آیا شده گیر افتاده باشید یا مچتون گرفته شده باشه؟

1397/07/28

سلام به همه دوستان عزیز؛
موضوع مشخصه و فکر می‌کنم اکثر ما حداقل برای یک بار هم که شده باشه این اتفاق رو تجربه کردیم و تقریبا نمی‌توان گفت هرگز چنین چیزی نبوده چون دو حالت داره؛ یا اصلا نباید تو این فاز و مسیر بوده باشیم که در اینصورت تو سایت شهوانی نمی‌آمدیم و یا خیلی تیز و زرنگ بوده باشیم که هر قدر هم زرنگ باشیم بالاخره یه جایی سوتی رو میدیم. حالا دوستان عزیز خاطره خودشون رو در این باره با دیگر عزیزان به اشتراک بگذارند و تعریف کنند جريان به چه صورت بوده و چه کسی اونها رو دیده و یا گیر انداخته؟ سرانجام ماجرا چه شده است؟ و بعد از اون اتفاق سرنوشت رابطه‌شون با پارتنرشون چه شده است؟
ممنون از تک‌تک شما عزیزان

39467 👀
6 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2018-10-20 20:25:21 +0330 +0330

خوب ابتدا خاطره خودم رو تعريف میکنم؛
قبل از هر چیز این رو بگم که نمیدونم آیا من اینطوریم یا دیگران هم این شرایط براشون پیش میاد؛ اگر با دوست‌دخترم یکسال تو محله خودمون یا اونها باشیم به یک نفر از خانواده، فامیل یا آشنایان نزدیک برنمیخوریم اما اگه محله‌مون این سر شهر باشه و ما اون سر شهر قرار بگذاریم تموم فک و فامیل و آشنا که سال به سال همدیگه رو نمی‌بینیم رو اونجا زیارت میکنیم!
من در دوران دبیرستان و سال سوم بودم، 100 متر پایین‌تر از میدان خراسان در تهران دبیرستان پسرانه محل تحصیل من (دوشهید) و 100 متر بالاتر از میدان دبیرستان دخترانه (سلمان) بود و من با یکی از دختران اون دبیرستان تازه دوست شده بودم. اون زمان نه موبایلی در کار بود و نه رابطه‌ها مثل الان راحت‌تر، باید کلی مشقت و سختی رو به جون میخریدی تا با یه دختر دوست بشی اما برای من هیجان و لذتش صد برابر بیشتر از خود سکس بود و کلا یه حال و صفای دیگه‌ای داشت. دوستانی که منطقه مذکور رو میشناسند میدونن که اون محله کوچه‌های باریک و خلوت زیادی داره. برای سومین یا چهارمین بار بود که تو یکی از این کوچه‌ها قرار گذاشته بودیم و داشتیم با هم صحبت میکردیم که دیدم دوست‌دخترم رنگش پرید و گفت خدا منو بکشه داداشم! منم گفتم اصلا نترس و بگو آدرس میپرسید، حالا من تکیه دادم به دیوار و یک پام به دیوار چسبیده و کلاسور هم با دو دست گرفته و روی همون پام گداشتم و دختره هم روبروم ایستاده و آدرس می‌پرسم! دیدم پسره تقریبا هم قد و هیکل خودم یه مکث کوتاهی کرد و زوم نگاه کرد به دختره تا مطمئن بشه درست دیده، بعد شروع کرد به دویدن و یک متر مونده به من پرید رو هوا و با لگد اومد تو سینه‌ام. خلاصه دعوا و بزن بزن که در واقع من بیشتر از اونی که بخورم زدم. بعد از نمیدونم چه مدت دو سه نفر بالاخره رسیدن و جدامون کردند و داداش دختره از دماغش خون سرازیر و من هم پیرهنم پاره و گردنم رو چنگ انداخته بود و میسوخت. دختره که همون اول غیب شده بود. یکی از اون مردها که دمش گرم بهم گفت من سرشونو گرم میکنم تو فقط برو و پشت سرت رو هم نگاه نکن. خلاصه منم جنگی در رفتم و تا چند روز با ترس و لرز میرفتم مدرسه که نکنه پدر و مادرش بیان و شر درست کنند که به خیر گذشت. دختره رو هم بعد از چند روز دیدمش اما انگار صد سال غریبه‌ایم و اصلا منو نمیشناسه، من هم دیگه نخواستم مزاحمش بشم و کاری به کارش نداشتم.


2018-10-20 20:31:05 +0330 +0330

سلام
آره من یه بار۱۰سال پیش خونه ی عمه رفته بودم برای خواب
عمم ۳تا دختر مجرد تو خونه داشت
و همه تو یه حال بزرگ میخوابیدیم که البته خانوما اون سر حال و ما پسرا این سر حال
و تینم بگم که یکی از پسر عمه هام که همسن خودمه خیلی لاشیه و کُس زیاد کرده
خلاصه کُسی نمونده دوروبرش که نکرده باشه
همه خواب بودن و منم خواب بودم که در حین خواب و بیداری دیدم دختر عمه کوچیکه داره غلط میزنه و میاد به سمتم
منم برگشتم به سمتش و کیرمو تنظیم کردم به طرفش تا نزدیکم رسید همینکه میخواست به هم متصل بشیم پسر عمه ی لاشی پاشد و خواهرشو صدا زد و از اونجا بردش تو اتاق خوابوند
خلاصه پسر عمه لاشی نبود دختر عمه مال من میشد

7 ❤️

2018-10-20 20:35:41 +0330 +0330

اخی چه عشقه نافرجامی خخخخ

3 ❤️

2018-10-20 20:35:48 +0330 +0330
نقل از: مصطفی ژیگور سلام آره من یه بار۱۰سال پیش خونه ی عمه رفته بودم برای خواب عمم ۳تا دختر مجرد تو خونه داشت و همه تو یه حال بزرگ میخوابیدیم که البته خانوما اون سر حال و ما پسرا این سر حال و تینم بگم که یکی از پسر عمه هام که همسن خودمه خیلی لاشیه و کُس زیاد کرده خلاصه کُسی نمونده دوروبرش که نکرده باشه همه خواب بودن و منم خواب بودم که در حین خواب و بیداری دیدم دختر عمه کوچیکه داره غلط میزنه و میاد به سمتم منم برگشتم به سمتش و کیرمو تنظیم کردم به طرفش تا نزدیکم رسید همینکه میخواست به هم متصل بشیم پسر عمه ی لاشی پاشد و خواهرشو صدا زد و از اونجا بردش تو اتاق خوابوند خلاصه پسر عمه لاشی نبود دختر عمه مال من میشد

مرسی از خاطره‌ت اما مثل اینکه خواهرش بوده‌ها، چرا لاشی؟! ?

3 ❤️

2018-10-20 20:38:44 +0330 +0330
نقل از: hani.banooo اخی چه عشقه نافرجامی خخخخ

واقعا… ?

2 ❤️

2018-10-20 20:41:53 +0330 +0330
نقل از: kambiz55
نقل از: hani.banooo اخی چه عشقه نافرجامی خخخخ

واقعا… ?

گریه نکن معلومه خیلی دوستش داشتیا

1 ❤️

2018-10-20 20:45:29 +0330 +0330
نقل از: hani.banooo
نقل از: kambiz55
نقل از: hani.banooo اخی چه عشقه نافرجامی خخخخ

واقعا… ?

گریه نکن معلومه خیلی دوستش داشتیا

نه جانم گفته بودم که کلا سه یا چهار بار در حد چند دقیقه تو کوچه خلوت با هم صحبت کرده بودیم و حتی دستش رو هم نگرفته بودم، گریه برای بدشانسیم بود (dash)

2 ❤️

2018-10-20 20:48:38 +0330 +0330
نقل از: kambiz55
نقل از: hani.banooo
نقل از: kambiz55
نقل از: hani.banooo اخی چه عشقه نافرجامی خخخخ

واقعا… ?

گریه نکن معلومه خیلی دوستش داشتیا

نه جانم گفته بودم که کلا سه یا چهار بار در حد چند دقیقه تو کوچه خلوت با هم صحبت کرده بودیم و حتی دستش رو هم نگرفته بودم (dash)

:) ?

1 ❤️

2018-10-20 20:55:30 +0330 +0330
نقل از: kambiz55
نقل از: مصطفی ژیگور سلام آره من یه بار۱۰سال پیش خونه ی عمه رفته بودم برای خواب عمم ۳تا دختر مجرد تو خونه داشت و همه تو یه حال بزرگ میخوابیدیم که البته خانوما اون سر حال و ما پسرا این سر حال و تینم بگم که یکی از پسر عمه هام که همسن خودمه خیلی لاشیه و کُس زیاد کرده خلاصه کُسی نمونده دوروبرش که نکرده باشه همه خواب بودن و منم خواب بودم که در حین خواب و بیداری دیدم دختر عمه کوچیکه داره غلط میزنه و میاد به سمتم منم برگشتم به سمتش و کیرمو تنظیم کردم به طرفش تا نزدیکم رسید همینکه میخواست به هم متصل بشیم پسر عمه ی لاشی پاشد و خواهرشو صدا زد و از اونجا بردش تو اتاق خوابوند خلاصه پسر عمه لاشی نبود دختر عمه مال من میشد

مرسی از خاطره‌ت اما مثل اینکه خواهرش بوده‌ها، چرا لاشی؟! ?

چون خودش که هر چی کُس بود گاییده بود باید درکم میکرد

3 ❤️

2018-10-20 20:58:02 +0330 +0330
نقل از: مصطفی ژیگور
نقل از: kambiz55
نقل از: مصطفی ژیگور سلام آره من یه بار۱۰سال پیش خونه ی عمه رفته بودم برای خواب عمم ۳تا دختر مجرد تو خونه داشت و همه تو یه حال بزرگ میخوابیدیم که البته خانوما اون سر حال و ما پسرا این سر حال و تینم بگم که یکی از پسر عمه هام که همسن خودمه خیلی لاشیه و کُس زیاد کرده خلاصه کُسی نمونده دوروبرش که نکرده باشه همه خواب بودن و منم خواب بودم که در حین خواب و بیداری دیدم دختر عمه کوچیکه داره غلط میزنه و میاد به سمتم منم برگشتم به سمتش و کیرمو تنظیم کردم به طرفش تا نزدیکم رسید همینکه میخواست به هم متصل بشیم پسر عمه ی لاشی پاشد و خواهرشو صدا زد و از اونجا بردش تو اتاق خوابوند خلاصه پسر عمه لاشی نبود دختر عمه مال من میشد

مرسی از خاطره‌ت اما مثل اینکه خواهرش بوده‌ها، چرا لاشی؟! ?

چون خودش که هر چی کُس بود گاییده بود باید درکم میکرد

ببخشید منو اما خیلی پر توقعی؛ باید حتما بوسیله خواهرش درکت می‌کرد؟! ? (dash)

1 ❤️

2018-10-20 21:02:05 +0330 +0330
نقل از: مصطفی ژیگور سلام آره من یه بار۱۰سال پیش خونه ی عمه رفته بودم برای خواب عمم ۳تا دختر مجرد تو خونه داشت و همه تو یه حال بزرگ میخوابیدیم که البته خانوما اون سر حال و ما پسرا این سر حال و تینم بگم که یکی از پسر عمه هام که همسن خودمه خیلی لاشیه و کُس زیاد کرده خلاصه کُسی نمونده دوروبرش که نکرده باشه همه خواب بودن و منم خواب بودم که در حین خواب و بیداری دیدم دختر عمه کوچیکه داره غلط میزنه و میاد به سمتم منم برگشتم به سمتش و کیرمو تنظیم کردم به طرفش تا نزدیکم رسید همینکه میخواست به هم متصل بشیم پسر عمه ی لاشی پاشد و خواهرشو صدا زد و از اونجا بردش تو اتاق خوابوند خلاصه پسر عمه لاشی نبود دختر عمه مال من میشد

تو هم برگشتی به سمتش و ک.ی.رتو تنظیم کردی به طرفش؟! تک‌‌ ک.ی.رانداز کی بودی تو؟ توی میدون تیر با M16 میخواستی شلیک کنی؟! 🙄

4 ❤️

2018-10-20 21:10:51 +0330 +0330
نقل از: kambiz55
نقل از: مصطفی ژیگور سلام آره من یه بار۱۰سال پیش خونه ی عمه رفته بودم برای خواب عمم ۳تا دختر مجرد تو خونه داشت و همه تو یه حال بزرگ میخوابیدیم که البته خانوما اون سر حال و ما پسرا این سر حال و تینم بگم که یکی از پسر عمه هام که همسن خودمه خیلی لاشیه و کُس زیاد کرده خلاصه کُسی نمونده دوروبرش که نکرده باشه همه خواب بودن و منم خواب بودم که در حین خواب و بیداری دیدم دختر عمه کوچیکه داره غلط میزنه و میاد به سمتم منم برگشتم به سمتش و کیرمو تنظیم کردم به طرفش تا نزدیکم رسید همینکه میخواست به هم متصل بشیم پسر عمه ی لاشی پاشد و خواهرشو صدا زد و از اونجا بردش تو اتاق خوابوند خلاصه پسر عمه لاشی نبود دختر عمه مال من میشد

تو هم برگشتی به سمتش و ک.ی.رتو تنظیم کردی به طرفش؟! تک‌‌ ک.ی.رانداز کی بودی تو؟ توی میدون تیر با M16 میخواستی شلیک کنی؟ 🙄

طفلک داشت غلط میزد میومد گفتم منم نا امیدش نکنم

2 ❤️

2018-10-20 22:11:11 +0330 +0330

از بحث گاف سکسی میام بیرون چون درحد دیده شدن با دختر خاطره دارم ک بماند ولی یکی هست خالی از لطف نیس،،، چند سال پیش هیجده نوزده ساله بودم و تازه گواهینامه گرفته بودم سرکوچه مونو که با ماشین بابام رد کردم سیگار روشن کردم و شروع کردم ب کشیدن دقیقا سر چهار راه عمم و شوهر عمم داشتن میرفتن خونه ما که شوهر عمه خارکصده منو دید بوق زد ولی پیچیدم، شیشه هارو دادم پایین و کولرو روشن کردم سریع بو بره خایه کرده بودم قرار نبود زود برگردم ولی با خودم گفتم زودتر برم یجور خایه مالیشو کنم ،خلاصه رفتم تو خونه شوهر عمم تا منو دید گفت ادم شدی تو ماشین سیگار دستت میگیری هزار حرف دیگه بابام سرخ شد منم دیدم اوضاع خرابه تنها راهم ریدن بهش بود گفتم اینکه خبر جدیدی نیس همه میدونن سیگار میکشم حتما مهم نبودی ک بهت نگفتن بابام هم تریپ ریدن برداشت و سیفون کشید روش که اره منم خبر دارم و جوونه ترک میکنه فعلا کاریش ندارم ،اونم شروع کرد ب اینکه شماها ادم نیستین وو اینچکاریه خلاصه پیچید رفت بعد رفتنش دوتا چپ و راست ی لگد تو تخمام خورد واقعا زد تو تخمام ،بابامو میگم بعد چند ساعت قهر و سکوت تشکر بابت ریدن ب شوهر عمه ،الانم طبق قولی که ب بابام دادم تا دیگه هیچوقت سیگار نکشم، ولی خودتون میدونید که نمیشه وقتی رفت تو کونت دیگه تمومه مگه اینکه صبر ایوب و کیرو خایه بلال حبشی رو دارا باشی


2018-10-20 22:18:10 +0330 +0330
نقل از: _EmiR_HaN از بحث گاف سکسی میام بیرون چون درحد دیده شدن با دختر خاطره دارم ک بماند ولی یکی هست خالی از لطف نیس،،، چند سال پیش هیجده نوزده ساله بودم و تازه گواهینامه گرفته بودم سرکوچه مونو که با ماشین بابام رد کردم سیگار روشن کردم و شروع کردم ب کشیدن دقیقا سر چهار راه عمم و شوهر عمم داشتن میرفتن خونه ما که شوهر عمه خارکصده منو دید بوق زد ولی پیچیدم، شیشه هارو دادم پایین و کولرو روشن کردم سریع بو بره خایه کرده بودم قرار نبود زود برگردم ولی با خودم گفتم زودتر برم یجور خایه مالیشو کنم ،خلاصه رفتم تو خونه شوهر عمم تا منو دید گفت ادم شدی تو ماشین سیگار دستت میگیری هزار حرف دیگه بابام سرخ شد منم دیدم اوضاع خرابه تنها راهم ریدن بهش بود گفتم اینکه خبر جدیدی نیس همه میدونن سیگار میکشم حتما مهم نبودی ک بهت نگفتن بابام هم تریپ ریدن برداشت و سیفون کشید روش که اره منم خبر دارم و جوونه ترک میکنه فعلا کاریش ندارم ،اونم شروع کرد ب اینکه شماها ادم نیستین وو اینچکاریه خلاصه پیچید رفت بعد رفتنش دوتا چپ و راست ی لگد تو تخمام خورد واقعا زد تو تخمام ،بابامو میگم بعد چند ساعت قهر و سکوت تشکر بابت ریدن ب شوهر عمه ،الانم طبق قولی که ب بابام دادم تا دیگه هیچوقت سیگار نکشم، ولی خودتون میدونید که نمیشه وقتی رفت تو کونت دیگه تمومه مگه اینکه صبر ایوب و کیرو خایه بلال حبشی رو دارا باشی

قیافه شوهر عمه‌تو دارم تصور می‌کنم بعد از حرفهای تو و پدرت 🙄 اما یه مورد اینکه وقتی برگشته خونه به تلافی اینکار عمه‌تو.... (dash)

(شوخی کردم یه وقت دلخور نشی)
مرسی از اینکه خاطره‌ات رو گفتی عزیز

4 ❤️

2018-10-20 22:51:05 +0330 +0330

توی دفترم داشتم با گوشیم فیلم میدیدم، خبر نداشتم که میکروفون سالن روشنه، صدای فیلم سوپر داشت توی سالن با 15 کارمند مرد و زن پخش میشد، (dash)

آبروم رفت


2018-10-20 23:16:05 +0330 +0330

دوران دبیرستان ،فیلمهای سکسیمو توو انباری قایم میکردم…مادرم فیلمارو پیدا کرد…حیثیت نموند واسم

5 ❤️

2018-10-20 23:19:13 +0330 +0330
نقل از: پسربدتهرون توی دفترم داشتم با گوشیم فیلم میدیدم، خبر نداشتم که میکروفون سالن روشنه، صدای فیلم سوپر داشت توی سالن با 15 کارمند مرد و زن پخش میشد، (dash)

آبروم رفت

وااای،اصلا نمیخوام حتی در تصور هم یک لحظه جای شما باشم (dash) (dash)

1 ❤️

2018-10-20 23:20:36 +0330 +0330
نقل از: mahshid@ مچ گیری نه. ولی سوتی و گاف تا دلت بخواد !بعدازظهر خوابیده بودم.... توی خواب آه و ناله میکردم داداشم اومد بالاسرم بیدارم کرد گف پاشو پاشو چ خبرته ? منم گیجه خواب باشم هیچی حالیم نیس. گفتم ناااااادر ولم کن ..انقد دادم خسته شدم : / داداشم دره اتاقو بست رفت.... سرحال ک شدم تازه فهمیدم ریدم

🙄 (dash) 🙄 (dash)

2 ❤️

2018-10-20 23:22:17 +0330 +0330
نقل از: keyvan_30c دوران دبیرستان ،فیلمهای سکسیمو توو انباری قایم میکردم...مادرم فیلمارو پیدا کرد...حیثیت نموند واسم

پیدا کردنش که مهم نبوده؛ آیا کنترل هم کرد که ببینه چه فیلم‌هایی هستند؟

1 ❤️

2018-10-20 23:41:56 +0330 +0330
نقل از: mahshid@ مچ گیری نه. ولی سوتی و گاف تا دلت بخواد !بعدازظهر خوابیده بودم.... توی خواب آه و ناله میکردم داداشم اومد بالاسرم بیدارم کرد گف پاشو پاشو چ خبرته ? منم گیجه خواب باشم هیچی حالیم نیس. گفتم ناااااادر ولم کن ..انقد دادم خسته شدم : / داداشم دره اتاقو بست رفت.... سرحال ک شدم تازه فهمیدم ریدم

بعد از اون که از اتاق رفت آیا هیچوقت این مورد را به روی شما نیاورد؟

1 ❤️

2018-10-20 23:54:27 +0330 +0330
نقل از: mahshid@
نقل از: kambiz55
نقل از: mahshid@ مچ گیری نه. ولی سوتی و گاف تا دلت بخواد !بعدازظهر خوابیده بودم.... توی خواب آه و ناله میکردم داداشم اومد بالاسرم بیدارم کرد گف پاشو پاشو چ خبرته ? منم گیجه خواب باشم هیچی حالیم نیس. گفتم ناااااادر ولم کن ..انقد دادم خسته شدم : / داداشم دره اتاقو بست رفت.... سرحال ک شدم تازه فهمیدم ریدم

بعد از اون که از اتاق رفت آیا هیچوقت این مورد را به روی شما نیاورد؟

نه! پشمام ریخته بود از ترس و خجالت برای روبرویی.... ولی اصلا بروش نیاورد هیچوقت

الحق که دمش گرم و آفرین داره واقعا (clap)

(clap)
1 ❤️

2018-10-21 07:48:27 +0330 +0330
نقل از: Different_man مچ گیری در حدیکه دیشب خونواده ام فهمیدن میام شهوانی... دیگه از این بهتر داریم به نظرت؟ دیروز! :/

اینکه زیاد فجیع نیست، بالاخره سایت مجازیه و بابا و داداش نداره که باهاشون درگیر بشی! ? حالا چطوری لو رفتی؟ اسم کاربریت رو ندونن خوبه چون دسته‌گلها و نطق‌های عارفانه تو رو نمیدونن کدوم‌ها هستند ?

2 ❤️

2018-10-21 08:26:28 +0330 +0330
نقل از: فصلی به نام رویا
نقل از: Different_man مچ گیری در حدیکه دیشب خونواده ام فهمیدن میام شهوانی... دیگه از این بهتر داریم به نظرت؟ دیروز! :/

داداش بنده هم وقتی گوشی تو دست مرور گر باز اونم تو شهوانی دید :/
ولی هیچی نگفت خیلی ریلکس بود :/

تو هم مدام پیش داداشت فقط سوتی بده، خوووب…! (dash) 🙄

2 ❤️

2018-10-21 08:32:34 +0330 +0330
نقل از: فصلی به نام رویا
نقل از: Different_man مچ گیری در حدیکه دیشب خونواده ام فهمیدن میام شهوانی... دیگه از این بهتر داریم به نظرت؟ دیروز! :/

داداش بنده هم وقتی گوشی تو دست مرور گر باز اونم تو شهوانی دید :/
ولی هیچی نگفت خیلی ریلکس بود :/

شاید خودش هم اینکاره است و عضوه! حالا خانوم مارپل شو و ببین کدوم اکانت حرفها و رفتارش بیشتر به اون میخوره و شبیهه! ? اوه اوه... تاپیکهای قبلیت با عکس... (dash) (dash)

2 ❤️

2018-10-21 08:47:29 +0330 +0330
نقل از: فصلی به نام رویا
نقل از: kambiz55
نقل از: فصلی به نام رویا
نقل از: Different_man مچ گیری در حدیکه دیشب خونواده ام فهمیدن میام شهوانی... دیگه از این بهتر داریم به نظرت؟ دیروز! :/

داداش بنده هم وقتی گوشی تو دست مرور گر باز اونم تو شهوانی دید :/
ولی هیچی نگفت خیلی ریلکس بود :/

شاید خودش هم اینکاره است و عضوه! حالا خانوم مارپل شو و ببین کدوم اکانت حرفها و رفتارش بیشتر به اون میخوره و شبیهه! ? اوه اوه... تاپیکهای قبلیت با عکس... (dash) (dash)

نداره حس شیشم قویم میگه بعدم عکسام که نیست و واکنشی هم نداشته تاحالا باشد ازاین بعدم نداشته باشه خخت

و شاید هم دیده و میدونه اما نخواد به روت بیاره جانم ? ?

2 ❤️

2018-10-21 08:49:14 +0330 +0330
نقل از: فصلی به نام رویا
نقل از: kambiz55
نقل از: فصلی به نام رویا
نقل از: Different_man مچ گیری در حدیکه دیشب خونواده ام فهمیدن میام شهوانی... دیگه از این بهتر داریم به نظرت؟ دیروز! :/

داداش بنده هم وقتی گوشی تو دست مرور گر باز اونم تو شهوانی دید :/
ولی هیچی نگفت خیلی ریلکس بود :/

تو هم مدام پیش داداشت فقط سوتی بده، خوووب…! (dash) 🙄

حواسم نبود یهو شد

پیش میاد دیگه، اما سعی کن بین افراد خونواده تقسیم کنی این سوتی دادن‌ها رو نه همه رو فقط پیش داداشت سوتی بدی (dash)

1 ❤️

2018-10-21 09:00:45 +0330 +0330

بنده خدا دیفرنت؛ فقط 18 ثانیه اومد پستش رو گذاشت و مثل فشنگ در رفت و سوت شد! ?

2 ❤️

2018-10-21 09:06:56 +0330 +0330

حدودا 10 سالم بود.با رفیقم تو اتاق بودیم و همدیگه رو میمالیدیم.خوابوندمش رو شکم و شلوارشو تا زیر کونش دادم پایین و شلوار خودمم کشیدم پایین رفتم روش.داشتم کیرمو لای کونش میمالیدم که یهویی مامانم درو باز کرد.هیچی دیگه گفت چیکار میکنید منم گفتم هیچی داشتیم کشتی میگرفتیم.مامانم هم تهدید کرد که اگه تکرار بشه به بابات میگم

3 ❤️

2018-10-21 09:10:35 +0330 +0330
نقل از: Biiig.Ass حدودا 10 سالم بود.با رفیقم تو اتاق بودیم و همدیگه رو میمالیدیم.خوابوندمش رو شکم و شلوارشو تا زیر کونش دادم پایین و شلوار خودمم کشیدم پایین رفتم روش.داشتم کیرمو لای کونش میمالیدم که یهویی مامانم درو باز کرد.هیچی دیگه گفت چیکار میکنید منم گفتم هیچی داشتیم کشتی میگرفتیم.مامانم هم تهدید کرد که اگه تکرار بشه به بابات میگم

حتما کشتی گرفتنتون مثل اون گیف امضات بوده! 🙄 🙄

4 ❤️

2018-10-21 09:22:50 +0330 +0330

17 سالم بود دوست دخترم پی ام داد بیا خونمون خالی
منم از خدا خواسته جنگی رفتم
درو باز کرد رفتم بالا پشمام ریخت دیدم مامانش تو اشپزخونست ?
هیچی دیگه سلام علیک کردم گفت خوش اومدی چرا انقد دیر کردی
منم که کلا تو هنگ بودم پنج دقیقه نشستم بعد گفتم مامانم مریضه فرار کردم
چرا خه؟؟؟

3 ❤️

2018-10-21 09:26:23 +0330 +0330
نقل از: kambiz55
نقل از: Biiig.Ass حدودا 10 سالم بود.با رفیقم تو اتاق بودیم و همدیگه رو میمالیدیم.خوابوندمش رو شکم و شلوارشو تا زیر کونش دادم پایین و شلوار خودمم کشیدم پایین رفتم روش.داشتم کیرمو لای کونش میمالیدم که یهویی مامانم درو باز کرد.هیچی دیگه گفت چیکار میکنید منم گفتم هیچی داشتیم کشتی میگرفتیم.مامانم هم تهدید کرد که اگه تکرار بشه به بابات میگم

حتما کشتی گرفتنتون مثل اون گیف امضات بوده! 🙄 🙄

تقریبا ?

1 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «