با من به زبان سادهی نوازش،
با دستانت حرف بزن !!!
۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶، در تهران طفلی از خانواده ای معروف ی، زاده شد.
پس از اخذ دیپلم ریاضی و سپس فارغ التحصیلی در رشته ادبیات دانشگاه تهران، به معلمی روی آورد.
در محضر اساتیدی چون هوشنگ خان گلشیری و محمدعلی سپانلو، به فراگیری بیشتر داستان نویسی نایل گشت.
مدیریت شبانه روزی وی در ارکستر سمفونی تهران، به اجرای بیش از صدها کنسرت موسیقی در سالهای پایانی دهه شصت انجامید.
سردبیر مجله ادبی و جنجالی “گردون”، که با فشارهای حکومتی، توقیف شد و منجر به ترک و جلای وطن وی شد.
در آلمان با تاسیس بزرگترین کتابفروشی ایرانی در فرنگ با نام “خانه هنر و ادبیات هدایت”، به نشر، چاپ و فروش کتب ایرانی و ترویج ادبیات پارس و برگزاری کلاس های آموزشی داستان نویسی، پرداخت.
با بیش از بیست رمان، نمایشنامه، مجموعه داستان و شعر تا به امروز و خالق پر فروش ترین رمان های ادبیات این دیار.
رهبر ارکستر “سمفونی مردگان”، مورخ “سال بلوا”، پیکرتراش “پیکر فرهاد”، احوال گر “فریدون سه پسر داشت” و “نام تمام مردگان یحیاست” و چندین و چند اثر جاودان و منحصربفرد دیگر.
با این متن کوتاه، شما رفقای دوست داشتنی را به کنسرت بزرگ کتابخوانی با رهبری “عباس خان معروفی”، دعوت می کنم.
عباس خان، استاد بزرگ و مهربون، زادروزت فرخنده و عمرت با عزت.
گفت: دنیا پوچ و بی ارزش است، هیچ ارزشی ندارد…!!!
گفتم: حرفهای خوب بزن، دنیا بیارزش نیست،!
فقط “انسانی زندگی کردن” خیلی سخت است…!!!
↩ Esn~nzr
به سکوت خو می گرفت
و آن قدر بی حضور شده بود
که همه فراموشش کرده بودند.
انگار به دنیا آمده بود که تنها باشد.
((عباس معروفی))
↩ arashkarimi44
درود و سپاس رفیق جان…
نفست گیرا و گرم باد.
گفته بودی بلدی حال مرا خوب کنی
حال ما خوب خراب است،
به آن دست نزن …!!!
اخ فقط انسانی زندگی کردن و انسان بودن در این روزگار سخت واقعا سخت است🙄🙄🙄
عمرشون پایدار و سلامت
مرسی احسانی جان 🙏💐🙏🙏یا این تاپیکها واقعا یه تلنگری میزنی به شیشه ذهن که ای ادم کمی روی خویشتن خویش کار کن و مگو هیچ😁😁😁
پایه های ادبیات از نوشتار من لرزید 🤣🤣🤣🤣
↩ Shab.n1
😂 😂
ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ …
ﻭ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻪ ﺍﯾﺪﻩ ﻫﺎ …
ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﮐﻮﭼﮏ ﻗﺸﻨﮕﻢ !
ﺍﺻﻼ ﺍﮔﺮ ﻓﮑﺮ ﺗﻮ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ
ﺍﯾﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺩﺍﺭﻡ …
ﺍﻭﻟﯿﺶ ﺍﯾﻨﮑﻪ:
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺷﻮﻡ …
↩ Esn~nzr
خوب است احسانی اول لواشک بگیر بعد عاشق بشو 😂😂😂
تقدیم به تو احسانی:🙏💐🙏
چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست
که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
دگر به روی کسم دیده بر نمیباشد
خلیل من همه بتهای آزری بشکست
مجال خواب نمیباشدم ز دست خیال
در سرای نشاید بر آشنایان بست
در قفس طلبد هر کجا گرفتاریست
من از کمند تو تا زندهام نخواهم جست
↩ Shab.n1
😂 😂 😂
تو لیلی نیستی!!
من اما،
مجنون حرفهایت میشوم،
دیوانهی دستهایت،
مبهوت خندههایت…
شیرین نیستی!
ولی من،
صخرههای شب را آنقدر میتراشم،
تا خورشیدم طلوع کند
و تو در آغوشم لبخند بزنی…!
↩ Esn~nzr
بخوایم کل کل کنیم تاپیکت از دست میره احسانی 😂😂😁😁💐💐💐
↩ Shab.n1
حقیقت این است:
فرودگاهها،
بوسههای بیشتری،
از سالنهای عروسی به خود دیدهاند!!
و دیوارِ بیمارستانها،
بیشتر از عبادتگاهها،
دعا شنیدهاند!!!
هميشه اینگونهایم
همه چیز را موکول میکنیم
به زمانی که چیزی در حال از دست رفتن است …!
↩ Esn~nzr
احسانی حرف رو باید زد و دل رو خالی کرد دل پر بعدها تبدیل به بغض میشه و حسرتش بر دل میمونه
ولی هر نکته زمانی و هر سخن مکانی دارد بعله دلبندم 😂😂😂😂
سخن شبنم بروسعلی رو بپذیر 😁😁😁
↩ Shab.n1
گاه آدم،
خود آدم،
عشق است.
بودنش عشق است.
رفتن و نگاه کردنش عشق است.
دست و قلبش عشق است.
در تو می جوشد، بی آنکه ردش را بشناسی.
بی آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده، روییده.
شاید نخواهی هم.
شاید هم بخواهی و ندانی
و نتوانی که بدانی!
↩ Esn~nzr
امروز سبک و سیاق نوشتار رفتس روی صفحه بالزاک جون 😂😂😂😂
نکند مرحوم به.آذین دستیارت بودس حجی 😁😂😂😂
ولی در کل ادم باید بتونه و بخواد و بدونه این رمز موفقیتشه
در هر کاری 🙏💐😊
↩ Shab.n1
زنده باشی شبنم جان…
پایا و مانا باشی بانو…
و من،
در هر پلکی،
یکبار دیدنت را میبازم …!!!
و به قول خودت: تامام…
عباس خان هم از بینمون رفت.
روحت شاد استاد.
گفت: دنیا پوچ و بی ارزش است …!
هیچ ارزش ندارد …
گفتم: حرفهای خوب بزن، دنیا بیارزش نیست، فقط انسانی زندگی کردن خیلی سخت است …!
در آلمان با تاسیس بزرگترین کتابفروشی ایرانی در فرنگ با نام “خانه هنر و ادبیات هدایت”، به نشر، چاپ و فروش کتب ایرانی و ترویج ادبیات پارس و برگزاری کلاس های آموزشی داستان نویسی، پرداخت.
کمتر آدمی اینقدر وطن پرسته که همچین کاری رو میکنه💛 روحش شاد🥀
↩ EROTOSS
درود رفیق جان.
بسیار انسان بزرگ و متواضع و عاشقی بود. یک جنتلمن واقعی.
روحش شاد…
فقط همین.