شده بودم از بس پنهانی ماچ و بوس کردیم همو.خلاصه مراسم تموم شد من و حمید رفتیم خونه خودمون رفتم تو بغلش بوسیدش اون موقع ها تخت نبود ینی بود ما نداشتیم انقدر بوسم کرد لختم کرده بود سینه هامو لیس میزد و با کسم بازی میکرد گفتم بسه حمید توام لخت شو دیدم ی جوری نگاهم کرد پیراهن شو درآورد یه بدن سبز�
� و عضله ای سینه شو میک میزدم ، میبوسیدمش گفتم زود باش دیگه طاقت ندارم شلوارتو در بیار خیلی مکث کرد شلوارش در آورد چی میدیدم حمید کیر نداشت نکه نداشت داشت ولی مثل یه گوشت اضافه شل اندازه ی انگشت. گفتم چرا اینجوری حمید دیدم سر شو انداخته پایین داره گریه میکنه .گفت ترو خدا رعنا آبروی منو نبر من مادر زادی اینطور ام گفتم یعنی نمیتونی با من نزدیکی کنی گفت نه حتی بچه دار هم نمیشیم گریم گرفت داشتم روانی میشدم دنیا دور سرم چرخید این چ سرنوشتیه حمید اون شب خیلی التماسم کرد منم با خودم داشتم فکر میکردم که چکار کنم صبح شد مادرم صبحونه آورد برامون تا منو دید زیر گوشم گفت درد داری مونده بودم چی بگم سرم و انداختم پایین خندید گفت قربون اون نجابتت من تو دلم آتیش برپا شد داشتم می سوختم خلاصه بعد کلی فکر کردن عشقم و به شهوت ترجیح دادم پای عشقم موندم الان 25 ساله دارم با حمید زندگی میکنم و هنوز هم باکره ام و بچه دار نشدن رو گردن خودم انداختم و بعد این همه سال هنوز هم حمید رو دوست دارم و با کفن سفید خونشو ترک میکنم.
نوشته: عاشق
نمیدونم میشه به این سرنوشت گفت تلخ یا شیرین …
بهرحال ازین اتفاقا خیلی می افته و غیرواقعی نیست …راجع به شما تحسین میکنم که عشق و زندگی بدون ارگاسم رو به شهوت ترجیح دادین … درسته از خیلی راه های دیگه میشه شمارو ارضا کرد اما نبودن یک چیزی که یکی از رکن های اصلی سکس هستش سخته …اما غالبا همه ی خانما این موضوع اهمیت کمتری براشون پیدا میکنه اگر همسرشون از لحاظ اخلاقی وفادار متعهد و مسولیت پذیر باشه … .
درضمن علم امروز خیلی پیشرفت کرده وقتی جنسبت رو از مذکر به مونث تغییر میدن و برعکس فک میکنم مشکل شماهم درصورت دید باز حمید و عدم خجالت قابل حل شدن هستش …
بهرصورت بهترینا رو براتون ارزو میکنم …
موفق باشین …
والا نمیدونم چی بگم ! زبونم بند اومده و باور داستانت برام واقعا سخته…دارم فکر میکنم اینجور آدما هنوزم هستن و وجود خارجی دارن؟!
اگه میگفتی ۴ سال یا حتی ۱۰ سال باهاش اینجوری زندگی کردی باورش برام راحتتر بود تا ۲۵ سال…
اما ۲۵ سال تمام و با این تفکر و از خود گذشتگی ! میشه اسمشو گذاشت عشق واقعی ،
اگه اینایی که گفتی واقعیت باشه ، با افتخار میگم هر کی هستی به عنوان یه مرد دستتو میبوسم و تحسینت میکنم.
درود بر تو
عمل جراحی پینیس رکنستراکچر یا بازسازی الت تناسلی الان تو تمام کشور ها هست حتی ترکیه . چربی ناحیه شکم رو تخلیه میکنن از گوشت اضافه ناحیه شکم براش یک الت تناسلی بزرگ و کلفت درست میکنن فقط حدود 70 میلیون هزینه داره تمام ادمهایی که میکرو پینس یا الت خیلی کوچیک دارن الان با این عمل میتونن صاحب الت حسابی بشن راه داره مشکل شما
اخي، بنظرم واقعيه ، عمه دوستم هم همينجوري بود شوهرش.طفلكي
wew محترم چیزی که شما خوشت نمیاد دلیل نداره اینجوری واکنش نشون بدی. بهرحال ایشون این راه رو انتخاب کرده و در نوع خودش تحسین برانگیزه
اگه راست باشه جدا بهتون غبطه میخورم –البته برا ارضاع شدنتون مشکلی نیست ومیشه با چیزای دیگه بشید مثل روز اولی که شدید –نداشتن اونم خوب نیست ولی تحفه ای هم نیست –چرا از جایی بچه نیاوردید شما که اینقدر خانمی کردی یه کوچولو هم از بهزیستی یا…بیارید و عاشقانه ادامه بدید
خب از نظرات متخصصان سود بردم.من علمیشو سوادم نمیکشه ولی نظرم هنوز جوان هستید یعنی 43 ساله.خانومای 43 ساله میوه هستند عالین اصلا.قدر خودتونو بدونید کنار عشق یک دوست پسر برای رفع کتی بگیرید.مخصوصا پسر بچه لذتش بیشتره.البته من سنم بالاست پس خودم به شما نظری ندارم
بازم نظرتو تحسین میکنمmoj78
بنظرم این داستان چه راست و چه دروغ خیلی زیبا بود من حاضرم پاتو ببوسم بخاطر اینکارت و خیانت نکردن به شوهرت همچین آدمایی خیلی کم هستن ولی بازم میگم اگه دروغ هم باشه بازم نوکرت معرفتت هستم
خیانت بزرگترین درد دنیاست
سلام دوست عزیز.
داستانتون من رو تحت تاثیر قرار داد خوب نوشتین.من یک نفر رو میشناسم که سه ساله به خاطر اینکه زنش از نزدیکی میترسه هنوز به خانمش دست نزده.
خودش میگه باید طرفم راضی باشه هرچی میخواد طول بکشه.ولی در رابطه با شما خیلی فر ق داره.
تحسین برانگیز بود یه جا خوندم کسایی که نمیتونن نزدیکی کنن بدل جنسی میگیرن یعنی یکی رو چه پولی یا چه طرف بخواد فقط به خاطر لذت میارن که به جا خودشون این کار رو انجام بده ولی با توجه به فرهنگ ما این کار خیلی سخته چه برا مرد چه برای زن
موفق باشی
mittoni moshkelto hal koni :
http://www.drelist.com/میکروپنیس/
سلام یه دکتر میشناسم کارش تو زمینه ناتوانی جنسی و … هست اسمش محمد جوداکیانی اسمشا سرچ کن صفحش شکوفه یه درخته تو زمینه ابی عکسشم گذاشته توش چشماش سبز رنگه حتی عمل الت تناسلی هم می کنه توش سایتش عضو شو سوالاتا بپرس دکتر خیلی خوبی امتحان کن خیلی میتونه کمکتون کنه
harf nadari damet garm