کردن دوستِ دوست دخترم

1391/12/24

داشتم با ماشینم تو خیابون کس چرخ میزدم 2 تا دختر توجهمو جلب کرد بعد از کلی ترمز و بوق زدن فهمیدن دنبالشونم خلاصه 10 دیقه شد تا تونستم سوارشون کنم 2تا دختر ترو تمیز و ارایش کرده یکشون تپل وکوتاه 155 قدش 63 وزنش راضیه بود و دومی هم 165 و60 وزنش بود محبوبه که اینا رو بعدا بهم گفتن سر صحبت باز شدو چیکار میکنین و چی میخونینو اخه دانشجو بودن این حرفا یه نیم ساعتی گذشتو شماره رو ردو بدل کردیمو رسوندمشون در خونه دانشجوییشون من در واقع با محبوبه بودم و با هم میرفتیم بیرون و سکسای قشنگی با هم داشتیم از اونجا که برام افت بود که با دختری اشنا بشمو نکنمش خیلی حالشو از محبوبه میپرسیدمو به محبوب میگفتم با خودش بیارتش بیرون خونشون که زنگ میزدم کلی با هم شوخی میکردیمو بهش میگفتم تپلکم محبوب هم خوشکل بود هم بد جوری بم حال میداد هفتهای سه چار با از کس میکردمش اخه ارتجایی بود جالب اینجا بود که پریودیش هر 5 یا 6 ماه یه بار میشد از نظر جا هم مشکلی نداشتم یه باغچه 2000 متری داشتم که توش کلی کس کردم خلاصه کم کم با راضیه بیشتر جور شدیمو اکثرا با ما میمد بیرون یه تیپی هم میزد که کیر ادم بلند میشد اکثر مانتوهاش کوتا بود جوری که وقتی میرفتیم باغچهو چادرش در میوورد کل کونش که منو دیونه میکرد از در ماشین تا در اتاق باغچه 100 متری بود و تاریک بود از این تاریکی استفاده میکردمو خودمو به راضی میمالوندم یه دستم تو دست محبوب بودو با یه دست دیگه به باسن راضی میزدم چند بار تو این مسیر این کارو کردم دیدم بدش نمیاد راضی خیلی شوخ بودو مزه مییخت واین منو بیشتر حشری میکرد کذشت و شب یلدا داشت نزدیک میشد محبوب بهم زنگ زد با خنده گفت رامین برا شب یلدا مشروب نداری بخوریم محبوبو راضی پایه قلیون و سیگار بودن ولی اولین باری بود گفتن مشروب. چند تا شیشه ویسکی خالی تو تاقچه بود که با دوستام خورده بودیم دیده بود خلاصه من یه شیشه نصفه ویسکی داشتم در جا گفتم اره دارم راضی هم بیار برزیم شکمش بش بخندیم که صدای راضیه از اون ور خط اومد وبا خنده میگفت من این نقشه رو واسه شما دارم دو سه روز نقشه کشیدم که تو مستی چه جوری با راضی حال کنم شب یلدا رسیدو رفتم کوچه بغلی خونشون وایسادم تا اومدن دل دل تو دلم نبود یه خورده تنقلات در سوپری خریدمو رفتیم باغ یه ارایشی راضی کرده بود انگار میخواست بره عروسی جری بساطو پهن کردیمو 3تا نیم لیوان اوردمو براشون یه کم ریختم بعداز کلی بو کردنو تلخه و این حرفا ته لیوانو خوردن و گفتن ما که هیچیمون نشده بچه میگن خیلی فاز میده فهمیدم که دوستای دانشگاشون برا اینا تعریف کردن اینا هم مشتاق شدن سه تا پیک دادمشون دیدم هی دارن میخندن منم داشتم سنه های راضی و زاغ میزدمو نقشه میکشیدم1ساعت گذشت ویه پیک دیگه هم بشون دادم محبوب تو بغلم بود و دستم تو سینه هاش راضی هوم هراز گاهی نگاه دستم میکرد که تو سینه محبوبه است راضی یه تاپ مشکی و شلوار جین پوشیده بود هیچ وقت یادم نمیره دوتاشون بی حال و مس بودن ویسکیه خیلی گیرایی داشت خداییش برا دختر سنگین بود محبوب با حالت مستی امد ازم لب بگیره ما با هم لب میگرفتیم راضیهم ما رو نگاه میکرد و میخند به بچه گفتم نظرتون چیه چراغ خاموش کنیم تو بی حالی گفتن باشه فقط نور صفحه لپ تاپ بود تا رفتم چراغ خاموش کنم تو برگشتن پامو زدم بغل کون راضی اومدم محبوبو گرفتم تو بغل عین مردها بود تاپش و سوتینش در اور دم و خابوندمش راضی هم مثل مردها یه کم اونورتر بود بعد ازاینکه محبوبو خابوندم طوری دراز کشیدم که پاهام میخورد به پای راضیه با وجودی که محبوب عین مردها بود ولی میترسیدم بفهمه دل به دریا زدمو پامو به پای راضی میمالوندم راضی هم اصلا تکون نمیخورد یه کم با پام پشت کمرش فشار دادم که بهم نزدیک تر بشه که دیدم اومد بالا سرشو گذاشت رو پای محبوب دقیقا کنارم بود دیگه خیالم راحت بود که کنارمه . پای محبوبو اوردم کنارو شلوارشو در اوردم خودمم مثل برق لخت شدمکیرم دیگه از این بزرگتر نمیشد سریع پای محبوبو دادم بالا و گذاشتم در سوراخ کسش و کردم تو یه اه ونالهای میکرد ولی جون نداشت دلو به دریا زدمو دستم گذاشتم رو سینه راضی دستم کردم تو چیزی نگفت کیرم تو کس محبوب بود دستم تو سینه راضی محبوبو چرخوندم به شت تا خیالم راحت شه چیزی نمیبینه راضی گفت من برم دستشویی.دستشویی بیرون بود اومد بره خورد به دیوار گفتم وایسا بات بیام شورتمو تو تاریکی پیدا کردم پوشیدمو دستشو گرفتم و بردمش بیرون تا درو بستم پشت سرم دستمو زدم به کون راضیو میمیلوندم از دستشویی که اومد بیرون گرفتمش تو بغل لبمو گذاشتم رو لبش انگار تشنه لبم بود مثل برق تاپشو زدم بالاو سینشو از زی سوتینش در اوردمو شروع کردم به خوردن میخواست زمین بخوره که گرفتمش هیچی حالیم نبود دختر مردمو خوابوندم رو موزاییک وشلوارشو در اوردو وای چه کونی داشت خیلی وقت نداشتم با وجودی که محبوب بی حال تو اتاق بود ولی میترسیدم بیاد بیرون سر کیرمو تفی کردمو کذاشتم در سوراخ کونش یه کم فشار دادمو هی میوردم بیرون ته جاش باز شد تا کامل رفت تو خابیدم روشو صورتمو تو سینهاش میچرخوندم 10 یا 12 دیقه تلمبه زدم تا ابم اومد و ریخت تو راضی هم تو بی حالی اخو اوخ میکردسریع جمع وجور کردیمو زیر بغل راضی که بی حال تر از قبل بود گرفتمو برمش تو محبوب هم تو حالت خواب افتاده بود یه نیم ساعتی گذشت کیرمو گذاشتم جلو صورت محبوب شروع کرد به ساک زدن دوباره کیرم بلند شد محبوبم از کس کردمو دو سه ساعت بعد اومدیم خونه

نوشته: رامین


👍 0
👎 1
74651 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

367449
2013-03-14 02:29:00 +0330 +0330
NA

میگم این داستانای سکسی جدید هیچ جذابیتی ندارن داستانا بی محتوا هستن یا من اینجوری شدم؟

0 ❤️

367452
2013-03-14 04:35:26 +0330 +0330
NA

تو دیگه آخر توهمی
تا همونجایی خوندم که نوشته بودی دوست دخترت هر 5 یا 6 ماه پریود میشه
آخه مجبوری انقدر فیلم ببینی؟؟؟ نه مجبوری؟؟
ادمین این داستانها چیه که اینجا گذاشتی.میدونی چقدر از محبوبیت سایتت کم میشه؟

0 ❤️

367453
2013-03-14 05:34:04 +0330 +0330

bodo bodo ton tar ton tar
hoooooleeee aroom bash baba

0 ❤️

367454
2013-03-14 06:22:26 +0330 +0330
NA

من با khodayemardan90 موافقم داستانهای جدید خیلی کسل کننده ان

0 ❤️

367455
2013-03-14 07:08:41 +0330 +0330
NA

کیرم تودهنت ابادانی که نیستی

0 ❤️

367456
2013-03-14 07:23:32 +0330 +0330
NA

گیره من که تکون نخورد

0 ❤️

367459
2013-03-14 12:18:27 +0330 +0330
NA

اقایون من ساکتم نثارش کنین این کوس مغزو تا بفهمه چوس افکارشو اینجا ننویسه

0 ❤️

367461
2013-03-14 13:56:07 +0330 +0330
NA

این جریان مثه مردها بود چیه دیگه!!؟ میشه توضیح بدی؟ ینی کییییییر داشتـــــــــن!؟

0 ❤️

367462
2013-03-14 14:05:39 +0330 +0330
NA

نمیدونم این چه وضعیه!!؟ هرکی هر توهمی میزنه میاد اینجا داستانشو ( اون هم به بدترین شکل و با 2میلیون غلط املایی!!! یا با لهجه خودش ) اینجا مینویسه ما بیچاره ها هم باید بخونیمش و نمره بدیم! ینی هیشکی واقعا یه سکس واقعی باحال نداشته که تعریف کنه!؟ واقعا که!!..باید خودم دست به قلم بشم اینجوری فایده نداره:(

0 ❤️

367463
2013-03-14 17:21:01 +0330 +0330
NA

تو همه دوس دختراتو کردی ؟ :D
من که فکر میکردم اونا تو رو کرده باشن :)))))
6 ماه یه بار پروید میشد ؟ :|
مگه هنده جاکش ؟ :|

0 ❤️

367464
2013-03-14 17:47:29 +0330 +0330
NA

میخواسته بنویسه مث مرده ها
نوشته مث مردها…!!!
خخخخخخخخخخ

0 ❤️

367467
2013-03-14 23:19:12 +0330 +0330
NA

اون راضیه جونت انگاری به کله ایران ازکون داده بوده غاری بوده واشه خودش…که سری خوابوندیشو گذاشتی توکونش که هیچ صدایی ازش در نیومده که اون یکی رفیقت نفهمیده …مزخرف…

0 ❤️

367468
2013-03-15 18:26:47 +0330 +0330
NA

تنها چيزاى خوب داستان اون باغچه ٢٠٠٠ مترى بود و بدن بي استخون رامين كه ميتونست همزمان كه از عقب ميكنه صورتشم تو سينه طرف بچرخونه، عينهو ملخ هواپيما…!

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها