یک منحرف

1397/04/02

حقیقتست یا مجاز این؟ چه تفاوت میکند اگر درست بدان نگریسته نشود. آنچه میدانم این است شاید کمتر کسی با این نوشتار در عوالم شهوانی سیر کند.
درست خاطرم هست، اولین برخورد من با سکس را. سنم به 5 نمیرسید. پوستم سپید بود. در بین نوه های پدربزرگم از کم سن ترین آنها بودم. و پسر عمه ام، آنموقع شاید نوجوانی بود همانند دیگر نوجوانان. عنان اختیار در کف “کیر” نهاده بود. اما امروز که به اون مینگرم موجودی فاسد میبینم. گو از ابتدای تولد چون میوه ای کرم زده بوده. به من گفت: بیا بریم باغ. یه چیز قشنگ نشونت بدم. و من گرچه کودکی ساده لوح نبودم، اما او پسرم عمه ام بودم. “فامیل” بود. خامش شدم. در پیش رفتم. در باغ بودیم که کم کم آلتش را در بین پاهای من نهاد. مرا لخت کرده بود. همین موقع بود که پدرم سر رسید. میدانستم که کاری اشتباه کرده ام. من چیزی را نمایش داده بودم که نباید. پدرم با ترکه ای انار به جانش افتاد. اما او هراسی دیگر داشت: دایی تو رو خدا به آقام نگو.

این تاثیر به سزایی در من داشت ولی تنها این نبود. بعدا مرا از ارتباط با او منع کرد. برای حادثه بعدی بایست سال ها صبر میکردم. و حال برای تحریر آن باید گوشه ای دیگر از زندگیم را به خاطر آورم. پدر من و عمویم در شهر دیگری کار میکردند. اوایل عموی من به همراه ما در یک خانه بود. ازدواج کرد و خانه ای مستقل گرفت. در آن سال ها داشتن کامپیوتر، چون حال چنین عادی نبود. در هر خانه ای نمیشد یافتش. عموی من به خاطر شغلش یک کامپیوتر داشت. و چه لذتی داشت وقتی جنگ های صلیبی بازی میکردم. درست یادم نیست موقع آن حادثه چند ساله بودم. ولی به یاد دارم که به دبستان میرفتم. اول یا دوم بودم. آن روز مهمان عمو بودم. تنها من. عمویی که او را بسیار دوست داشتم. هنوز خودمان کامپیوتر نخریده بودیم. بنابراین مثل همیشه وقتی در خانه عمو بودم به سوی کامپیوتر رفتم تا بازی کنم. عمو خانه نبود، چه اگر بود شاید این اتفاق هرگز رخ نمیداد. در پی پیدا کردن یک بازی پوشه به پوشه را گشتم. تا پوشه ای پیدا کردم. چند تایی از فایل های صوتی و تصویری آن پورن بودند. شاید به زور به یک دقیقه میرسیدند. ولی تاثیر خود را داشتند. مردی که موی زنی را گرفته بود و مجبورش میکرد آلت او را در دهان کند. و بعد دستی بر آلت بزرگش میکشید. همین. ولی تمام جزئیات را به خاطر دارم. به خود گفتم شاید میخواسته “چُرش” را تمیز کند، ولی خوب میدانستم که یک دروغ است. ولی چه کنم که تنها دلیلی بود که به ذهن کودکانه من میرسید. پنجم دبستان که بودم. یک سالی میشد که به شهر خودمان برگشته بودیم. نیمه سال چهارم در یک مدرسه و سال پنجم در مدرسه دیگری. در مدرسه جدید، دوستان جدید، چیز های جدید به من آموختند. آنجا بود که با لفظ کیر و کس آشنا شدم. دانستم که “کردن” معانی زیادی دارد. با لفظ سوپر هم همان دوره آشنا شدم، هرچند نمی دانستم دقیقا چیست. من ذاتا کنجکاو بودم و هستم. گاهی به مرحله فضولی میرسید کنجکاوی من. کتاب های زیادی می خواندم در آن دوران. از گزیده تاریخ بلعمی و بیهقی که کتب دانشگاهی مادرم بودند و به مدد یادداشتهای او و پاورقی ها از هر صفحه چیزی دستگیرم میشد تا کتاب تاریخ ایران وکتب اطلاعات عمومی مخصوص کودکان. مستند را بیش از انیمیشن می پسندیدم. در یکی از همین کتاب های اطلاعات عمومی مخصوص کودکان بود که به واژه مبهل برخوردم. اسم کتاب فکر کنم این بود: چرا دلم غار و غور میکند. نوشته بود که ما از سوراخی بین پاهای مادرمان به نام مبهل به دنیا می آییم. سال اول راهنمایی بودم. آه اکنون خنده ام میگیرد که من با اینترنت دایل آپ چه کار ها کردم. پی عکس کس کون بودم. نمی دانستم کس چیست. پی عکس کس پسرها بودم. می خواستم بدانم چیستند. می خواستم دانش ممنوعه را بدانم. یک روز در گوگل سرچ کردم مبهل. ویکی پدیا پیدایش شدم. خواندمش. کم کم رسیدم به فرج و سکس و آلت تناسلی و چوچوله. کم کمک چند سایت که در آنها آموزش سکس بود پیدا کردم. یک بچه 13 ساله نباید آنقدر وارد دنیای سکس میشد. حداقل نه اینقدر ناگهانی. در آن سال ها مسئله فیلترینگ اینقدر مطرح نبود. این خود مزید علت دسترسی آسان من به این محتوا بود که گاها از چارچوب علم خارج، و شهوانی میشد. آه از فقدان آموزش درست و حسابی. در همان سال در اشتیاق یک رابطه جنسی می سوختم. می خواستم ارگاسم را که خوانده بودم چه لذت بخش است، تجربه کنم. روزی در حمام آنقدر با آلتم ور رفتم که به ارگاسم رسیدم. برایم باور نکردنی بود. من جلق را کشف کرده بودم، ولی حتی نمی دانستم این عمل جلق نام دارد. سال دوم راهنمایی اولین فیلم پورن عمرم را دیدم. سال سوم خودم پورن دانلود کردم، از ایکس همستر. از ترس اینکه مبادا پدرم دریابد اسم فایل را گذاشتم فسیل و نحوه تشکیل آن. مبادا کسی بخواهد ببیند چیست. اول دبیرستان دیگر ترسم ریخته بود، مرتب پورن می دیدم و دانلود میکردم. هنوز هم جلق میزدم. حالا دیگر گل جلق به سبزه پورن آراسته شده بود.دیگر اسم فایل را عوض نمیکردم. آن را مخفی(hidden) می کردم. و یک روز به خودم آمدم، خود را دریافتم.
من یک منحرف جنسی شده بودم.
پوزش اگر زیاده گویی کردم…

نوشته: کیر ابن آدم


👍 13
👎 6
10758 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

696720
2018-06-23 21:38:45 +0430 +0430

جالب بود…نثرشو دوست داشتم!بعضی جاهاش هم باهات همذات پنداری کردم!خوب یا بد!:(:(

ضمنا،منحرف جنسی؟:/…یه بار دیگه ببینم به خودت توهین کردی میفرستمت تو کابین عموىه موفو!درم پشت سرت قفل میکنم!..حتی نمیخوام بهش فکر کنم!:(:(

فرست لایک…

1 ❤️

696744
2018-06-23 22:34:25 +0430 +0430

شاید میخواسته چرش را تمیز کند؟!!!من هیییچ،من فقط نگاه،من سیامک انصاری تو فیلمای مدیری
ولی لایک خوشمان آمد

1 ❤️

696746
2018-06-23 22:43:00 +0430 +0430

لایک 3بامزه بود

1 ❤️

696775
2018-06-24 00:59:56 +0430 +0430
NA

کیر تو مغزت با این نوشتنت .آدمو یاد فیلم هملت میندازه،بچه جقی

2 ❤️

696789
2018-06-24 04:05:51 +0430 +0430

فشارکی عزیز:خوش حالم خوشت اومد.
فریب خورده عزیز: راس میگی چک کردم. از این گافا زیاد میدم. من شرمندم.
ددلاور عزیز: این داستان دو قسمتی هست. با قسمت دومش معنا پیدا میکنه. لبریز رو که خوندی متوجه منظورم میشی.
کینگ آرتور عزیز: این داستان ترکیبی از تخیل و تجربیات خودم بود. در رابطه با این قسمت می تونم بگم واقعا همچین تصوری داشتم.
صدف عزیز: من قصدم این بود که عبرت انگیز باشه.
تنها نمیدونم چی چی عزیز: اولا که شرمندم بابت اسمت. نتوستم بخونمش. ثانیا شما میگی شکسپیر جقی بوده؟

0 ❤️

696806
2018-06-24 05:48:59 +0430 +0430

ااااا فردوسی تویی
تو کی حقی شدی

1 ❤️

696838
2018-06-24 09:16:40 +0430 +0430

جون هرکی دوس دارین این ادبیات کیکاووس بن وشمگیر رو بزارین کنار حوصله خوندن داشته باشیم.

1 ❤️

696847
2018-06-24 10:23:14 +0430 +0430

در مورد این داستان فک میکنم حق با دوستانه. شاید اشتباه کردم از این لحن استفاده کردم.

0 ❤️

696885
2018-06-24 15:15:11 +0430 +0430

کسکش انگار برای ابوسعید ابوکیر داستان نوشته…

1 ❤️

696888
2018-06-24 15:50:38 +0430 +0430

عابر عزیز: اگر مقصود این حقیر نوشتن رقعتی به جانب جناب ابوسعید ابوالخیر میبود، آنگاه چلمنی چون جنابتان را ارزنی از آن نوشتار نتیجه و درک حاصل نمیشد و غزنی بیش میفهمید از نامه من تا شما. چه این نثر متکلف نباشد، که اگر میبود جنابتان غائط به دهان گرفته هیچ سخن نمی گفتید، چه از مراتب ادراک شما به کثرت بالاتر می بود. علی ای حال اگر این متن ثقیل می نماید، تلمیحی به کتب ادبیات مکتب خود نمایید، مگر فرجی حاصل شود و دایره واژگانتان و ایضا سطح تفکرتان از آلت جنابتان اندکی ولو مثقال ذرة خردلا افزون شود.

1 ❤️

696913
2018-06-24 19:02:51 +0430 +0430

دست خوش
اینقدر ما رو تو توی قفس و تنگنا گذاشتم که وقتی یکم موقعیت پیدا کردیم خودمونو گم کردیم و…
کاش از اولش اشنا بودم تا الان عادی شده بود برام
ولی الان اینقدر فشار جنسی روم تاثیر گذاشته که هیچ چیزی سیرم نمی کنه نه دختر نه پسر
شدم عین یه ماشین که فقط میکنه!!..

1 ❤️

696917
2018-06-24 19:25:14 +0430 +0430

درسا نقش عزیز: گوینده یه پسر بود.
مرد945 عزیز: خیر بنده فردوسی نیستم.
پسر روحانی عزیز: بابا با ادبیات مملکتتون یخده کنار بیاین.
زهره عزیز: بنده جقی هستم منتهای مراتب مطمئن باشید هنوز به درجه انحراف نرسیدم.
یامیرون عزیز: متاسفانه مدیریت غلطی که در کشور هست سبب این مسکلات میشه. اتفاقا در قسمت دوم این داستان یعنی لبریز بیشار سعی کردم به روحیات یه منحرف بپردازم. در واقع اصلا داستان نیست. صرفا واکاوی افکار فردی هست که منحرف شده. خیلی از اوقات فرد مقصر انحرافات جنسیش نیست. البته در مورد مشکل شما یعنی اعتیاد به رابطه جنسی فارغ از عواطف، استیو مک کوئین در سال 2011 فیلم شرم رو ساخته. پیشنهاد میکنم ببینیدش.

1 ❤️

697097
2018-06-25 12:14:35 +0430 +0430

راستشو بگو ، پدرت پایان کار رسید توی باغ ، دیگه کار ازکار گذشته بود ، آخه اینطورکه پیداست پسر عمت هنوز هم ولکُنت نیست

1 ❤️

697100
2018-06-25 12:22:51 +0430 +0430

احمد عزیز: متوجه پافشاری شما برای توهین نمیشم. بنده اصلا پسر عمه ندارم. تلفیقی از واقعیت و تخیله این داستان.

0 ❤️

698137
2018-06-29 13:37:24 +0430 +0430
NA

حقیقتی است عذاب آور
داش چرخ فلک چنین گذر میکرد که فرج گاه کیونتان کمی بیش از حد معمول گشاد شود که شکر به درگاهش نشد
خداوند منان را سپاس گوی

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها