توافق کردیم که بدون تعهد کنار هم باشیم اما قبل از هر سکسی باید به هم دیگه خبر میدادیم.
خب بهش حق میدادم، من گند زده بودم.
تولد دیشب خیلی خوب بود، یه تولد دخترونهی کوچولو تو خونه گرفته بودیم، شلوغ نبود و من لش کرده بودم و خوشحالیشون ته دلم رو خوشحال میکرد، سعی میکردم به این فکر نکنم که آخرین تولدیه که پیش همیم، بعد از چهار سال کنار هم بودن، دستمال کاغذی رو برداشتم و با خودکار نوشتم «آخرین تولد پنجنفرمون، بهمن ۰۱- تهران/ایران» دستمال رو گذاشتم توی کیفم که بهار کنارم نشست و خطِ تتوی روی پام رو لمس میکرد.
دستاش آروم آروم بالاتر میرفت که خب انگار همهی گیرندههای حسیم تو رونهای پامه. دلم گرفته بود و با هورنی شدن ترکیب خوبی نبود.
بهش گفتم الان نه ولی خب خیسی بین پاهام و الکل خیلی اجازهی مقاومت نمیداد.
بهار لزبین بود و خیلی خوب میتونست رو بدنم سلطه داشته باشه.
انگشتای سرد دستش روی رونام حرکت میکرد و نزدیک کصم رو آروم فشار میداد اما انگار قرار نبود کص خیسم رو لمس کنه. دستش رو برد روی سینههام و پیرسینگای نیپلم رو کشید، صدای جیغم باعث شد همه سمتمون برگردن. بهار با اخم گفت کسی حق نداره زل بزنه بهمون، حرف بهار رو نمیشد رد کرد، سنگینی نگاهشون بود اما کسی زل نمیزد و همین کافی بود.
بهار دوباره پیرسینگای لعنتیم رو کشید، با انگشتای کشیدهاش اطراف کصم رو لمس میکرد و لباش، روی لبههای کصم نشست. زبونش سفت شدهاش رو توی کصم حس میکردم، تکون دادنش دیوونه کننده بود، داشتم ارضا میشدم که زبونش رو بیرون آورد، از لیوان کنارش یه تیکه یخ رو گذاشت روی کصم و با زبونش به کص داغم هدایت میکرد، اینقدر دمای بدنم بالا بود که تا قبل از وارد شدن آب بشه، اما ول کن نبود، از شدت سرما و هورنی شدن میلرزیدم.
چندبار زیرش ارضا شدم؟
نمیدونم، واقعا نمیدونم…
میدونستم گند زده بودم، برگشتم خونه و بهش گفتم و خب تا وقتی که خونه رو از هم جدا کنیم، اتاقمون رو خواست جدا کنه.
بهش پیشنهاد آخرین سکس دادم، هر جوری که دوست داره برای آخرین بار میتونه باهام بخوابه، اما خب من چیت کرده بودم و عجیب نبود که قبول نکنه.
میدونستم صدای آه و نالهام رو میشنوه که دارم سعی میکنم خودم رو ارضا کنم و تحمل میکنه که تو اتاق نیاد.
ناتاشا
شبهای سیاهِ بهار
آخرش باید مینوشتم بیاید بغلم کنید که خب یادم رفت.
بغلهای طولانی و امن
به جای چیت مینوشتی خیانت
داستان یه چیزی کم داشت که خودمم نمیدونم
↩ DeMxN
چیت یعنی چی؟
هر کاری که قراره نکنی و انجام بدی
اینم همین بود…
↩ NatashaRostova
بهت گفته بودم خب هنوز کار داره…میزلشتی کمکت کنم
↩ DeMxN
مرسی از نظرت
ولی دقیقا طبق تعریفت چیت حساس میشه
کار خارج از چهارچوب
چهارچوب هم عدم سکس پنهانی با بقیه بوده دیگه