گاییدن مرد سیبیلو با پول و مزیت های دیگر

1393/08/18

سلام من اشکان و حدود 17سالمه ما تقریبن تو مناطق مرزی غرب زندگی می کنیم داستان از اون جایی شروع میشه که مدرسه تموم شود و با دوستامون قرار گزاشتیم که بریم کار تو اخرین شهر مرزی. کار ما این بود که دبه های گازویل رو از مرز ببریم پایین راستش درامد هنگفتی داشت.
فردای اون روز رفتیم همین که به اون جا رسیدیم رفتیم خونه ی یکی از دوستان که شبا اون جا باشیم شب شدو رفتیم پیش انبار دار های گازوییل که دبه هارو پر کنیم تا شب ببریم. از قضا ماکه رفتیم انبار دار گفت گازوییل ندارم یکی از دوستام که اسمش حمید بودو انبار دار رو معرفی کرده بود گفت باشه فردا میایم رفتیم خونه.خونه ی خالی تا ساعتای 3پاستور همه گرفتن خوابیدیم نیم ساعتی نگزشت که صدای در اومد چشممو باز کردم دیدم حمیده و داره میره بیرون هیچی نگفتم افتادم دنبالش خواستم ببینم این پدر سوخته کجا میره رفتم دنبالش که دیدم داره روبه انبار (محسن)میره صاحب انباره بود تقریبا هیکلی با سیبیلای بلند که تو دهنش میومد. هرکی میدید فک میکرد ادمی با غیرت اصولی با افکاری مصممه ولی نه داشی خلاصه دیدم حمید گوشیشو در اوردو زنگ زد. خونه ی دارا بالای انبار بود دیدم که دارا از خونه بیرون میاد رفتن پشت بام دیگه داشتم شاخ در میاوردم با خودم گفتم ای حمید کونی گوه تو اون روحت حالا کارت به اون جارسیده که کون میدی منم از خونه ی بغلی رفتم پشت بام پشت بام محسن اینا جوری بود که با دیوار حسار شده بودو از خونه های دیگه دید نمی خورد یواشی رفتم رو بامو از زیر تانکر دید زدم که محسن شروالشو در اورد حمید یک زرب گزاشت در کونش حمید که حمید نبو یه کیر کلفت خری داشت با خودم گفتم نه داداش حمید که این جوری نبود که کون بده …
حدود5.6دقیقه ای تلمبه زد سرپایی داشتن می کردن دیدم محسن برگشتو حمید دلا شد تو نگو که دارن سر به سر میرنمحسن داشت یواش یواش به کون حمید میمالید حمید اخو اوخی می کرد خلاصه کار خودشونو کردن خودشونو جم کردن دیدم که محسن دستشو کرد تو کیسش پولی به حمید داد معلوم نبود چنده در این حال فهمیدم که آغا محسن کونیه بعدش زودی برگشتم خونه و خودمو زدم به خوابیدن بعد یه ربی حمید اومد خونه فردا که از خواب پاشدیم اصلا به رو خودم نیاوردم حدودای عصر که می خواستیم بریم واسه دبه ها حمید منو کشید کنارو گفت اشکان این انبار داره هست کونیه از اونجاییی که قیافه ی خوبی داری خواسته که تو بری بکنیش بهت پولم میده. منم از خودا خاسته گفتم چی من ؟ اون کونیه؟ کون میده؟ مگه زن نداره ؟؟ گفت چی میگی دو تا بچه داره یکیشون هم سن منه خودم زدم به نفهمی گفتم من اگه برم کون نمیدم گفت باشه اشکال نداره گفتم حمید تو چی؟ تو دادی؟ گفت نه من ؟من همش میکنمش… منم تو دل خودم گفتم اره جون عمت. خلاصه به اون جا که رسیدیم دیگه یه جورایی نیگام میکرد دوستام که سرگرم پر کردن دبه ها بودن حمید اشاره کر که محسن کارم داره منم رفتم تو کوچه با هم حرف زدیم قرارمون شد شب بعد این که دبه هارو از مرز رد کردیم برم پیشش. شب شودو دبه هارو رد کردیم همین که رسیدیم خونه همه مث سگ خوابشون برد منم شتابان رفتم سراغ محسن:)

رسیدم سر کوچه که سر کوچه بودو داشت سیگار میکشید بهش که رسیدم زود گفت برو بالا منم رفتم بالا دیدم داره دیر میکنه شروالمو در اوردم کیرمو راس کردم کیرم20سانتی میشد اومد بالا گفت داری چی کار میکنی داری تمومش میکنی تو که واسه من اومدی راستش مث زن های جنده شده بود اومد کنارم. منم از رو شروال کمی اوردم رو کونش دیدم کونشو قلمبه کرده و داره میچرخونتش واقعا شربتیم کرده بود گفتم این جوری حال نمیده در بیار شروالتو شروالشو در نمی اورد ناز می کرد میگفت تو درش بیار شر والشو در اوردمو رفتیم رو مبل کهنه ای که رو بام گزاشته بودراستش فقط تنها کاراییش واسه این بود روناشو بالا زدم همین که گزاشتم لب کونشگفت چته ببر تو میترسی منم که بدم اومد یه فشار زیاد دادمش تو لامصب انگار گاری بود هرچی میزاشتی باز جامی شد بعدش اومد سرپایی کردمشش فقط من مشکلم این بود که دیر الزایی داشتم حدود نیم ساعتی سگی کردمش ابم نیو مد نه نه هر فنی رو امتحان می کردم فایده نداشت یا من پشتم صفته یا این یارو این قد فشه که حال نداره… کردم. کردم. کردم. که تا خسته شد گفت بسه بابا تو که پدرمو گاییدی بیا ساک برم هههههههه داشتم شاخ در میاوردم که واقعا این یارو مرده؟ اخرش با یه ربی ساک ابم اومد ریختمش رو زمین خودمونو جمو جور که کردیم دس کرد تو کیسش یه جک پنجاهی داد دستم این یارو حسابی حیز شده بود گفت حال زیادی دادی اگه زنم بفهمه حسابی می خوردت دفه بعد که بهت زنگ زدم بیا پیش زنم باشه پول بیشتری بهت میدم من که اولش برای پول خودشو کردم ولی بحث زنش که اومد وسط جون گرفتمو خودم طالب شدم منم قبول کردم . حدود دو هفته اون جا کار کردیم بعد رفتیم شهر خودمون تو اون دو هفته علل حساب 4 بار دیگه ترتیبشو دادم یه هفته از بر کشتنم نگزشت که زنگ زدو گفت بیا منم که تو شهر خودمون بودیم گفتم نمیتونم گفتم شب کجا باشم گفت همه چی بامن عصری یه اژانس بگیر بیا منم قبول کردم حدودای شام به اونجا رسیدم رسیدم سر کوچه دیدم کسی نیست در خونه هم بازه به گوشیش زنگ زدم گفت بیاتو رفتم تو دیدم کسی نیست بجز یه خانوم شیکو مجلسی حدودای 35 سال گفتم با اقامحسن کار دارم گفت بیا تو منم که دیدمش کیرم تو شورت داشت خفه میشد رفتم تو گفت اقامحسن با بچه ها رفتن استان واسه خرید. گفتم اخه باهاش یه کاری داشتم گفت خو منم که می تونم کارتو را بندازم

منم تو اون لحظه دلم می خواست پرواز کنه که چه لقمه ای گیرم اومده همین که حرفشو زد کمی اومد جلو یه بوس خوشکل رو لبم گزاشت منم دستمو گزاشتم رو کونش که دستمو زد کنار گفت بیا شامتو بخور عجله واسه چی تا فردا باهمییم سر میز هی رونشو به رونم می چسپوند شام که تموم شد میزو جا گزاشتیم دستمو گرفت رفتیم تو اتاق برق اتاقو روشن نکرد دستمو ول نکرد تا نشستم رو تختو خواب احساس کردم که یکی کنارم نشسته یواشی دستشو گزاشت رو کیرم دستای ناز کوچیکی داشت رونشو اورد رو رونم لبمو بالبش گرفتو منو خوابوند رو تخت رو من دراز کشید منم همین ک دیدم تنور داغه سینشو گرفتم شینش انقد یه گنچیشک بود طوری که می شد همشو تو دهن جاکرد لباسشو دادم بالا حسابی حسابی سینه شو خوردم تاته تو دهنم جامیشد اروم دستمو بردم تو شروالش دستم خورد به شورتش اونم رد کردم دستمو به کوسش مالوندم کسش به نسبت سینه هاش بزرگ تر بود بلند شدم برقو روشن کردم لختش کردم اونم نیگا میکرد بعدش لختم کردو شروع کردیم همین که میخواستم کیرمو بزارم رو کسش دیدم داره میلرزه گزاشتم توش وای داغ بود صدا میزد عزیزم اهسته آهسته بکن حال داره دادو هوار های کوچیکش بهم انرژی میداد چن تا تلمبه زدم دیدم کیرم داغ شد دیدم ابش اومد درش اوردم دیدم کیرم سرخ سرخ شده راستش تا حالا این جور سکسی نداشتم گفت بخواب روبه پشت خوابیدم دیدم کسشو گزاشت تو دهنم کوسش لیز بود به صورتم می مالیوند ازون طرف داشت کیرمو ساک میزد این حرکتو تو سوپر ها دیده بودمش می گفتن 69
داشت ابم میو مد همین که می خواستم بگم داره ابم میاد دهنمو پر کرد از ابش منم نامردی نکردمو ریختم تو دهنش داشت قورت میداد بعدش اومد تو بغلم هی بوسم می کرد لبمو گاز میگرفتو حرف می زد میگفت که اون اصلا با شورش حال نمی کنه چون کیر کوچیکی داره و زودی ابش میاد خلاصه با هم هم دس بودن شورش براش پسر جور میکردمثل من تو بغل هم خوابمون برد فردا که صبونه رو خوردیم خواستم یه بار دیگه بکنمش که گفت بزار تعمش واسه بعد بمونه قبل رفتن پنچا تومنی با علاقه بهم داد که صد ملیون ارزش داشت ازم قول گرفت که هر هفته برم پیشش منم از خدا خاسته بعدش برگشتمو جریانشو واسه حمید تعریفکردم تابلو بو که حسودیش میومد دو ماهی من هر هفته می رفتم پیش هر دو تاشون از اون موقع که من بامحسن و زنش اشنا شده بودم به حمید زنگ نزده بودن تازه حمید رنگ زنشو ندیده بود نامرد رفته بود به محسن گفته بود که من همه چی رو به مردم گفتم از اون به بعد دیگه نه به من و نه به حمید هم زنگ نزدن کاسپی منو هم بربید اغدش تو دلم موند راستش زن باحالو مشتی بودمحسن هم که مجبوری بود با خودم قول دادم که باید حمیدو بکنم از اونجایی که می دونستم کونیه یه شب بیرون بودیم با برو بچ که حمید گفت خونه خالیه و کسی خونه نیست
رفتیم خونه تا حدودای 3 دوستام بودن که گفتن ما میریم من گفتم نمییام که اونا رفتن نیم ساعتی تو انترنت بودم که حمید اومد گفت بکنیم گفتم من نمیدم گف باشه خودشو لخت لخت کرد کونش بگی نگی تنگ بود ولی چه فایده تا دوتا تلمبه زدم از اون طرف ابش اومد نزاشت من کاری بکنم دیگه با سوپر ابم اومد رفتم خونه از اون موقع به بعد دیگه کسی رو نکردم .
امید وارم لذت برده باشین این داستانم واقعی بود می خوای باور کن میخوای نکن

نوشته:‌ اشکان


👍 0
👎 0
34494 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

443488
2014-11-09 14:09:38 +0330 +0330
NA

ﺍﻳﻨﺠﺎﺱ ﻛﻪ ﻣﻴﻜﻦ… ﻛﺮﺧﻮﺷﻜﻠﻜﻲ ﻣﺮﺍﺑﻜﺎﻳﺪ. ﺍﺯﻛﺮﺩﻥ ﺍﻭﻣﺮﺍﺧﻮﺵ ﺍﻳﺪ…
ﺭﻭﺕ ﻧﺸﺪ ﺑﻜﻲ كردتت

0 ❤️

443490
2014-11-09 17:34:07 +0330 +0330
NA

شروال؟؟؟
:))

:))

0 ❤️

443491
2014-11-09 23:21:41 +0330 +0330

کلی خندیدم…

0 ❤️

443493
2014-11-10 13:29:44 +0330 +0330
NA

اه اه اه کثافت…
ایشالاه گازوئیل بره تو کونت…
ایشالاه گازوئیل برینی…
انتر گازوئیلییییییی

0 ❤️

443494
2014-11-10 17:41:00 +0330 +0330
NA

وقتی دیدم نوشتی شرورارشو!یه زرب!دیگه نخوندم بیسواد جغییییی!!!دیگه ننویس مشنگ کونی

0 ❤️

443495
2014-11-11 02:55:23 +0330 +0330
NA

خخخخخخخخخخخ کسکش بی سواد چدا ترشحات مغزه بیمارتو میاری اینجا مینویسی 100تا دبه گازوئيل تو کونت کون گازوئيلی

0 ❤️

443496
2014-11-11 08:20:52 +0330 +0330
NA

جلقي جلق زاده كوني كس كش اول ريدم توداستان كيريت بعدم كير همه كاربرا تو مغزت.

0 ❤️

443497
2014-11-11 11:07:11 +0330 +0330
NA

شروال چیه؟

0 ❤️