عجیبترین سرقت ادبی تاریخ
نیم قرن قبل، شاعری به نام کاظم غوّاصی پیدا شد که غزلهای حزین لاهیجی را -که آن روزها هنوز نسخهٔ چاپی خوبی از دیوان او منتشر نشده نبود،- با جایگذاری تخلّص خود غوّاص به جای «حزین» و به نام خود در نشریههای ادبی چاپ میکرد. این شاعر چنان مشهور شد که شهریار در ستایشش شعر گفت و نیما به دیدارش رفت؛ تا اینکه سرانجام استاد محمّدرضا شفیعیکدکنی در هنگام پژوهش دربارۀ حزین لاهیجی و بررسی نسخههای خطّی شعر او، پی به ماجرا برد و سرقت ادبی او را فاش کرد. ماجرا را به روایت خود استاد شفیعیکدکنی -که عمرش دراز باد- از مقالهای دربارۀ تخلّصِ شاعران بخوانید:
«… فلسفهٔ پیدایش تخلّص در شعر فارسى، هر چه باشد، آنچه مسلّماست ایناست که ادوارِ بعد، تخلّص یکى از ویژگیهاى اصلىِ شعر فارسى و تقریباً لازمهٔ کار شاعران تلقّى مىشده است. بعضى تصوّر کردهاند که تخلّص به منزلهٔ مُهرىاست که مالکیّتِ شاعر را بر اثر شعرى تثبیت مىکند و بههمین دلیل، هر کسى که خواستهاست شعرِ دیگرى را انتحال و سرقت کند، اوّلین کارِ او تغییر تخلّص آن شعر بودهاست. در همین عصر ما، یکى از شگفتانگیزترین نمونههاى این کار اتّفاق افتاد که سالها نقل مجلس اهل ادب شده بود و اجمالِ آن این بود که در سالهاى بعد از کودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شاعرى ظهور کرد با غزلهاى درخشان و حیرتآورى که تمامى اهل ادب انگشت به دهان شده بودند و با انتشار هر غزلش، جمع کثیرى بر خیل عاشقان و شیفتگانِ او افزوده مىشد، بهحدّى که نیمایوشیج، شاعر مخالفِ شعر سنّتى، با اشتیاق و شیفتگى بسیار به دیدار او شتافت و استاد شهریار در ستایش او شعرها گفت از جمله خطاب به “گِلَک” شاعرِ گیلانى، در ضمن غزلى به مطلعِ: شعرِ “دهقانِ” تو خواندم؛ صله دارى گِلکا/ لیک، بىربط، تو از من گِله دارى گِلکا… گفت:
گوهر من به قضاوتگه ِ«غوّاص» ببر
کعبه آنجاست اگر راحله دارى گِلَکا!
و نگارندهٔ این سطور که در آن ایّام جوانى جوینده و پرتلاش بودم، در خیل ارادتمندانِ این استاد غزلِ معاصر قرار داشتم و در این سالها (سالهاى حدود ۹-۱۳۳۸) که مسئول صفحهٔ ادبىِ روزنامهٔ خراسان مشهد بودم، غالباً غزلهاى این استاد بزرگ را با احترام و شیفتگى بسیار در آنجا چاپ مىکردم و هم اکنون بُریده یکى از همان نوشتهها، برحسبِ تصادف از لاى یکى از کتابهاى من درآمد و شاهد از غیب رسید. در آن یادداشت (که در شماره ۳۲۴۳ روزنامهٔ خراسان مورّخ ۱۳۳۹/۶/۲۷ چاپ شدهاست) نگارندهٔ این سطور ارادت خود را به آن استاد غزل بدینگونه بیان داشته است: “کاظم غوّاصى از شاعران پُرمایه و ارجدارِ معاصر ایرانى است و شاید مُسنترین آنها باشد. شعر او یادآورِ احساسات شاعران سبک هندىاست و تخیّلى بسیار لطیف دارد. با اینکه شعر بسیارى گفته هنوز به جمعآورى و چاپ آنها نپرداختهاست. او مردى بىآلایش است و در شعرش یک صفاى حقیقى موج مىزند. آنچه ازو منتشر شده و دیدهایم، غزل بوده و اکثر اشعارِ یکدست و روانى است. اینک غزلِ ذیل را که از آثارِ زیباى اوست به نظر خوانندگان ارجمند مىرسانیم:
باید همه تن طُرفه نگاهى شد و برخاست
چون شمع، سراپا همه آهى شد و برخاست.… الخ”
و این ارادت، بود و بود و هر روز بر آن مىافزود تا آنگاه که بر حسبِ تصادف و در طىّ بعضى از تذکرههاى قرن دوازدهم چاپ هند، متوجّهٔ این انتحال شدم و ضمن مقالاتى آن را به اطّلاع همگان رساندم و غائلهٔ آن “شاعربزرگ” که کارش تغییرِ تخلّص حزین به غوّاص بود، خاتمه یافت. این شاعر مشهور تمام تخلّصهاى حزین را به غوّاص بدَل مىکرد و الحقّ درین کار مهارتى داشت، مثلاً در همان غزل، حزین گفته بود:
خون تو “حزین” تا به رَهِ عشق نخوابد
هر لاله ز خاکِ تو گواهى شد و برخاست
و این "شاعربزرگمعاصر!! " آن را بدین گونه درآورده بود:
تا خون تو “غوّاص” درین راه نخوابد
هر لاله ز خاکِ تو گواهى شد و برخاست.
یا حزین در غزل بسیار زیباى ذیل:کار رسوایىِ ما، حیف، به پایان نرسید/ نارسا طالعِ چاکى که به دامان نرسید … گفته بود:
نَفَسِ صبحِ قیامت عَلَم افراشت “حزین!”
شبِ افسانهی ما خوش که به پایان نرسید
و این "شاعربزرگمعاصر!! " آن را بدین گونه تغییر داده بود:
نَفسِ صبحِ قیامت زده رایَت “غواص”
شبِ افسانهی ما خوش که به پایان نرسید.
از همین تغییرات مىتوان به میزان مهارت این گوینده پى بُرد و حقّ این است که بپذیریم او خود اصالتاً هم شاعر توانایى بوده است و مقدارى شعر از خودش داشته ولى به چه دلیل تصمیم به این سرقتِ بىنظیر تاریخى گرفته، این موضوع هنوز هم، به روشنى، بر بنده معلوم نشده است.»
📌از مقالهٔ «روانشناسی اجتماعی شعر فارسی» مجلّهٔ «بخارا» شمارهٔ ۳۲ (مهر و آبان ۱۳۸۲) ص ۴۶ تا ۶۶
این تاپیک، با افتخار به رفیق مهربونم آرشخان، تقدیم میشه.
↩ ایکاروس
عه
مثل اینکه شما پیش دستی کردید برادر دینی من😂
↩ ایکاروس
بهبه حاجآقا ایکاروس! اینورا؟
حاجخانم چهطورن؟
🌹🌹
↩ لاکغلطگیر
لطف از شماست که این مطالب رو به اطلاع ما میرسونید
ما فقط فیدبک میزنیم
↩ لاکغلطگیر
سلام علیکم و رحمت الله .
الحمدلله ما هم خوبیم به مرحمت شما .
عیال هم خوبه و سلام میرسونه ، با آیدی جدیدش ( تتیس ماکیز ) بازگشته است برادر دینی .
و من الله توفیق
ما را از دعای خیر خود بی نصیب نگذازید .
غواص است دیگر، گاهی دلش هوس زیرآبی میکند.
استاد اون وسطا دیدم از چاک و اینا سخن گفتین. خبریه باز؟ 😂
چ جالب فكر نميكردم هيچ وقت همچين چيزي بشنوم ☺️😄
شعر دزدي!
استاد کدکنی هم خوب پی اش رو گرفته دستشو رو کرده
الحق هم خوب شعرارو تغییر میداده
ب نظرم تنبلی باعث این کارش شده
مثلا حوصله نداشته نشسته رو بعضی ابیات ک تخلص شاعر توش بوده فکر کرده تغییرش داده
عجب تاپیکی
و عجب تقدیمی
و عجب رفیقی
بُالعجب که جمع عجیبان جمع و محفل انسی عجیب برپاست…
عالی بود نوید جان🍃🌹
↩ ایکاروس
یاالله!
خداروشکر که در سلامت بهسر میبرین.
سلام خدمتشون برسونین و از جمیع خانوادهی شما التماس دعا داریم، خواهران و برادران دینی!
محتاجیم برادر، محتاجیم به دعا.
↩ ოεհгձռ
تاچه آبی باشد و چه عمقی داشته باشد!!
↩ Mastewine
ازینا در ادبیّات، بسیار اتّفاق افتاده، اوّلین و آخرینش نخواهد بود.
بله! اشاره هم شد که ذهن خلّاقی هم داشته و خوب تخلّص رو عوض میکرده، ولی بهنظرم، صرفاً استعدادش در همین حدّ بوده، نه تنبلی!
↩ Lor-Boy
عجب ریزبین و عجب دقّتی!
↩ لاکغلطگیر
بله يحتمل همينه ك شما ميگي
من خودمو تصور كردم ك اگه ي همچين استعدادي داشتم و دزدي اشعار ميكردم بخاطر تنبلي و بيحوصلگيم بوده حتما ☺️
خواهش ميكنم ممنون از شما🌺
خیلی جالب بود 👌👌👌
دلم میخواست از دل اون غواصه هم خبر داشتم که چرا اینچنین کرد .
باز این یارو زحمت میکشید مورد داشتیم شخصتی یه تکه از یه روزنانه بریده اسم شاعر خط زده اسم خودشو نوشته. فرستاده واسه چاپ! حتی زحمت رونویسی به خودش نداده
↩ sepideh58
ممنون!
کاملا مشخّصه که میخواسته، سری بین سرا درآره! منتها راهش رو بلد نبوده. 🌹
↩ 221B
بله. ازین منظر، حقّ با شماس، زحمت میکشیده و تغییراتی ایجاد میکرده.
↩ arashkarimi44
کاری نکردم که
فقط حسّ کردم اینچند روزه، تو حزینی و غوّاصای زیرآبیرو، زیاد شدن و داری اذیّت میشی.
گفتم شاید بتونم باری از دوشت، بردارم.
❤❤❤ عشقی! 🌹🌹🌹
↩ لاکغلطگیر
اره خب ملت به هر کاری دست میزنن تا دیده بشن. بخصوص الان با وجود فضای مجازی جای خوبیه برای عقده گشایی های آدمهایی که جایی برای دیده شدن ندارن
↩ arashkarimi44
خب چون قاعده رو بلد نیستن. هیچچی بلد نیستن جز شانتاژ و هوچیگری!
استوار باش کوه بلند ما! ❤🌹