دیدم چو مه و مهر، میان کویش
گرمابهزده، آبچکان از مویش
گفتم که یکی بوسه زنم بر رویش
زینسو زن من رسید و زآنسو شویَش!
منسوب به مهستیگنجوی
●
رباعی بالا، یکی از نمونههای نادریست که جنس معشوق در آن به روشنی مشخّص شدهست! و همین وضوح، دلالتی است که گویندۀ رباعی نمیتواند زن باشد. رباعی، در سفینۀ اشعار کتابخانۀ مجلس که در قرن هشتم فراهم آمده، به مهستیگنجوی منسوب شدهست (ص ۵۲۸) و در حیرتم که گردآورنده با خودش در مورد این انتساب چه فکری کرده! با همۀ روشنی جنس گویندۀ رباعی و جنس مخاطبش، در بسیاری از مجموعههای رباعیّات مهستیگنجوی، این رباعی هست؛ از جمله دیوان مهستی، تصحیح طاهری شهاب (ص ۵۴)،مهستی زیبا، به اهتمام فریتز مایر (ص ۲۷۰)؛مهستیگنجوی، گردآوردۀ معینالدّین محرابی (ص ۱۰۵) -که نسخۀ ایرانی کتاب فریتز مایر است- و رباعیّات مهستی دبیر، تدوین مهدی دهقان (ص ۱۲۵). در بعضی مجموعههای کهن، رباعی بدون نام شاعر آمده (سفینۀ کهن رباعیّات، ۳۲۱؛ بیاض اسعد افندی، برگ ۴۲۴) که حاکی از قدمت و قبول رباعیست.
●
در این رباعی، تصویرسازی شاعر، بسیار ملموس و سینماییست؛ یعنی در چهار فریم، شاعر توانسته صحنههایی بدیع خلق کند و فیلمنامهای موجز امّا پُر حادثه، برای یک فیلم مینیمال بنویسد. اوّلین صحنۀ این فیلم، مواجهۀ ناگهانی و بدون برنامهریزی عاشق با معشوق در میان کوچهست. این تصویر، از نمای دور گرفته شده. تصویر دوّم، در نمای نزدیک (کلوزآپ)، حالت معشوق را روایت میکند که از حمام برگشته و احتمالاً چهرهای گلگون و عرقکرده دارد و آب از موهایش میچکد. قاعدتاً چنین صحنهای، به دلیل پوشش نامناسب هنرپیشۀ زن، و بیرون بودن موهایش از روسری، و از آن بدتر، خیس بودن آن، قابل پخش از سیما و سینمای جمهوری اسلامی نخواهد بود. در مصراع سوّم، شاعر از عزم بیخلل خود برای بوسیدن معشوق در ملأعام سخن میگوید و شاید اقدامکی هم برای تحقّق این نیّت کرده باشد. در صحنۀ چهارم، در حینی که شاعر میخواهد نقشۀ شوم خود را عملی کند، ازآن سوی کوچه، زنِ خودش سر میرسد و از آن طرف کوچه، شوهر طرف! خدا چنین روزی را نصیب هیچ مؤمنی نکند. پایان این فیلمِ کوتاه، باز است و خدا میداند و تخیّل خوانندگان که پس از این صحنه، چه سرنوشتی برای عاشق و معشوق رقم خوردهست!
●
رباعی بالا را که میخواندم، یادم از دو رباعی خیلی خاصّ عثمان مختاری (درگذشتۀ حدود ۵۱۳ ق) آمد که در مورد زن خودش و شوهر معشوقش گفتهست (دیوان، ۶۱۴، ۶۳۴):
ای در خوبی بزرگ و در معنی خُرد
تو چون میِ روشنی و شوی تو چو دُرد
مُرد از پی تو زنِ من و رشک تو بُرد
پس، چون زن من، شوی تو کی خواهد مُرد؟
…
یا خصم من و تو در دهد تن روزی
یا شوی تو میرد و زن من روزی
یا برسازیم، هر دو، یک فن روزی
تو شوی رها کنی و من، زن روزی!
به طور قطع، رباعی دوّم پیش از رباعی اوّل سروده شدهست و در آن، شاعر آرزوی مرگ زن خود و شوهر (خصم) معشوقش را داشته و به یار خود پیشنهاد داده که اگر این دو نمُردند، کلکی سوار کنند و با رها کردن همسرانشان، به آرزوی دل برسند. عشق مختاری به یک زن شوهردار، کار را بدانجا رسانده که زنش از رشک این واقعه، دقمرگ شدهست. رباعی اوّل، گویای این اتّفاقست. این سنگدلی عاشقانه، از شگفتیهای شعر فارسیست که تا روزگار ما هم ادامه داشتهست و دارد. بسیاری از شاعران، شیوۀ پردهپوشی و تقیّه به کار بستهاند و حرف دل خود را با اشاره و ایما گفتهاند. تنها عثمان مختاریست که آرزوی دل خود را آشکارا بر زبان راندهست.
●●سیّدعلی میرافضلی
شعر : من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم ( امام خمینی ره )
تفسیر شعر در دبیرستان و دانشگاه : منظور امام راحل همان خدا و پیغمبر است
قسمت تشبیه رباعی اول به پلان به پلان فیلم واقعا جذاب بود. مخصوصا نثر نمکینتون 😍😂
منم با نرگس موافقم. رباعی های دوم و سوم احتمالا بیشتر جنبه ی طنز داشتن تا یه آرزوی جدی
هعی…
شاعر لزبین داشتیم وقتی مد نبود…
خب دوتا فرضیه درباره قسمت اول وجود داره:مهستی گنجوی، لزبین بوده و زن هم داشته!
در حالی که هنوز تازه یه سری کشور ها ازدواج همجنسگرایان رو قانونی کردن؛ ولی خواستن، توانستن است. اون زمان، خانم مهستی، خیلی تلاش کرده و آخرشم با زنی که میخواسته ازدواج کرده و بعدشم به فکر خیانت بهش افتاده. تازه براش شعرم گفته. 😂
اشتباه کردن و شاعر مرد بوده.
فرضیه دوم عقلانیه؛ ولی چون فرضیه اول باحال تره، گوربابای عقل!
فرضیه اول درسته 😁درباره عثمان مختاری هم که کلا چیزی نگیم بهتره. یه وقتی نکنه عدم وفاداری و از طرفیم اخلاق مداریش بخاطر رابطه با زن شوهر دار، زیر سوال بره.
ولی اینکه انقدر مستقیم گفته، بنظرم بیشتر جنبه طنز داره تا اینکه واقعا وجود داشته باشه.تاپیک جالبی بود. ممنون از نوید خان 🌹 ❤️ 🌹 ❤️
شعر : من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم ( امام خمینی ره )
تفسیر شعر در دبیرستان و دانشگاه : منظور امام راحل همان خدا و پیغمبر است
قسمت تشبیه رباعی اول به پلان به پلان فیلم واقعا جذاب بود. مخصوصا نثر نمکینتون 😍😂منم با نرگس موافقم. رباعی های دوم و سوم احتمالا بیشتر جنبه ی طنز داشتن تا یه آرزوی جدی
تفسیر سکانس سینماییش خیلی خوب بود…
شجاعتی داشتن با این اشعارشون… 😂 😂 😂 😂
عاقبت به خیر شدن؟ 😂 😂 😂
ممنون از تاپیک… 🌹 🌹 ❤️
فرضیّههات تو حلقم!من کلا تو یه سطح دیگهای دارم کار میکنم. به من نمیرسید. زور نزنید. 😂
تنها حدسی که میشه زد، اینه که چون رباعیّات مهستی، تنها رباعیّات اروتیک بوده، هر رباعی اروتیکی رو بهش نسبت میدادن. کاملاً معلومه شاعر، مَرده
نه دیگه، اومدیمو نسازی. چرا داری فرایض باحال و گشنگ من رو زیر سوال میبری مرد مومن؟ تو هموفوبی. ازت کاملا مشخصه. 😁
تو دل مردها نیستی تا بدونی چقدر جدّیان!
واقعا متاسفم. واقعااااااااااااااااااا
این عثمان پلشت، دوتا دوتا ور میداشته. بعد یعنی یه جفت ممه به ما نرسه؟
بی تر ادبممنون از حضورت نرگسجان! 🌹
خواهش شد 300
آخه تو چقدر خوبی نوید جان! چقدر تاپیک هات قشنگ و شیرینه ؛ آدم حسودیش میشه والااا
↩ لاکغلطگیر
خداوکیلی خیلی حال می کنم با تاپیک هات
میون روزانه هزاران تاپیک جفنگ و مسخره ؛ تاپیک های این چنین به آدم انرژی میدن
مرسی
می دونی که من ابدا شخص چاپلوس و متملق گویی نیستم و اکرتعریفی مردم ؛ با عقل خودم سازگار بوده ! کیفیت تاپیک ها ی شهوانی خیلی افت کرده و تاپیک های این چنین رو به نظرم باید گسترش داد و ای کاش بیشتر فعالیت کنی ❤️ارادتمند شما 🌹
همیشه باید کلی فکر کنم در جوابت چی بگم تازشم باید علائم نگارشی و پاراگراف بندی رو رعایت کنم
نوموخوام
انقدر انرژیمو هدر نده ایشششششششششش
جواب میتونستم بدم ولی واقعا حال ندارم و مریضم
میرم 30 سال دیگه میام
فعلا