کون زیبای مامان

1395/02/03

سلام من علی ۲۵ ساله از سمنان داستان سکس با مامانم که از ۲ سال پیش شروع شد و تعریف کنم
من تنها فرزند خانوادم یه خواهر داشتم که تو بچگی فوت شد تو خونه خیلی عزیز بودم مخصوصا برا مادرم.
مادرم ۴۷ سالشه و صورت خیلی زیبا و رنگ پوست سفید داره با یه هیکل فوق العاده قد بلنده وزنشم ۷۵ کیلو کونش قلمبه و خوش فرمه سینهای سفت و متوسط موهاشم بلند و بلونده من از وقتی با کیرم اشنا شدم مادرم نظرم و جلب کرد اسم مامانم مرضیه هستش سعی میکردم وقتی میره حموم نگاش کنم تو اتاق وقت لباس عوض کردن دیدش بزنم وقتی خم میشه پشتش باشم کونشو ببینم ولی جرعت دست زدن بهش نداشتم چون ادمی نبود که بخواد بم کس و کون بده سرش به زندگیش بود بابام هم نمایشگاه ماشین داشتو سرش به کارو عشق و حال خودش گرم بود.چند بار که میدونستم مامان بعد حموم میخواد بره خونه خواهرش وقتی میرفت حموم میرفتم اماده میشدم در حموم و میزدم نصفه نیمه میومد پشت در میگفتم میرم بیر‌ون بعد میرفتم ‌زیر تخت خواب تا بیاد بیرون چون میدونست خونه نیستم لخت میومد بیرون میرفت جلو اینه منم از زیر تخت کون لخت و از تو اینه سینه ها زیباشو میدیدم وقتی خم میشد از تو کشو چیزی برداره کس و کونشم میدیدم کسش یه خط بود و سفید چند بارم ازش فیلم گرفتم که از ترس پاکش کردم بعد رفتنش رو تخت میخوابیدمو با شرت و سوتینش جق میزدم هرچی سنم بیشتر میشد هرس دیدن بدن سکسی مامانم بیشتر میشد.البته بعضی وقتا که میرفت حموم ازم میخواست پشتشو کیسه بکشم اما هیچ وقت دراز نمیکشید پشت به در میشست منم فقط از پشت میدیدمش حتی هواسش جمع بود شرتشم بالا میکشید که چاک کونش معلوم نباشه منم هر وقت میدیدم شلوارک و تاپ تنشه میرفتم حموم و میگفتم بیا پشتمو کیسه بکش اونم میومد و منم مثلا لذت میبردم داستان کردنش از جایی شروع شد که ما قرار شد بریم تهران خونه دایی کوچیکم که مجرده که یکم خرید کنیم و چند روز بمونیم و تو عروسی یکی از اشناها شرکت کنیم داییم تو تهران خونه داره ولی کمتر پیش میاد که بره اخه پروژه شرکتش فعلا تو شماله مام قبل رفتن کلید خونشو گرفتیمو رفتیم خونه دایم یه اتاق بزرگ بود که یه گوشش حموم و یه جا هم برا اشپزی داشت تولتم بیرون تو حیاط بود من دراز
کشیدمورو تخت دایم که یه تخت ۲ نفره بود برا منم جالب بود چرا تختش دو نفرست دیدم مامان میخواد لباس عوض کنه منو دیدو پشت کرد مانتوشو در اورد بعد شلوارشو در اورد و کون زیباشو تو شرت مشکیش دیدم و شلوارکشو پوشید یکم گذشت حوله برداشت رفت حموم منم دیدم بین چارچوب و در فاصله زیادیه شروع کردم از زیرش دید زدن بدنش کیرمو راست کرده بود کونش روبه روم بود وقتی واستاد دوش بگیره هیکلش عالی بود کیرم تو دستم بود داشتم جق میزدم که یه لحظه موبایلم زنگ خورد منم حول شدم اونم سایمو از زیر در دید رفتم موبایلمو انداختم کنار اومدم که باز ببینمش فهمیدم متوجه شده دیدش میرنم اخه نگاهش به زیر در بود همش اما دیدم پاشد پشت کرد به در کونش جلو چشمه یه جوری دلبری میکرد انگار بعد دراز کشیدم با یه تیشرت و شلوار تنگ در اومد شام خوردیم چیزه خاصی اتفاق نیوفتاد خیلی طبیعی بود دیگه فکر کردم اشتباه کردم و متوجه دید زدنم نشد موقع خواب من رو تخت دراز کشیدم که لامپو خاموش کرد گفت تو رو تخت میخوابی من رو زمین اذیت میشم گفتم پس من میرم پایین که گفت نه امشب پیش علی جونم میخوابم چراغا خاموش بود ولی نور حیاط میومد داخل دیدم رفت سر ساکش یه لباس یه سره در اورد پیرنشو در اورد کرستشو وا کرد پیرنو پوشید تا سر زانوش اومد بعد شلوارشو در اورد اومد دراز کشید کونشو داد سمتم داشتیم فیلم میدیدیم بم گفت گردنم درد میکنه تا گفت فهمیدم بدش نمیاد منم شروع کردم مالیدن توری میمالیدم هوسیش کنم معلوم بود از رو هوس میمالمش کیرمم به کونش نزدیک کردم و فشار میدادم اونم هیچی نمیگفت از یقه پیرنش دست بردم تو و گردنشو پشتشو میمالیدم با یه فشار رو شکم خوابید اما چیزی نگفت منم اروم کل نشو مالیدم رو کونش نشسته بودم کیرم و رو کونش فشار میدادم اروم پیرنشو زدم بالا شرتش معلوم شد چیزی نگفت دادم بالا کشیدم رو سرش دستاشم دادم بالا پهلو کنار سینشو میمالیدم رو کمارش و مالیدم کیرمم اوردم بیرون اروم شرتشو تا نزدیک زانو دادم پایین خوابیدم رو مامان مرضیه نازم مامان هیچی نمیگفت داغ داغ بود کیرم لای پاش بود جلو عقب میکردم اروم شکمم رو گودی کمرش بود یکم که گذشت دیدم با کونش مسیر لاپاشو تنگ میکنه کسشم اب انداخت مسیر رفت وبرگشت کیرم لذت بخش شد کمرمو اوردم بالا کیرمو گذشتم جلو کسش اروم دادم تو کس مامانم شروع کردم عقب جلو کردن تو کس مامانم خیلی لذت بخش بود گردنشم اروم میخوردم داستاشم تو دستم بود دیدم چشاش بستست اما لباشو اروم فشار میده به هم یه لحضه دستامو فشار داد فهمیدم ارضا شد منم تندش کردم دیگه نفساشو میشنیدم میدونستم لولهاش بستست کیرم تا ته تو کس مامان بود که ارضا شدم ابم که میریخت تو کسش اه اه میکرد اومدم کنارش از بغل گرفتمش اروم نازش میکردم سینه هاش تو دستم بود که گفت ولم کن گردنشو سمتم کرد چش تو چش که شدیم لباشو خوردم اونم یکم همکاری کرد چند شب اونجا بودیم منم هر شب به زور راضیش میکردم که بم کس بده اصرار میکردم وقتی کیرمو در میاوردم به شکم میخوابید منم میکردمش اما مثلا راضی نیست ۴ شب تو تهران کردمش و اومدیم خونه شب بابا خونه بود صبح وقتی بیدار شدم بعد صبحانه دیدم داره ظرف میشوره از پشت بغلش کردم کیرمو زدم به کونش سینه ها مامانمو گرفتم اونم شروع کرد به غرغر که ول کن حوصله ندارم همونجا کیرمو دراوردم و شلوارو شرتشو دادم پایین که دیدم ساکت شد کیرمو گذاشتم لاپاش یه توف زدم به کیرم و رونه کوس مامانم کردمش مامان دستاش رو ظرف شویی بود کمرشو خم کرده بود منم کمرشو گرفتم و شروع کردم کردن یکم که کردم گفتم دراز بکش شلوارو شرتشو در اوردم کف اشپز خونه خوابوندمش پاهاشو وا کرد افتادم بغلش شکمم رو شکمش بود تند تند میکردمش اونم پاهاشو انداخت دور کمرم منم لباشو میخوردمو میکردمش تا ابم اومد و ریختم تو کسش و اونم ارضا شد بعدش بم گفت وحشی و شروع کرد خودشو تمیز کردن منم رفتم خوابیدم ادامه داره
نوشته: علی


👍 23
👎 17
328794 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

538264
2016-04-22 20:33:23 +0430 +0430

ادامه رو ننویس… مطمئن هستم که خودت هم هزار پدر هستی…

1 ❤️

538270
2016-04-22 20:45:58 +0430 +0430

نظر شما چیه؟ مامانت رو گاییدم کونی

1 ❤️

538271
2016-04-22 20:48:21 +0430 +0430

آروم کیرم تو مغزت…کسخل مالیاتی…

0 ❤️

538272
2016-04-22 21:02:50 +0430 +0430
NA

ک_س ننت و این ماجرا ادااااااااامههههههه داررررد

2 ❤️

538275
2016-04-22 21:22:19 +0430 +0430

ریدم تو داستان تخیلی ات، همین

1 ❤️

538277
2016-04-22 21:32:24 +0430 +0430

داروهات رو به موقع بخور
خوب میشی
تو ره جدتون سکس با محارم مگه داریم
مگه میشه
مخ تعطیل

1 ❤️

538283
2016-04-22 22:06:38 +0430 +0430
NA

عالی بود.
الان دارم با شورت مامانم جق میزنم

0 ❤️

538309
2016-04-23 02:33:19 +0430 +0430

مفهوم شرم و حیا برات تعریف شدست؟.اخه به توام میشه گفت انسان؟.مطمئنم روحه مادرتم خبر نداره ولی خودت شعور نداری؟چه جوری بعد این داستان تو چشم خانوادت نگاه میکنی؟شایدم اصلا خانواده نداری

0 ❤️

538347
2016-04-23 11:05:19 +0430 +0430

یعنی شما انقد کسخلید که فکر میکنید این داستانارو کاربرا مینویسن؟
اینا همشون ساخته ذهن مریض ادمین و چند تا از عواملشونه که ذهن من و تورو خراب کنن

0 ❤️

538363
2016-04-23 14:15:10 +0430 +0430
NA

Kiram dahanet

0 ❤️

538364
2016-04-23 14:19:26 +0430 +0430

بی تربیت

0 ❤️

538365
2016-04-23 14:22:14 +0430 +0430

؟؟؟
بیناموس خجالت نمیکشی؟؟؟
چه شبایی که اون مادر واسه بزرگ کردنت بدبختی کشیده بعد میای تخیلات مغز توهمیت رو واسه ملت مینویسی کیرم تو دکمه اینتر کیبردت دیوس

1 ❤️

538370
2016-04-23 15:07:09 +0430 +0430
NA

این بنده خدا پرورشگاهیه مثل باقی که از این چرندیات مینویسند بابت عقده های درونی از این چرت وپرت ها مینویسند

0 ❤️

538386
2016-04-23 19:34:30 +0430 +0430

بــنــویــس بــقــیــه ش رو

0 ❤️

538402
2016-04-23 21:27:32 +0430 +0430

😢 😢

0 ❤️

538468
2016-04-24 11:49:45 +0430 +0430

بفرما ننت جندس (wanking)

0 ❤️

704907
2018-07-24 10:10:35 +0430 +0430

کردن مامان تو اشپزخونه خیلی حال میده مخصوصا صبح که از خواب بیدار میشی و کیرت شقه

0 ❤️

711452
2018-08-18 10:18:11 +0430 +0430

کیرم تو مغز پریودت

0 ❤️