اره ذهن من خیلی خرابه
از تنم بیمار تره

فکرم اون بالاست ولی نه اسلامی
جور دیگه
اگر عشق و عاشق واقعی باشه تا ابد عشق ادامه داره.
من که خدا نیستم که عاشق خدا بشم
من آدم ام عاشق آدمی که هم نوع خودمه شدم

واقعیت خیلی تلخه
ولی خب یه جایی باید این ذهن بیمار حرفاشو بزنه تخیلات و رویاهاشو بسازه
چه جایی بهتر از فضای مجازی

گریه کار دله
همه اونایی که تنهاییشون به درستی پر نکردن دست اخر تنها میمونن

امثال من اضافی هستن تو دنیا چون همیشه تنها بودیم
چون نخواستیم واسه به دست اوردن خوشی و رفاه خودمون از روح و جسم بقیه سو استفاده بکنیم

دنیا از دید ادم های نقطه بین زیباست کسی که حال رو میبینه و کاری به اینده نداره

خیلی دلم میخواست کیرم تو کس باشه
ولی خب به خاطر اینکه هرزه نشدم، نشد دیگه شما به بزرگی خودت ببخشید
فکرم تو کسه چون پیش از این غریزه ام رو سرکوب کردم و رسیدم به اینجا که هستم

بهتره هیچ کس غریزه اشو سرکوب نکنه چون بهش میگن خل و چل،دیوونه خطابش میکنن

واقعیت زندگی از دید من تنها سکس نیست مثل شما
واقعیت یعنی چیزایی هست که خیلی از سکس بیشتر ارضات میکنه
چیزایی هست مهمتر از سکس

سکس مثل غذا اب هوا و… نیاز بنیادی هر ادم و حیوونیه

این شکر نداره
یکی هم هست که صد پله بالاتر از منه و بیشتر از من داره
یکی هم صد پله پایین تره

چه ربطی داره به اینکه من تنهام!
اونی که وسیله نداره شاید یه عاشق یا معشوق داره که نیازی به اینجا اومدن نداره
شاید اون تنها نباشه مثل من!??

راستی چند سالته !مثل اینکه خیلی دلت خوشه و هنوز نمیدونی حقیقت زندگی چیه

وقتی این حرفارو میشنوم

احساس دلسوزی و ترحم نسبت بهت بهم دست میده

شما فکر میکنی تنها هستی

اتفاقا امثال شماهارو دنیا فرا گرفته

امثال مثل منن که خاص و جدا از بقیه ان

همش فکر میکنی که خودت فقط اینجوری

بازم میگم واقعیت چیز دیگس

شما مثل اینکه مغزت رو هم تعطیل کردی

من وقتی زیبای های اطرافمو میبینم

ناشکریه که دلم خوش نباشه

چه 10 سالم باشه

چه 100 سالم

فکر کن بعد حرف بزن

به جای مقابله

خود خدا شاهده

اگه طرفم حرف حق بزنه

ستایشش میکنم

در غیر این صورت …

راستی این مثلا اشعاری که گذاشتی

نمیخوامم بدونم کودوم احمقی خونده

بیشتر به شعور انسانیت

اهانت کرده

اگه نمیخوای انسان باشی

جات تو آخوره

In harfaiy ke mizanam vase oon chand nafarie ke mibinan o mitoonan fekr konan o tasmim begiram

Shoma alan donbale sooti too harfam ke harfato pish bebari

Albate mitoonesti nadide begiri harfamo

Bechasbi be 5siri migan. Sikho sanjagh migan. Achar migan.

Bechasbi be hamoona

خب هر کسی درد هاش استثناست حتی پنج تا انگشت یه دست هم مثل هم نیست
نیازی به ترحم و دلسوزی شما ندارم

خیلی لطف کردی که دنبال میکنی ولی خب اب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب بذار به درد خودم بمیرم…
نمیخواد منو با واقعیت روبه رو کنی

متاسفانه هیچ زیبایی اطرافم ندیدم و نیست

شاید توقع من زیاده
خب هرکس یه ایده آلی از هرچیزی توی ذهنش داره

خدا بزرگه
حرف حق !
حق چی هست اصلا
مگه ماها حق داریم که بخوام حرفشو بزنم

شعر !خب حتما من هم انسان نیستم به همین دلیل تنهام و تنهامو تنهام
حتما یکی که جاش تو آخوره نباید عاشق یک انسان میشد.
ببخشید که واسه من انسان نما وقت گذاشتی

من نه میشنوم نه میبینم نه تفکر میکنم نه میفهمم

سوتی !حالت خوش نیست

اعتیاد هم جهت اطلاعت یه بیماریه جرم نیست ترکش هم درمانه

بچسب یا نچسبم به تو ربطی نداره!مگر تو میکشی!
مگر تو نعشه میشی!
مگر تو مست میشی!
مگر تو خمار میشی!
اصلا مگر میدونی چه حسی بهم میده مواد???

اگر میخواستی کمک کنی درست صحبت میکردی

ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﻋﺸﻖ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ , ﺑﺎ ﯾﺎﺭ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭﯼ
ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺭﺩ ﻣــــﺎﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﯾــﺎﺭ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ !..

ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺭﻫﺎ ﺷﻮﻡ
ﺭﻫﺎ ﺷﻮﻡ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻔﺘﻨﻬﺎ ، ﻧﻮﺷﺘﻨﻬﺎ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﻭﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺗﻠﺦ
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺷﺐ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﺍﺭﯾﻬﺎ ﻭﻧﺨﻔﺘﻨﻬﺎﯼ
ﺷﺎﯾﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﮑﻮﺗﻢ ﺭﺍ ﻭﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﮐﻮﭼﮑﻢ
ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻨﻢ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻧﻬﺎﻥ ﮐﻨﻢ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﺭﺍ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﯿﻨﮕﺮﻡ
ﻭﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﻧﻬﺎﻥ ﮐﻨﻢ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺨﺖ
ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﺭﻭﺡ ﻣﺮﺍ ﺭﻧﺞ ﻣﯿﺪﺍﺩ
ﻓﺮﯾﺎﺩﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻣﺤﻨﺖ ﺯﺩﻩ ﺍﻡ ﻣﯿﮑﺸﻢ ﻭﻣﯽ ﻧﺎﻟﻢ ﺍﺯ
ﺩﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﻏﺮﻕ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﻭﺍﯾﻨﮏ ﺩﺭ ﮐﻨﺞ ﻗﻔﺲ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻢ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﻭﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻠﻮﻩ ﻭﺟﻼﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺑﻮﺩﻩ ﻭﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮐﻨﺞ ﻗﻔﺲ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﮐﺸﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺭﻫﺎ ﺷﻮﻡ ﺭﻫﺎ ﻭ ﺁﺯﺍﺩ

آدم و کند ذهن میکنه

بیقراری میاره

حواس پرت میکنه

افسرده و عصبی میکنه

اعتماد به نفس کاذب میاره

شرایط رو سخت و پیچ و خم دار میکنه

زندگی رو کوتاه میکنه

و دید آدمو نسبت به اطراف کوتاه میکنه

اینا همه تاءثیرات مواده

اگه

مصرف میکنی

بدون خودت نیستی

من چیز دگ سراغ دارم جایگزین

که برت گردونه به خودت

میدونم با اینا خوشی

ولی این چیزی که من بهت پیشنهاد میدم

واقعا جایگزینه

مسیرت تغییر میکنه

مآری جوآنا

دارو برای خودت و تمامیه مسیرهای زندگیت

مسخرم میکنن دیگران وقتی اینو بهت میگم

شایدم تو دلت بهم بخندی

ولی مطمئن باش دارو برات

حتی اگه مواد مصرف نمیکردی و نمیکنی

باور کن

تمسخرم میکنن ولی من دارم موفقیتامو به عین میبینم

دونه دونه تیکشون میزنم

و منم که میخندم( نه از روی عقده و کینه، از روی درد که میبینم، نمیدونن)

صحیح که اینطور

خودم هشت ساله مواد پایه امه

کار از این کارا گذشته

وقت خودتو با من تلف نکن

دل نبند به این اشعار غیر واقعی

بنشسته‌ام من بر درت تا بوک برجوشد وفا

باشد که بگشایی دری گویی که برخیز اندرآ

غرقست جانم بر درت در بوی مشک و عنبرت

ای صد هزاران مرحمت بر روی خوبت دایما

ماییم مست و سرگران فارغ ز کار دیگران

عالم اگر برهم رود عشق تو را بادا بقا

عشق تو کف برهم زند صد عالم دیگر کند

صد قرن نو پیدا شود بیرون ز افلاک و خلا

ای عشق خندان همچو گل وی خوش نظر چون عقل کل

خورشید را درکش به جل ای شهسوار هل اتی

امروز ما مهمان تو مست رخ خندان تو

چون نام رویت می‌برم دل می‌رود والله ز جا

کو بام غیر بام تو کو نام غیر نام تو

کو جام غیر جام تو ای ساقی شیرین ادا

گر زنده جانی یابمی من دامنش برتابمی

ای کاشکی درخوابمی در خواب بنمودی لقا

ای بر درت خیل و حشم بیرون خرام ای محتشم

زیرا که سرمست و خوشم زان چشم مست دلربا

افغان و خون دیده بین صد پیرهن بدریده بین

خون جگر پیچیده بین بر گردن و روی و قفا

آن کس که بیند روی تو مجنون نگردد کو بگو

سنگ و کلوخی باشد او او را چرا خواهم بلا

رنج و بلایی زین بتر کز تو بود جان بی‌خبر

ای شاه و سلطان بشر لا تبل نفسا بالعمی

جان‌ها چو سیلابی روان تا ساحل دریای جان

از آشنایان منقطع با بحر گشته آشنا

سیلی روان اندر وله سیلی دگر گم کرده ره

الحمدلله گوید آن وین آه و لا حول و لا

ای آفتابی آمده بر مفلسان ساقی شده

بر بندگان خود را زده باری کرم باری عطا

گل دیده ناگه مر تو را بدریده جان و جامه را

وان چنگ زار از چنگ تو افکنده سر پیش از حیا

مقبلترین و نیک پی در برج زهره کیست نی

زیرا نهد لب بر لبت تا از تو آموزد نوا

نی‌ها و خاصه نیشکر بر طمع این بسته کمر

رقصان شده در نیستان یعنی تعز من تشا

بد بی‌تو چنگ و نی حزین برد آن کنار و بوسه این

دف گفت می‌زن بر رخم تا روی من یابد بها

این جان پاره پاره را خوش پاره پاره مست کن

تا آن چه دوشش فوت شد آن را کند این دم قضا

حیفست ای شاه مهین هشیار کردن این چنین

والله نگویم بعد از این هشیار شرحت ای خدا

یا باده ده حجت مجو یا خود تو برخیز و برو

یا بنده را با لطف تو شد صوفیانه ماجرا

ﻏﻤﮕﯿﻨﻢ …
ﭼﻮﻥ ﺷﺎﻋﺮﯼ
ﺷﻌﺮ ﻣﺮﺩﻩ …
ﻏﺰﻟﯽ
ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ
ﻋﺸﻘﯽ ﺍﺯ
ﺑﺰﺭﮔﯽ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ
ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺍﯼ
ﭘﺮﻣﺤﺼﻮﻝ
ﮐﻪ ﻓﺼﻞ ﭼﯿﺪﻥ
ﺁﻓﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ …
ﻏﻤﮕﯿﻨﻢ …

ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﻬﺎ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ ﻣﺎﻧﺪﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﺩﯾﺪﻫﺎ
ﻧﯿﺮﻧﮓ ﻫﺎ،ﺷﮏ ﻫﺎ، ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻫﺎ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻥ ﺳﺮﺩ ﺁﺩﻣﻬﺎ
ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﮒ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ ﻭ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎ
ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻢ …
ﺩﻟﻢ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ !

ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ
ﮐﻪ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ !
ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ!
ﺑﺮﻭﺩ، ﺟﻨﻬﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ !
ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﯼ …

نوشته هات قشنگه ، البته همه شو نخوندم :)

نگاه ها

زاویه دید ها

زاویه دید ما

بسی بسیار دور

بهشت و جهنم

میگیم همین جاس

آره همین جاس

ولی نگاهتون

خوبی و بدی

جزا و پاداش

عاقبت و نیکی

ولی نگاه من

آخرتی هست

نه جای خیالی

نه هوری و نکی و منکر

آخرت از زوایای نگاه من

متولد میشی دوباره همین جا

که یه جور دگ نشونت بده

که طوری دگ ببینی

که واقعا

چقدر خیالی و عجیب و متوحمه

این دنیای زندگانی

ﺑــﺮﺍﯼ ﺑــﺎﺭﺍﻧـــﯽ ﺗــﺮﯾــﻦ ﻟــﺤـﻈــــﻪ ﻫــﺎﯾـﯽ
ﮐــﻪ ﺍﯾــﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ
ﺑـــﺮ ‏[ﺩﻟـــﻢ ‏] ﻣــﯽ ﮔـــﺬﺭﺩ ﺣــﺘــﯽ
ﺑـــﻬــﺎﻧـــﻪ ﺍﯼ ﻫــﻢ ﻧـــﺪﺍﺭﻡ …
ﺑـــﻬــﺎﻧــــﻪ ﺍﯼ ﮐــﻪ ﺑــﮕــﻮﯾـﻢ ﺁﻧــﻘــﺪﺭ
ﺩﻟــﻢ ﺗــﻨـــﮕــ ﺍﺳــﺘــــ …
ﮐــــﻪ ﺟــﻤــﻠﻪ ﻫـﺎﯾــﻢ ﻣــﺮﺗــﺒـــــ
ﻗــــﻔــﻞ ﻣــﯽ ﮐــﻨــﻨـﺪ …
‏[ ﺟــﺎ ﻣـﯽ ﻣــﺎﻧـﻨـﺪ ﺍﺯ ﺍﺣـﺴــﺎﺳــﻢ … ‏]
ﺩﻟــﻢ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ
ﻭ ﺗـــﻨـﮕـﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻣـــﯽ ﮐــﻮﺑـــﺪ
ﺑــﻪ ﺩﯾــﻮﺍﺭﻩ ﻫـــﺎﯼ ﭘـﺮ ﺍﻟــﺘـــﻬـﺎﺑــــــ ﻧـﻔـــﺲ ﻫـﺎﯾـــﻢ
ﻭ ﻓـــــﺮﯾـــﺎﺩ ﻣـﯽ ﮐــﺸـﺪ …
ﻓــﺮﯾــﺎﺩ ﻣﯽ ﮐـﺸـﺪ …
ﺣــﺘـــﯽ ﯾـﮑـــ ﺗــﻠـﻨـــﮕــﺮ ﻫــﻢ
ﺑـﺮﺍﯼ ﺷـــﮑـﺴـﺘـــﻦ
ﺍﯾـﻦ ﻫـﻤـــﻪ ﺁﯾـﻨـﻪ ﯼ ﺳــﺮﺩ ﺩﺭ ﺍﻃـﺮﺍﻓـﻢ
ﮐـــــﺎﻓﯽ ﺳـــــﺘــــ …

انقدر چس ناله نزن…وقتی یک سال تموم نه دوستی داشتی،نه عشقی و نه کسی که بتونه درکت کنه اون موقع خبرم کن…درد وقتی نیست که دوست دخترت ترکت کنه وقتیه که تو عروسی دختری که از ۱۰ سالگی عاشقش بودی باشی و چون میخوای اون خوشحال باشه تو هم شاد باشی … وقتی که اونقدر از دنیا بیزار بشی که به چیزی رو بیاری که اصلا تو نیستی…مطمئنم هنوز به اون حد از تنهایی نرسیدی که رفیقا و خانواده ات هم طردت کنن

باشه قبول من چس ناله میکنم و دوست دخترم ولم کرده رفته و از چند سال پیش اینجا دارم چرت مینویسم.هنوز مثله تو تنها نشدم.یه چیزی بهت بگم :عشق ده سالگی عشقی نیست که واسه زندگی گزینه مناسبی باشه همون بهتر که نشد.حتما فامیل بوده و ازدواج فامیلی معمولا حاصلش طلاق بچه های عقب افتاده و…
اگر واقع دوستش داشتی ارزوت خوشبختیش بود نه اینکه هوار بکشی که رفتی عروسیش

ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻓﻬﻤﻴﺪ
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺮ ﺁﺩﻣﯽ
ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺗﺮﻳﻦ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ

دردی بی پایان وجودم را فرا گرفت . از قلبم شروع شد و از چشمانم بیرون زد… همدردم
بازوان خسته ام بود که مرا در آغوش کشید و ارام جانم زانوهایم شد که سر بر رویش گذاشتم و گریستم.
۱۰-۴-۹۶

لعنت به منی
که تو به صلاحش نبودی !