وقتی جهان بویِ گهِ باروت میگیرد
خنجر کشیدن هم موجّه می شود آقا!
هرکس که ما بال و پرش دادیم، شکی نیست
یک روز تا دندان مسلّح میشود آقا!
وقتی سر و پایِ جهان را گرگها خوردند
دنیای بزها بیسروته می شود آقا!
وقتی صدای گریه را نشنیده میگیریم
لبخندهایِ تلخ، قهقه میشود آقا!
مضحکتر از هر صلح و آتشبس چه چیزی هست؟
که جنگ هم دارد مفرّح میشود آقا!
نه! شعرهایت قصهیِ متّه به خشخاشاند
از “بد” نگو که وضع بدتر می شود بچه!
دست از سرِ اینگونه شعر و شاعری بردار
که خاطرِ مردم مکدّر میشود بچه!
اینقدر چنگ و پنجه سمت آسمان ننداز
پرهات پشت میله پرپر میشود بچه!
با این جماعت پنجه در پنجه نیفکن، نه!
که عاقبت به مرگ منجر میشود بچه!
این شعر هم گاهی بلای جان شاعرهاست
گاهی عسل زهر مکرر میشود بچه!
ما خیری از دنیا ندیدیم و نمیبینیم
این داستان ها آخرش شر میشود بچه!
مزدک نظافت