قديم ها مي گفتن تا ميتوني بچه بيارو دو دستي شوهرت و بچسب ك نبرنش!مادر بزرگ بنده هم وابستگي شديد ب پدربزرگم داشت .مي گفت در اين حد ك شب ها تا آلت اقامون و نگيرم خوابم نميبره 😐
حتي تو خواب اگه حس كنم دستم بيرون اومده دوباره ميزارم سرجاش 😅
يعني ي چيزي ميگرفته ك شوهره در نره خلاصه 😆
تا اينكه ي شب ميرن مهموني و زنونه جدا ميخوابن ،نصفه شبي جيغ يكي از زنا ميره هوا
ميزنه تو سر و كله مادربزرگم ك خاك تو سرت دستت تو شلوار من چكار داره😬
دنبال چي ميگردي تو خواب ؟!هيچي همه فهميدن داستان و
حتي ي پيرمرد دم مرگ هم تو مهموني داشتن ك از خنده سكته ميكنه مي ميره 😊
چندتا شوگر ددي جذاب ببينيم ،دومي هم مال خودمه 🤤🤒😍😭