در این دو سالی که از ازدواجمون میگذره خاطرم نیست یعنی انگشت شماره که هانی پای اخبار نشسته باشه، همیشه به من غر میزنه که اینقدر پای اینا نشین … ایقد اخبار اوضاع نابسامان اقتصاد کشور روزانه از طریق مردم عادی به گوش منو تو میرسه که نشستن پای شبکه های خبری ففط حالمونو خرابتر میکنه. یجورایی حق داره چون به روحیات هانی آشنام میدونم که چقدر روحیه حساسی داره، خلاصه می شنیدم و عکس العملی نداشتم کار خودم میکردم.
امشب بعد از شام و مرتب کردن خونه به عینه بگم با عجیب ترین صحنه عمرم مواجه شدم. یازده شب از سرویس اومدم تو هال… یا امامزاده بیژن
یعنی این همون هانی همیشگیه؟؟؟ 😳😳😳
_عزیزم من آماده ام.
_فاطی بیا بشین پای اخبار، حالا کلی وقت هست.
_وااااا! دارم درست می بینم ؟ درست می شنوم؟ تو و اخبار؟؟
_الان فهمیدم که کل عمرم به فنا رفته
_اونوقت چی شده که آقایی یهو متحول شده، نکنه انقلاب شده؟
_ حالا بهت میگم، بیا ببین این ناکسا چطور مردم اصفهان میکشن 😰😰😰
گذشت و گذشت خبر اصفهان تموم شد خبر واکسن اومد
نوبت خبر افغانستان شد، همچنان مات تصویر تلویزیون بودیم
با خودم گفتم حتما یه چیزی شده؛ شایدم سوژه م کرده… گفتم الان که دیگه اخبار ایران تموم شده بیا بریم به کارمون برسیم؛ گفت : صبر کن تا بیست دییقه دیگه تمومه … اصلا تو چرا اینجابی؟؟ برو آماده شو…
دوازده شد و زیر کار بودم (🔞) … از اونجا که از مردها
بعد از ارضا شدن به راحتی آب خوردن میشه حرف کشید 🤭🤭🤭
بالاخره آقای شوهر اقرار کرد که:
"
امشب به این کشف مهم رسیدم که دلیل اینهمه سال اخبار دوست نداشتم این بوده که گوینده خوب نبوده!
منظورش النازه !! طفلک هانی 😉
خوب نوشتی👌
حدس زدم تو گوگولی هستی
بخاطر همین از الناز خوشش میاد
اون یکم خشنه😅