عشق آخر عمری (2)

1393/10/28

… قسمت قبل

در قسمت اول توضیح دادم که بازنشسته شده بودم و با حقوق بازنشستگی حال میکردم و بخودم میرسیدم تا اینکه یه دختر ۱۷ ساله خوشگل و شیطون وحشری وارد زندگیم شد !!! بار اول که توی خونه خودمون بوسیدمش اتش شهوت زیر خاکستر بد جوری شعله کشید بطوری که تمام هوش و حواسم شده بود او !!! یه مغازه فروش و تعمیرات موبایل هم برا سرگرمی واسه خودم ردیف کرده بودم که یه شاگرد داشتم و خودم فقط نظارت میکردم !!! شیما ( همون دختر ه ) دیگه باهام خیلی جفت و جور شده بود !! واسش هدیه های جور واجور میگرفتم و یه گوشی خیلی باحال بقول خودش بهش دادم حدود دو تومن قیمتش بود که خیلی خوشحالش کرد سال اول فقط در حد ماچ و بوسه گذشت ! منم بخاطر اینکه خانومم بویی نبره خیلی محطاطانه عمل میکردم ولی او خیلی نترس بود و. به هر بهونه ای یا میومد خونه یا مغازه !! پدرش نمیدونم به چه علت به زندان افتاد که ازش زیاد سوال نکردم ولی به خانومم گفتم بطوری که بهشون بر نخوره هر جوری. میتونه کمکشون کنه از مواد غذایی یا لباس و حتی پول بهشون میدادیم و خانومم چون میدونس از این کارا قبلا هم میکردم که البته مثل اینبار نبود بهم شک نمیکرد !! بعضی وقتا به خودم میگفتم از خودت خجالت بکش چرا سو استفاده میکنی و سعی میکردم ازش دوری کنم او بیشتر تحریک و حشری میشد و فکر میکرد ناز میکنم بیشتر بطرفم میومد !! یه سری بهش گفتم اخه تو چطور دلت میاد با من باشی من که چیزی ندارم و از خودم خجالت میکشم !! گریه اش گرفت و با هق هق گفت : تو همه چیز منی !! من هیشکی رو جز تو نمیخوام !! حالا اگه از من بدت میاد اون یه چیز دیگس !!! منم بغلش کردم و بوسیدمش و نازش کردم و گفتم عزیز دلم بخاطر خودت میگم !! که انشگشتشو رو لبم گذشت و گفت : هیسسس هیچی دیگه نمیخوام بشنوم !! دو سال گذشت و با هزینه ای که دادم ( بابت کلاسهای کنکور و کتاب و … ) دانشگاه قبول شد و الان داره دانشگاه میره و طی این مدت خیلی با هم بودیم چه توی مغازه وقتی کسی نبود و چه توی خونه و من سعی میکردم کاری نکنم که ازم بدش بیاد و گاهی اوقات لاپایی حال میکردیم و او روز بروز حشری تر میشد تا اینکه هفته پیش روز جمعه که خانومم طبق معمول جمعه ها خونه مادرش بود دیدم شیما اس داد !! سلام !! در چه حالی? گفتم هیچی تو خونه نشستم !! گفت تنهایی? گفتم آره !!! گفت بیام پیشت ? گفتم مگه توهم تنهایی? گفت نه خواهرام هستن ولی مامانم رفته ملاقاتی بابام !! گفتم باشه بیا !?چند دقیقه بعد اومد ( خونشون نزدیک خونمونه) !! قبلش من دوش گرفته بودمو تر و تمیز رو مبل نشسته بودم !! از راه که اومد پرید بغلم و یه لب آرتیستی گرفت و خودشو طبق معمول برام لوس میکرد !! بعد بلند شد رفت سر وقت میز ارایش خانومم !! گفتم به چیزی دست نزنی که میفهمه !! گفت خودم حواسم هست که نفهمه !! خودشو ارایش خوشگلی کرد که حالی بحالی شدم گفتم دختر منو دیونه نکن بلایی سرت میارم آآآه !گفت امروز اومدم که بلا سرم بیاری و با خنده رفت یه سی دی شاد تو دستگاه گذاشت و روشن کرد و رقص کنان اومد رو پاهام نشست و هونجور که قر میداد صورتمو میبوسید !! منم قربون صدقه اش میرفتمو با سینه هاش بازی میکردم که زیر تاپ صورتی رنگش بدون سوتین واقعا محشر بود !!کونشو با اهنگ رو کیرم که حالا شق شده بود میچرخوند و اهنگو با خواننده زمزمه میکرد !!تو دلبری!!! از همه سری و !!! همانطور که دستاش دور گردنم بود بغلش کردم و بلند شدم طرف اتاق خواب !! در حالی که میخندید گفت میخوام امروز دخترکیمو ببری و با غیض گفت میخوام پردمو پاره کنی !! ناخوداگاه دستام شل شد و ولش کردم !! او در حالی که دستاش دور گردنم بود اخم کرد !! چی شد ?? گفتم شیما دیونه شدی ?? قرارمون نبود !!!دستاشو ول کرد و تو چشام خیره شدو گفت ! یعنی چی که قرارمون نبود??? گفتم ببین شیما جان تو جوونی !? اینده داری !! خیلی خواستگارای خوب داری !! ولی من چی?? یه پام لبه گوره و!!! دهنمو گرفت !! دیگه نگو !! نگو که میگم زر زر نکن ها !!! احترام خودتو نیگردار ! گفتم اخه تو چجور دختری هستی ??? اخه اینهمه جوون خوب هستند که میمیرن واست !!! گفت ! برن به جهنم همشون !! من کسی رو جز تو نمیخوام مگه زوره ???دیگه واقعا کلافه شده بودم ! از یه طرف دلم نمیومد اونکارو بکنم و از طرفی اصرار شیما و اندام خوشگل و نازش با موهای بلند که تا پشت کونش رسیده بودو چشمای خمارش و سینه های اناریش دیونم کرده بود لباشو که هنوز قدری از رژی که زده بود داشت بوسیدمو و خودمو سپردم دست تقدیر !! رفتیم رو تختخواب وشیما ولو شد رو تخت و منم بلوزمو در اوردمو با شلوارک رفتم روش !! با خودم گفتم مثل همیشه کوسشو میخورم و میمالم تا ابش بیاد و کار به اونجاها نکشه !!شلوار استرجی که پوشیده بود در اوردم وشورت گل گلی قشنگی که پاش بود منو هیجانیتر کرد ! او هم بلوزشو در اورد و سینه های اناری قشنگش که سایز ۶۵ بود منو وحشی کرد !! اول یه گاز کوچولو از کسش که زیر شورت بود گرفتم که اه نازی گفت و رفتم سراغ سینه هاش و شروع به خوردن کردم !! هر بیشتر میک میزدم با التماس میگفت محکمتر !! محکمتر !! و سراسر بدنشو لیس میزدم !! مثه یه شیرینی بود که واقعا از وصفش عاجزم !!! بعد یواش یواش به شورتش رسیدم !! خودش کمرشو بالا داد و شورتشو در اورد !!! کوس ناز و قشنگش که بدون هیچ زائده ی بود و تازه شیو کرده بود منو به اسمونا برد و بی اختیار زبونمو داخل کوسش کردم !! در حالی که میلیسیدم و میک میزدم بو کشیدم واقعا چه بوی نازی داشت حسمیکردم داخل یه باغ پر از گلم که بوی تموم گلها مشاممو نوازش میکرد !! چن بار زبونمو داخل کوسش اورد و برد کردم !! او که نفسهاش به شماره افتاده بود سرمو محکم بطرف خودش میکشید !! احساس کردم دارم خفه میشم !! گفتم یواشتر !! خفه شدم !! خندید و گفت بسه بیامن تو رو بخورم !!! شلوارکمو در اورد و کیرمو با دستای ناز و سفیدش گرفت و وارد دهانش کرد !! چنبار عقب و جلو کرد و گفت زود باش بیا بکن توش !! با خودم گفتم الان اگه بگم نه ناراحت میشه پس یه کم در مالی میکنم تا ابش بیاد !! با دستم کیرمو گرفتم و سرشو روی چوچول کوچکش فشار دادم !! اهی کرد وگفت دیونه اونجا نیست که بیا پایین تر !! کیرمو داخل چاک کسش بالا و پایین کردم !! چند بار که نفسهاش به ناله تبدیل شد و پاهاشو دور کمرم حلقه کرد و با تمام قدرت بطرف خودش کشید !!! سر کیرم داخل شده بود و او عاجزانه ازم میخواست که بیشتر فشار. بدم و ناخواسته و ناخوداگاه ( جدی میگم اصلا نمیخواستم ) فشاردادم کیرم رفت جایی که نباید میرفت !! چند بارتلمبه زدم و وقتی ابم میخواست بیاد اهسته کشیدم بیرون !!! و ابمو رو شکمش ریختم و اونجا بود که دیدم انگار کیره پر خونه !! با انگشتم رو کیرم کشیدم قرمز شد !!! شیما چشماش بسته بود هنوز داشت نفس نفس میزد از بالای تخت جعبه دستمال کاغذی رو برداشتم و تند تند چند تا دستمال در اوردم و کیرم و روی شکم شیمارو پاک کردم و لبامو رولباش گذاشتم وبا هم خوابیدیم !! حدود ساعت سه بعد از ظهر بود بیدار شدم و با شیما رفتیم حمام و دوش گرفتیم و او رفت خونشون !! الان دو روز از اون قضیه گذشته !! احساس میکنم جنایتی مرتکب شدم !! از خودم بدم میاد !! میترسم به چشمای شیما نگاه کنم !! حتی میترسم به چشمای خانومم نگاه کنم !! موندم چه خاکی بسرم بریزم !! خانوممو هم خیلی دوسدارم و. او اصلا انتظار. همچی کاری از من نداره !! خواهش میکنم منو راهنمایی کنین !! چرت و پرت نگین!! راهکار بدین که عملی باشه و با عقل جور در بیاد !! ممنون از کسانی که درست راهنمایی کنن.

نوشته: داریوش


👍 0
👎 0
16959 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

450816
2015-01-18 11:21:49 +0330 +0330
NA

عامو ما جای نوه هاتیم . چی چی رو راهنماییت کنیم؟
lol

1 ❤️

450817
2015-01-19 05:52:10 +0330 +0330
NA

آخه مگه یه پیرمرد بازنشسته میاد تو شهوانی عضو بشه و داستان بذاره؟
کسخلا ! dash1

0 ❤️

450818
2015-01-19 11:27:55 +0330 +0330
NA

پدر من اون دختر از تو وسنت و وضع مالیت سوءاستفاده کرده"خععععلی هم هواسش جمعوجوره میدونه چکارکنه اولن اون دختر پردشو جای دیگه به باد داده و با اینکار میخواسته تورو نمک گیرکنه و اون خونب هم که دیدی روی گیر جنابعالی بوده خون پریوده که از اون دوران پریود استفاده کرده و این برنامه رو چیده خون پرده زدن که انقدر نیست در حد چند لکه کوچیکه…خلاصه بعد یه مدت تریپ آینده و گریه و این چیزارو برمیداره و میگه بیا منو بگیر…چی از این بهتر اول جووونی وارث کلی ثروت میشه…گول خوردی پدر من"ولی از من میشنوی زیر بار هیچی نرو بذار هر گوهی میخواد بخوره"اگر خواست به خانواده ات هم خبر بده بذار بده"بهتره تا بذاری اون به هدف شومش برسه.بالاخره هرکاری تاوانی داره آق جون.

0 ❤️

450819
2015-01-20 00:22:03 +0330 +0330

تو داري ميميري هنوز ميگي “محطاطانه”؟ اون دنيا به نكير چي ميخواي بگي وقتي املا شدي صفر؟

0 ❤️




آخرین بازدیدها