«استنتاج از راه بهترین تبیین» یا «استنتاج فرضیهای»[1] نوعی استدلال است که چارلز پیرس در کنار دو نوع استنتاج قیاسی و استقرائی مطرح کرده است و پس از او کسانی چون گیلبرت هارمن[2] آن را بسط و توسعه دادهاند[3]. این استدلال توسط فلاسفه دیگر تحت عناوینی همچون «قیاس فرضی»[4]، «روش فرضیهای»[5]، «روش حذفی»[6]، «استقراء حذفی»[7] و «استنتاج نظری»[8] مطرح شده است[9]. این شیوه استدلال در زندگی روزمره، جرم شناسی، فعالیت علمی و نظریهپردازی فلسفی کاربرد بسیاری دارد. برخی نیز حدسیات (که در منطق قدیم در زمره قضایای یقینی قرار میگرفت) را با استنتاج از راه بهترین تبیین قابل مقایسه دانستهاند[10].
در این استنتاج، فرضیهای که بهتر از فرضیههای رقیب، قراین موجود را تبیین کند، صادق یا دستکم پذیرش آن معقول دانسته میشود. برای مثال صاحب رستوران میگوید که نیمه شب صدایی از دیوار شنیدم و صبح که از خواب برخواستم، دیدم که پنیر درون گنجه ناپدید شده است و به این نتیجه رسیدم که در رستوران من موش وجود دارد[11]. این استنتاج قیاسی نیست؛ چرا که مقدمات مستلزم نتیجه نیستند و فرضیههای منطقا ممکن دیگری را میتوان برای تبیین مشاهدات برشمرد، برای مثال این که خدمتکار رستوران پنیر را دزدیده است و برای اینکه صاحب رستوران را گمراه کند، صدای خش و خش تولید کرده است و… اما این فرضیه که موش پنیر را خورده، در مقایسه با فرضیه دیگر، دادهها را بهتر تبیین میکند؛ چرا که خدمتکاران معمولا چیز کم ارزشی مثل پنیر را نمیدزدند و …، اما موش به طور عادی پنیر میخورد و معمولاً صدای خش خش هم به راه میاندازد. پس هر چند به یقین نمیتوان گفت که موش پنیر را خورده، ولی با در نظر گرفتن همه جوانب، پذیرش این فرضیه کاملاً معقول است. داروین نیز در دفاع از نظریه تکامل به همین شکل استدلال کرد. او یادآور شد که اگر فرض کنیم گونههای فعلی جدای از هم آفریده شدهاند، برخی واقعیتها (برای مثال شباهت کالبدشناختی گونههای مختلف حیوانات) به دشواری تبیین میشود. اما اگر برای گونههای فعلی حیوانات، اسلاف مشترک قائل شویم، واقعیتها کاملاً معقول به نظر خواهند رسید[12].
استنتاج از راه بهترین تبیین امروزه در قلمروهای گوناگون فلسفی (برای مثال در معرفتشناسی و توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج[13]، دفاع از واقع گرایی[14]، توجیه اذهان دیگران[15]، تبیین معجزه[16]، توجیه تجارب دینی، اثبات خداوند و …) به کار میرود.
علی رغم شهرتی که این نوع استدلال در میان فلاسفه، دانشمندان، حقوقدانها و تودههای مردم دارد، لیپتون[17] معتقد است که این استدلال با سه اشکال عمده روبروست:
- اشکال توصیفی در باب چیستی این نوع استدلال: آیا مدعای این استدلال صدق نتیجه یاد شده است؟ یا تنها معقول و موجه بودن پذیرش آن را بیان میکند؟ آیا در تبیین تنها باید از اشیاء مشاهده ناشده ولی در اصل مشاهدهپذیر استفاده کرد؟ یا میتوان در تبیینها، از امور در اصل مشاهده ناپذیر هم استفاده کرد؟[18] و … رضایی پس از برشمردن ویژگیهای استدلال بر اساس بهترین تبیین و بیان پارهای از وجوه تمایز آن نسبت به استدلال قیاسی و استقرائی به این نکته تاکید میکند که این مقدار نمیتواند ما را به ماهیت و چیستی این نوع استنتاج رهنمون شود[19].
- اشکال تبیینی که ناظر به ملاک برتری یک تبیین بر تبیین دیگر است: کدام یک از تبیینهای آماری، کارکردی، ساختاری، علی و … تبیین مناسب تری است؟ آیا ارائه پیشبینیهای دقیق سنجشپذیر جزء شروط تبیین مناسب است؟ آیا میتوان معیاری آفاقی (عینی) برای برتری یک تبیین بر تبیین دیگر ارائه کرد یا تمامی ملاکهای ارائه شده در این زمینه، ملاکهای انفسی (ذهنی) هستند[20]. سوبر (1992) برای تعیین اینكه فرضیهای نسبت به فرضیههای رقیب بهوسیله شواهد بهتر حمایت میشود، از اصل درست نمایی[21] استفاده کرد: گزاره مشاهدهای o را كه گزارهای صادق است در نظر بگیرید. حال تصور كنید كه دو فرضیه H1 و H2 وجود دارد كه هر دو فرضیه توضیح میدهند كه چرا گزاره مشاهدهایo ، صادق است. اصل درستنمایی بیان میدارد كه یكی از آن دو فرضیه (مثلاً H1) تبیین بهتری برای گزاره o است، اگر و تنها اگر، «احتمال o به شرط H1 بیشتر از احتمال o به شرط H2» باشد. به بیان دیگر، o قویاً به نفع H1است اگر و تنها اگر p(o/ H2) p(o/H1) >> باشد[22].
دشواری کاربست دیدگاه سوبر عدهای را به ارائه این پیشنهاد تشویق کرد که فرضیهای که نسبت به فرضیههای رقیب، عمیقتر، جامعتر، سادهتر، خوش ساختتر، موجزتر، معقولتر، دارای قلمرو بیشتر، قدرت وحدتبخشی بیشتر، دارای تبصرههای موردی و استعجالی[23] کمتر و … باشد را فرضیهای بهتر با توانایی تببین بیشتر معرفی کنند[24]. اما سادگی یا ایجاز را نشانه تبیین مطلوب دانستن، هر چند اندیشه بسیار جالبی است و دانشمندان و فلاسفه بسیاری بر آن تاکید داشتهاند، اما اولا معیاری آفاقی برای سنجش سادگی و ایجاز وجود ندارد و مهمتر از آن ما از کجا میدانیم که جهان در حقیقت ساده است و پیچیده نیست؟[25] همچنین رجحان نظریهای که دادهها را بر اساس علل کمتری تبیین میکند، معقول به نظر میرسد، اما آیا دلیلی آفاقی وجود دارد که نشان دهد در مقایسه با نظریه پیچیدهتر، احتمال صدق نظریه ساده تر بیشتر است؟
نزاع بیپایانی که درباره ملاک برتری فرضیهها به وجود آمد، عدهای را بر آن داشت که اخذ و طرد فرضیهها را نه بر اساس ملاکهایی آفاقی، بلکه تنها بر اساس عوامل جامعهشناختی و روانشناختی تبیین کنند.
- اشکال توجیهی: که به میزان اعتبار و دلایل موید این شکل از استنتاج باز میگردد. برخی از معتقدان به استدلال از راه بهترین تبیین، آن را بدیهی و برخی دیگر آن را شهودی دانسته و برخی هم بر مبنای پراگماتیستی از آن استدلال دفاع کردهاند[26]. ون فراسن معتقد است آنچه این نوع استدلال را معتبر میسازد، آن است که ما دوست داریم از قاعده استدلال بر اساس بهترین تبیین پیروی کنیم و تبیینهایی را که بهترین نیستند، کنار بگذاریم. اعتبار این استدلال مبتنی بر فرضیه تجربی روانشناختی درباره خواستههای ماست که باید با فرضیههای رقیب آنتی رئالیستی مواجه شود. ون فراسن فرضیه های آنتی رئالیستی را فرضیههای مناسبتری در این زمینه می داند[27].
بحث دیگری که در ارتباط با استنتاج از راه بهترین تبیین مطرح شده، نوع ارتباط این استدلال با استدلال استقرائی است. بعضی فیلسوفان استنتاج از راه بهترین تبیین را نوعی استدلال استقرایی به شمار میآورند. اما اگر مصادیق چنین استنتاجی را بررسی کنیم، دشوار میتوان آنها را مصادیقی از استقرای شمارشی دانست. البته شاید گفته شود که استنتاج نتیجه از قرائن پراکندهای که در هر یک از مثالها آمده است، نوعی پیچیده از استقرای شمارشی است، اما باید اعتراف کرد که درک نحوه دقیق انجام چنین استنتاجی بسیار دشوار است. در استدلال استقرایی بر اساس نمونههای بررسی شده یک مجموعه و کشف نوعی مشابهت بین آنها، به نتیجهای در خصوص نمونههای بررسی نشده همان مجموعه میرسیدیم، اما استنتاج از راه بهترین تبیین چنین خصوصیتی ندارد. برای مثال مشخص نیست که چگونه از دادههای تجربی و مشاهدتی درباره حرکت براونی میتوان به نظریه جنبشی ملکولهای غیر قابل مشاهده رسید. به بیان دیگر استنتاجهایی وجود دارند که نمیتوان آنها را نتیجه به کارگیری استقرای شمارشی محسوب داشت.
در مقابل برخی دیگر همچون هارمن سعی دارند نشان دهد که استدلال استقرائی را میتوان نوعی استنتاج از راه بهترین تبیین دانست. استدلال او در این زمینه چنین است: در یک استقرای شمارشی از این که “تمام موارد مشاهده شده نشان داده است که a1,a2,a3,…an دارای وصف b هستند” نتیجه میگیریم که “همه aها دارای وصف b هستند” یا دست کم “an+1 دارای وصف b است.” اما تحت چه شرایطی این استدلال استقرائی معتبر است؟ متاسفانه تلاش فلاسفه و منطقدانان برای ارائه شروط اعتبار یک استدلال استقرائی تاکنون ناکام مانده است[28]. اما اگر استدلال یاد شده را استنتاج از راه بهترین تبیین بدانیم، میتوانیم شرایط اعتبار آن را اینگونه بیان کنیم: استدلال یاد شده تنها در صورتی معتبر است که فرضیه “همه aها دارای وصف b هستند” نسبت به فرضیههای رقیب (برای مثال این فرضیه که تعصب، عادت، دستکاری آزمایشگران و … باعث شده است که ما تمام aها را b ببینیم) سادهتر، معقول تر و … باشد. استدلال هارمن این چنین مورد نقد قرار گرفته است: استنتاج از راه بهترین تبیین منوط به استقرای معمولی است، نه برعکس. برای مثال این که ما برای تبیین دادهها فرضیه دزدی موش را بر دزدی خدمتکار ترجیح میدهیم، به این دلیل است که میدانیم موشها معمولاً پنیر میدزدند نه خدمتکارها و این دانش از طریق استدلال استقرایی معمولی برای ما فراهم آمده است. بنابراین خطاست اگر استنتاج به قصد بهترین تبیین را استنتاجی بنیادی تر از استقراء به شمار آوریم.
صعوبت بحثهای فوق و ناتوانی در پاسخ به پرسشهای مذکور موجب گردید جمعی از فلاسفه (همچون ون فراسن، فاین، نانسی کارترایت و عموم آنتی رئالیستها) با این نوع استدلال مخالفت ورزند و نقدهای جدی بر آن وارد سازند[29].
منابع:
[1]. hypothetic inference
[2]. Gilbert Harman
[3]. رضایی، رحمت الله، استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزاره های مربوط به عالم خارج، معرف فلسفی، سال دوم، ش دوم، زمستان 1383، ص 61 و 65.
[4]. abduction
[5]. the method of hypthesis
[6]. the method of elimination
[7]. eliminative induction
[8]. theoretical inference
[9]. هارمن، گیلبرت، استنتاج از راه بهترین تبیین، ترجمه رحمت الله رضایی، فصلنامه ذهن، پائیز 1384، ش 23.
[10]. در فرایند حدس برخی افراد می توانند بدون طی مراحل فکر(حرکت از مجهول به معلومات، حرکت در میان معلومات و حرکت از معلوم به مجهول) به کشف مجهولات نائل شوند. برای آشنایی با این دیدگاه رک: نباتی، فرشته، مقایسه ای میان استنتاج بهترین تبیین و حدس، مشکوه النور، زمستان 1385، ش 35، ص 19
[11]. حشمتی، حسن، ون فراسن و براهین رئالیسم علمی، حوزه و دانشگاه، س 11، ش 43، تابستان 1384، ص 83
[12]. اکاشا، سمیر، فلسفه علم، ترجمه هومن پناهنده، تهران، فرهنگ معاصر، 1387.
[13]. استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزاره های مربوط به عالم خارج، ص 63
[14]. حشتمی، حسن، ون فراسن و براهین رئالیسم علمی، حوزه و دانشگاه، س 11، ش 43، تابستان 1384، ص 83 – 84. و منصوری، برهان معجزه نبودن در دفاع از رئالیسم علمی، حوزه و دانشگاه، تابستان 1384، ص 41
[15]. گراهام، جورج، مساله اذهان دیگران، ترجمه قدرت احمدی، ذهن، پاییز و زمستان 1381، ش 11 و 12، ص 173 – 204 و پوراسماعیل، یاسر، زوایای گوناگون مسئله اذهان دیگر، نقد و نظر، پاییز و زمستان 1384، ش 39 و 40، ص 348 – 384.
[16]. همتی مقدم، احمد رضا، معجزه و استنتاج بر اساس بهترین تبیین، ذهن، ش 21 و 22
[17]. Lipton
[18]. ون فراسن این دو شق را به ترتیب استدلال بر اساس بهترین تبیین افقی و عمودی نام گذاری کرده است. حشتمی، حسن، ون فراسن و براهین رئالیسم علمی، حوزه و دانشگاه، س 11، ش 43، تابستان 1384، ص 84.
[19]. استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزاره های مربوط به عالم خارج، ص 67
[20]. جهت آشنایی با دیدگاه ها درباره ذهنی و انفسی بودن یا نبودن تبیین و ملاکهای برتری تبیین رک: برد، الکساندر و رزنبرگ، الکس، درباره تبیین علمی، ترجمه پیروز فطورچی، ذهن، تابستان 1383، ش 18، ص 81-108
[21]. likelihood
[22]. همتی مقدم، احمد رضا، معجزه و استنتاج بر اساس بهترین تبیین، فصلنامه ذهن، بهار و تابستان 1384، ش 21 و 22.
[23]. ad hoc
[24]. استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج، ص 74 و استنتاج از راه بهترین تبیین، ص و مقایسه ای میان استنتاج بهترین تبیین و حدس، ص 17 – 18.
[25]. رک: مدخل سادگی
[26]. استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزاره های مربوط به عالم خارج، ص 64.
[27]. ون فراسن و براهین رئالیسم علمی
[28]. رک: مسئله استقراء
[29]. استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزاره های مربوط به عالم خارج، ص 65
.