روی فرش دل من ، جوهری از عشق تو ریخت...!

1400/07/27


🍂

هرچه کردم نشدم از تو جدا، بدتر شد
گفته بودم بزنم قید تو را، بدتر شد

مثلا خواستم این بار موقر باشم
و به جای “تو” بگویم که “شما”، بدتر شد

آسمان وقت قرار من و تو ابری بود
تازه، با رفتن تو وضع هوا بدتر شد

چاره دارو و دوا نیست که حال بد من
بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد

گفته بودی نزنم حرف دلم را به کسی
زده ام حرف دلم را به خدا، بدتر شد

روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت
آمدم پاک کنم عشق تو را، بدتر شد…

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌿⚘🌿⚘🌿⚘🌿⚘🌿⚘🌿⚘

برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2022-01-13 16:10:29 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
عاااااااااااااالی بود مرحبا و احسنت🥰🌺🙏👏👏👏
چقدر آسان به راه عشق رفتیم و خطا کردیم
چرا این اشتباه ساده را تکرار باید کرد


1 ❤️

2022-01-14 13:17:05 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
ازعشـق من
به هر ســـو در شهـــــر ڪَفتڪَویی‌سٺ
من عاشـق تـــــــــــــــوهســتم این ڪَفتڪَو ندارد!!

شهریار

1 ❤️

2022-01-15 12:33:42 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
توی هر ضرر باید استفاده‌ای باشه
باخت باید احساس فوق‌العاده‌ای باشه
آه فاتح قلبم فکرشم نمی‌کردی
رام کردن این شیر کار ساده‌ای باشه

آه چشمه‌ی طوسی، آه چشم ویروسی
بعد از این به هر دردی مبتلا بشم خوبه
مبتلا بشم مردم، مبتلا نشم مردم
از تو درد لذت‌بخش هرچی می‌کشم خوبه

من یه بچه‌ی شیطون توی کوچه‌ها بودم
عشق تو بزرگم کرد، عشق تو هلاکم کرد
جیک جیک مستونم بود و عشق بازیگوش
مثل جوجه‌ی مرده توی باغچه خاکم کرد

آه چشمه‌ی طوسی، آه چشم ویروسی
بعد از این به هر دردی مبتلا بشم خوبه
مبتلا بشم مردم، مبتلا نشم مردم
از تو درد لذت‌بخش هرچی می‌کشم خوبه

آفرین به این زور و آفرین به این بازو
آفرین به این چشم و آفرین به این ابرو
آفرین به هر شب که بی‌گدار می‌باره
با جنون در افتادن خیلی آفرین داره

با تو هیچ کس جز من بی‌سپر نمی‌جنگه
با تو هیچ کس از این بیشتر نمی‌جنگه
با جنون در افتادم باز کار دستم داد
آه فاتح قلبم عشق تو شکستم داد

ترانه‌سرا: حسین صفا

1 ❤️

2022-01-16 03:41:59 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
از لحظه ی دیدار تو یک چیز مرا کشت
چشمان تو از آن طرف میز مرا کشت

عاشق شده بودم که سپر را به تو دادم
موهای تو آن لشکر چنگیز مرا کشت

یک سو غم تنهایی و یک سو غم دیروز
از هر طرفی حال غم انگیز مرا کشت

از زندگی ام سیرم و بی فایده اینجا
در عشق تو در جا زدنم نیز مرا کشت

حتی پدر و مادرم از من گله دارند
از کودکی ام عقده ی تبعیض مرا کشت

از روز خداحافظی ات خاطره ای نیست
بعد از تو فقط خِش خِش ‌پاییز مرا کشت

گفتند فقط چاره ی درمان من این است :
«دوری کنم از عشق تو» ، «پرهیز» مرا کشت!

1 ❤️

2022-01-16 10:50:14 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
باید تو رو پیدا کنم… شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی… تقدیر بی تقصیر نیست

با اینکه بیتاب ِ منی… بازم منو خط می زنی
باید تو رو پیدا کنم… تو با خودت هم دشمنی

کی با یه جمله مثل ِ من… می تونه آرومت کنه!؟
اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه!؟

دلگیرم از این شهر ِ سرد… این کوچه های بی عبور
وقتی به من فکر می کنی… حس می کنم از راه ِ دور

آخر یه شب این گریه ها… سوی چشامو می بَره
عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی می پره

باید تو رو پیدا کنم… هر روز تنهاتر نشی
راضی به با من بودنت… حتی از این کمتر نشی

پیدات کنم حتی اگه… پروازمو پر پر کنی
محکم بگیرم دستتو… احساسمو باور کنی

باید تو رو پیدا کنم… شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی… تقدیر بی تقصیر نیست

باید تو رو پیدا کنم… هر روز تنهاتر نشی
راضی به با من بودنت… حتی از این کمتر نشی

ترانه سرا: مونا برزویی

1 ❤️

2022-01-28 17:19:42 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
از من که دور میشدی،
روحی را در روحی جا می گذاشتی،
قلبی را در قلبی جا می گذاشتی،
من را در من جا می گذاشتی…

1 ❤️

2022-01-30 11:48:45 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
دیگر تحمل دوری از تو را ندارم
نمی دانی که چه قدر
دلم برایت تنگ شده است
تک تک روزها را
پشت سر می گذارم
کارهایم را به انجام می رسانم
آن گاه که باید لبخند می زنم
حتی گاه قهقهه می زنم
ولی قلباً تنهای تنها هستم
هر دقیقه یک ساعت
و هر ساعت یک روز طول می کشد

آنچه مرا در گذراندن این دوران یاری می کند
فکر به توست
و دانستن این که
به زودی در کنار تو خواهم بود
■ سوزان پولیس شوتز

1 ❤️

2022-02-01 00:42:35 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
من برای دلم نمی نویسم
از دردها ی درون دلم می نویسم
اما نمی دانم
چرا کاغذ هایم
همیشه خیس می شود…

1 ❤️

2022-02-01 13:02:56 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
باران هم اگر می‌شدی ، در بین هزاران قطره
تو را با جام بلورینی می‌گرفتم
می‌ترسیدم
چرا که
خاک هر آنچه را که بگیرد پس نمی‌دهد
جمال_ثریا

1 ❤️

2022-02-02 18:38:29 +0330 +0330

↩ shivaa1986
ز من مرنج
گر
وسط ِ دل
نشاندَمَت!

سائل
عزیز ِ خویش
به ویرانه
می برد . . .

صائب_تبریزی

1 ❤️

2022-02-02 18:39:30 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
شد از گلابْ یقینم که باغبان جهان
به کس نمی‌دهد آبی که باز نستاند

ناظم_هروی

1 ❤️

2022-02-03 15:02:04 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
در رودهای جدایی
ایمان سبز ماست که جاری است
او می‌رود در دل مرداب‌های شهر
در راه آفتاب
خم می‌کند بلندی هر سرو سرافراز
خسرو گلسرخی

1 ❤️

2022-02-04 17:59:27 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
من ڪجا،
هجر ڪجا، اے فلڪ ڪج رفتار
بہ همین داغ بسوزے ڪه مرا سوختہ اے…

صائب_تبریزے

1 ❤️

2022-02-05 11:06:21 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
وقتی که باز می‌آیی
نام تو را
تمام جهت‌ها
رسم می‌کنند
و در گذار دامن تو دانه‌های شن
بر ریشه‌های پیدا
پیراهن عبور شعاع
می‌پوشد
پیشانی تو وسعت شیشه است
وقتی که بازمی‌آیی
و هر درخت، بوسه است
وقتی که مفصل تو ملاقاتی است
بین صفات باد و تکبیر توفان
و در هوای ده‌کده پیشانی تو وسعت اطراف هجر را
محدود می‌کند

تو بازمی‌آیی
با نافی از خلیج‌احمر
و رانی از عصای موسی
و شکل راه رفتن تو
معنای مثنوی است
و روح مولوی است اینک
که از ساق تو حکایت نی را
برمی‌دارد.
■ یدالله رویایی

1 ❤️

2022-02-07 05:10:35 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
تو را…
در روزگاری دوست میدارم
که عشق را نمیشناسند…

نزار_قبانی

1 ❤️

2022-02-07 10:56:10 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
بوي موهات زير بارون
بوي گندم زار نمناك
بوي سبزه زار خيس
بوي خيس تن خاك
جاده هاي مهربوني
رگاي آبي دستات
غم
بارون غروب
ته چشمات تو صدات
قلب تو شهر گل ياس
دست تو بازار خوبي
اشك تو بارون روي
مرمر ديوار خوبي
اي گل آلوده گل من
اي تن آلوده ي دل پاك
دل تو قبله ي اين دل
تن تو ارزوني خاك
تن تو ارزوني خاك
بوي موهات زير بارون
بوي گندم
زار نمناك
بوي شوره زار خيس
بوي خيس تن خاك
ياد بارون و تن تو
ياد بارون و تن خاك
بوي گل تو شوره زار
بوي خيس تن خاك
هميشه صداي بارون
صداي پاي تو بوده
همدم تنهايي هام
قصه هاي تو بوده
وقتي كه بارون مي باره
تو رو ياد
من مي آره
ياد گلبرگ هاي خيس
روي خاك شوره زار
اي گل آلوده گل من
اي تن آلوده تن پاك
دل تو قبله ي اين دل

اردلان سرافراز

1 ❤️

2022-02-15 16:40:59 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
عالی بود 🌺🥰🙏 مخصوصا با صدای ستار عزیز 👏👏👏
این اهنگ و شعر رو همیشه تو ذهنم فضاسازی میکنم و ازش لذت میبرم مخصوصا از بوی گندمزار نمناک 🥰🥰🥰

گفتم : آدما دو جور گریه دارن؛
وقتی که خیلی غمگینن و وقتی که خیلی خیلی غمگینن.
گفت : خب مگه اینا فرقی هم دارن؟
گفتم : آره؛ دومی دیگه اشک نداره…

1 ❤️

2022-02-16 13:25:09 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
ستار عزیز رو حضورتون میارم اجرا کنه یه روز🌺🥰🙏
چشمان‌ تو چنان‌ ژرف‌ است‌ که‌ چون‌ خم‌ می شوم‌ از آن‌ بنوشم‌
همه‌ی خورشیدها را می بینم‌ که‌ آمده‌اند خود را در آن‌ بنگرند
همه‌ی نومیدان‌ جهان‌ خود را در چشمان‌ تو می افکنند تا بمیرند
چشمان‌ تو چنان‌ ژرف‌ است‌ که‌ من‌ در آن‌، حافظه‌ی خود را ازدست‌ می دهم‌

این‌ اقیانوس‌ در سایه‌ی پرندگان‌ ، ناآرام‌ است‌
سپس‌ ناگهان‌ هوای دلپذیر برمی آید و چشمان‌ تو دیگرگون‌ می شود
تابستان‌، ابر را به‌ اندازه‌ی پیشبند فرشتگان‌ بُرش‌ می دهد
آسمان‌، هرگز، چون‌ بر فراز گندم زارها ، چنین‌ آبی نیست‌

بادها بیهوده‌ غم‌های آسمان‌ را می رانند
چشمان‌ تو هنگامی که‌ اشک‌ در آن‌ می درخشد ، روشن‌تر است‌
چشمان‌ تو ، رشک‌ آسمان‌ پس‌ از باران‌ است‌
شیشه‌ ، هرگز ، چون‌ در آنجا که‌ شکسته‌ است‌ ، چنین‌ آبی نیست‌

یک‌ دهان‌ برای بهار واژگان‌ کافی است‌
برای همه‌ی سرودها و افسوس‌ها
اما آسمان‌ برای میلیونها ستاره‌ ، کوچک‌ است‌
از این‌ رو به‌ پهنه‌ی چشمان‌ تو و رازهای دوگانه‌ی آن‌ نیازمندند

آیا چشمان‌ تو در این‌ پهنه‌ی بنفش‌ روشن‌
که‌ حشرات‌ ، عشق‌های خشن‌ خود را تباه‌ می کنند ، در خود آذرخش‌هایی نهان‌ می دارد ؟
من‌ در تور رگباری از شهاب‌ها گرفتار آمده‌ام‌
همچون‌ دریانوردی که‌ در ماه‌ تمام‌ اوت‌ ، در دریا می میرد

چنین‌ رخ‌ داد که‌ در شامگاهی زیبا ، جهان‌ در هم‌ شکست‌
بر فراز صخره‌هایی که‌ ویرانگران‌ کشتی ها به‌ آتش‌ کشیده‌ بودند
و من‌ خود به‌ چشم‌ خویش‌ دیدم‌ که‌ بر فراز دریا می درخشید
چشمان‌ السا ، چشمان‌ السا ، چشمان‌ السا

لویی_آراگون

1 ❤️

2022-02-19 10:03:32 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
ای وای بر اسیر که فقط لایک خورده باشد 😁

1 ❤️

2022-03-29 12:46:57 +0430 +0430

↩ سالومه۲۸
بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد🙏 🙏 🙏
نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد

صبوح آمد صبوح آمد صبوح راح و روح آمد
خرامان ساقی مه رو به ایثار عقار آمد

صفا آمد صفا آمد که سنگ و ریگ روشن شد
شفا آمد شفا آمد شفای هر نزار آمد

حبیب آمد حبیب آمد به دلداری مشتاقان
طبیب آمد طبیب آمد طبیب هوشیار آمد

سماع آمد سماع آمد سماع بی‌صداع آمد
وصال آمد وصال آمد وصال پایدار آمد

ربیع آمد ربیع آمد ربیع بس بدیع آمد
شقایق‌ها و ریحان‌ها و لاله خوش عذار آمد

کسی آمد کسی آمد که ناکس زو کسی گردد
مهی آمد مهی آمد که دفع هر غبار آمد

دلی آمد دلی آمد که دل‌ها را بخنداند
میی آمد میی آمد که دفع هر خمار آمد

کفی آمد کفی آمد که دریا در از او یابد
شهی آمد شهی آمد که جان هر دیار آمد

کجا آمد کجا آمد کز این جا خود نرفتست او
ولیکن چشم گه آگاه و گه بی‌اعتبار آمد

ببندم چشم و گویم شد گشایم گویم او آمد
و او در خواب و بیداری قرین و یار غار آمد

کنون ناطق خمش گردد کنون خامش به نطق آید
رها کن حرف بشمرده که حرف بی‌شمار آمد
مولانای جان

1 ❤️

2022-03-29 13:00:36 +0430 +0430

فقط بگم که این تایپکتون باعث شد دنبال کنندتون باشم

1 ❤️

2022-03-29 13:20:43 +0430 +0430

😍 💋 🌹 ❤️

1 ❤️

2022-06-10 19:45:17 +0430 +0430

↩ وحید_لاهیجی
ای وای بر مریضی کز یاد رفته باشد 😐

1 ❤️

2022-06-10 19:46:28 +0430 +0430

↩ biabokhoresh1300
درود بر شما .
خوشحالم که خوشتون اومد 🌺🥰🙏

1 ❤️

2022-06-10 19:49:10 +0430 +0430

↩ وحید_لاهیجی
رازداری کن و از من گله در جمع مکن
باز بازیچه مشو، بارِ سفر جمع مکن

با حضور تو قرار است مرا زجر دهند
خویش را مایه‌ی دلگرمی هر جمع مکن

به گناهی که نکردم، به کسی باج مده
آبرویی هم اگر هست بخر، جمع مکن

ترسم آسیب ببیند بدنت، دورِ خودت
این همه هرزه‌ی آلوده نظر جمع مکن

آخرین شاخه‌ی تو، سهم عقابی چو من است
روی آن چلچله و شانه بسر جمع مکن

تا برآمد نفسم، جمعِ هوادارت سوخت
روبروی منِ دیوانه، نفر جمع مکن…

کاظم_بهمنی

1 ❤️

2022-06-11 08:13:09 +0430 +0430

↩ سالومه۲۸
لعنت بر دل اگر لحظه ای شمارو از یاد برده باشد…
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی

ز تو دارم این غمِ خوش به جهان ازا ین چه خوشتر
تو چه دادیَم که گویم که از آن به‌اَم ندادی

چه خیال می‌توان بست و کدام خواب نوشین
به از این درِ تماشا که به روی من گشادی

تویی آن که خیزد از وی همه خرمی و سبزی
نظرِ کدام سروی؟ نفسِ کدام بادی؟

همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتی
همه رنگی و نگاری مگر از بهار زادی

ز کدام ره رسیدی ز کدام در گذشتی
که ندیده دیده رویت به درونِ دل فتادی

به سرِ بلندت ای سرو که در شبِ زمین‌کن
نفسِ سپیده داند که چه راست ایستادی

به کرانه‌های معنی نرسد سخن چه گویم
که نهفته با دل سایه چه در میان نهادی
■هوشنگ ابتهاج

0 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «