امشب مثل خیلی از شبای دیگه نیازمند بغلم. یه آغوش پر از اطمینان پر حس، اما نیست که نیست. به هرکی که برسم بغل میخوام، ولی حتی اگه قبول کنه بهم بغل بده بازم اون بغلی که من میخوام نیست.
اخه مگه از کل دنیا یه بغل خالی بدون هیچ انتظاری خواستن چیز زیادیه که من ندارمش؟ مدتهاست آغوش مطمئنی رو حس نکردم. مدتهاست که حس میکنم من یه بی وطنم. بدون بغلی که قلبم توش آروم بگیره، انگار وطنی ندارم.
کاش امشبم آن شمع طرب میآمد
وین روز مفارقت به شب میآمد
آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست
ای کاش که جان ما به لب میآمد
<رهی معیری>
شدیدا حال الانمه این آهنگ، و احتمالا حال همهی اونایی که قلبشون تنگ شده و گرفته…
↩ maisaaam
چرا اکبری فرق داره
اون منو یاد کلثوم اکبری میندازه فرق داره😂
آخیییییی، نازی دختر
این ینی داری بزرگ میشی🙋♂️
بهش عادت میکنی!
↩ Lovekoooon
از وقتی تاپیک زدن شروع کردم هرچسناله ای میکنم همینو میگن
پاره شدم پس کی بزرگ شدنم تموم میشه
↩ little sweetie
بعد ازدواج😎😊🙋♂️
دیگه تکلیفت مشخصه!
حالا یا ازدواجی ک درگیر زندگی بشی،یا ازدواجی ک ظاهری باشه و تکلیف و انتظارات مشخص، مث همخونه بودن😁😁
↩ little sweetie
از شوخی بگذریم، ولی باید ب خواستن ها و نبودنها عادت کرد، حالا منظورم هرچیزی میتونه باشه!
اخه مگه از کل دنیا یه بغل خالی بدون هیچ انتظاری خواستن چیز زیادیه که من ندارمش؟متاسفانه آره برای دنیا ظاهرا خیلی زیاده . یعنی هر چی که باید برای تو باشه و نیست هرچیزی که قدرشو می دونی و نداریش انتظار زیادیه که داشته باشیش . شایدم دنیا لیاقت دیدن لذت بهم رسیدن عاشقا رو نداره انگار حسودیش می شه ببینه یه آغوش گرم و تنگ و بی منظور یه آغوش فقط برای آرامش برات بازه تا هروقت که بخوای ....
↩ little sweetie
از کدوم نوعش؟
شاید ب کار هم اومدیمااااااا😁😊😎🙋♂️
وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم
بند را برگسلیم از همه بیگانه شویم
جان سپاریم دگر ننگ چنین جان نکشیم
خانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویم
تا نجوشیم از این خنب جهان برناییم
کی حریف لب آن ساغر و پیمانه شویم
سخن راست تو از مردم دیوانه شنو
تا نمیریم مپندار که مردانه شویم
در سر زلف سعادت که شکن در شکن است
واجب آید که نگونتر ز سر شانه شویم
بال و پر باز گشاییم به بستان چو درخت
گر در این راه فنا ریخته چون دانه شویم
گر چه سنگیم پی مهر تو چون موم شویم
گر چه شمعیم پی نور تو پروانه شویم
گر چه شاهیم برای تو چو رخ راست رویم
تا بر این نطع ز فرزین تو فرزانه شویم
در رخ آینه عشق ز خود دم نزنیم
محرم گنج تو گردیم چو پروانه شویم
ما چو افسانه دل بیسر و بیپایانیم
تا مقیم دل عشاق چو افسانه شویم
گر مریدی کند او ما به مرادی برسیم
ور کلیدی کند او ما همه دندانه شویم
مصطفی در دل ما گر ره و مسند نکند
شاید ار ناله کنیم استن حنانه شویم
نی خمش کن که خموشانه بباید دادن
پاسبان را چو به شب ما سوی کاشانه شویم
مولوی
ماریانا، قلبم، انار ترک خوردهی به زمین افتادهایست که خشمی آن را چندین و چند، محکم به دیوار پرتاب کرده، به سنگ کوبیده؛ متلاشی و بیتلاش ماندهام. به قدری از هم پاشیدهام که نمیشود مرا بغل گرفت.
-نامه حاتمه رحیمی به ماریانا
لیتل عزیزم ، تو همیشه در حال بزرگ شدنی ، این بزرگ شدنه هیچ وقت تموم نمیشه ، تنهایی هم همیشه بد نیست❤️🩹 . (کسشعر )
ستاد روحیه دهی به تنهاها 😂
بوس به کلت❤️😘
↩ DrAbner
دقیقا دقیقا
نمیدونم دنیا با اینهمه آه عاشق مظلوم که به گردنشه چیکار میکنه.
واقعا که ازین فرهاد کش فریاد
↩ Sausage
چقدر قشنگ و حق بود🫠
البته من هنوز اونقد له نشدم و کله شقم واسه دویدن و تلاش کردن🫠