بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر
کاندر این شهر، طبیب دل بیماری نیست
یارب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست
شب به بالین من خسته به غیر از غم دوست
ز آشنایان کهن، یار و پرستاری نیست
به جز از بخت تو و دیده من، در غم تو
شب در این شهر به بالین سر بیداری نیست
گر هما را ندهد ره به در صومعه شیخ
در خرابات مگر سایه دیواری نیست؟
همای شیرازی
دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمیدانم
همه هستی تویی، فیالجمله این و آن نمیدانم
به جز تو در همه عالَم دگر دلبر نمیبینم
به جز تو در همه گیتی دگر جانان نمیدانم
عراقی
به محتوای شعرت میخورد
↩ Mahi85
درود مهربانو ماهی
بسیار عالی👏 👏
سپاسگزارم 🙏 🙏 🌹 🌹
تو مهر و اختر ومهتاب شبهایی به زیبایی
طبیب دردمندان و درمان دل مایی اگر آیی 🌹🌹🌹
دیزل مکس
↩ little sweetie
چه نگاه زیبایی ، چه روان پاکی و چه احساس قشنگی 🌹🌹🌹
↩ little sweetie
درود مهربانو
عشق باید همینجور باشد و بس 😊😊😍😍
سپاسگزارم 🙏 🌹 🌹
↩ Ali1368b1
درود جناب علی
بسیار بسیار سپاسگزارم 🙏 🙏 🌹 🌹