ادبیات غیر جدی بر دو نوعه… طنز و هزل.
اجازه بدید فرقشون رو خیلی ساده تونضیح بدم… خندیدن در هزل هدفه ولی در طنز وسیله است. بسیاری از مطالبی که این روزا به ملت بهش میگن طنز از لحاظ ادبی به عنوان هزل طبقه بندی میشه. خنده حاصل از طنز به خاطر تلخی ورای اونه و بیشتر ریشخند کردن کاستیها، مشکلات و تیرگیهاست.
حافظ در جایی میگه:
یا رب آن زاهد خودبین که به جز عیب ندید
دود آهیش در آیینه ادراک انداز
این، یکی از نمونههای اعلای طنز حافظه که شاعر در اون زیرکانه میگه زاهد ذاتا عیب هست! شما با خوندن این شعر قهقه نمیزنید لکن به حقیقتی که حافظ در مورد زاهدان بیان میکنه پوزخند میزنید.
و اما به دور از انصافه سخنی از طنز و هزل بگیم و نامی از حاکم بلامنازع اقلیم طنز و هزل عبید زاکانی نبریم. از نمونههای طنز عبید:
خطیبی را گفتند مسلمانی چیست؟ گفت: من خطیبم مرا با مسلمانی چه کار؟
یا…
مال يتيمان و غلامان بر خود مباح دانيد تا شما را مباحي(لاقید) تمام توان خواند.
و یا…
دختر همسايه را از كونسو فرو بريد و گرد مهر بكارت مگرديد تا طريقة امانت و شفقت و مسلماني و حق همسايگي رعايت كرده باشيد وشبِ عروسي، دخترك در محل تهمت نباشد و از داماد خجلت نبرد و در نزد مردم روسفيد باشد.
این ها نمونههایی از طنز بودن. البته باید گفت طنز لزوما توام با خندیدن ولو همون پوزخند هم نیستو بلکه میتونه همراه گریه و ناشادکامی هم باشه.
اما هزل متفاوته… هدف از هزل فقط خندیدنه و میتونه بسیار رکیک باشه بر خلاف طنز که عموما پردهای از حیا داره و رندانهتره. نمونه هزل:
به آنتوان دو سنت اگزوپری ، دو سنت بیشتر بدی اندوپری هم میشه شهرستانم میاد
یا…
شما جای زنای همسایه ها بودین من لخت میومدم تو بالکن سیگار میکشیدم ناراحت میشدین ؟
و یا…
زنان را تنها مگائيد كه زن تنها گائيدن كار محتشمان باشد.
و یا…
امشب به دلم ویار دارم / با کیر کج تو کار دارم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در پایان باید بگم علت ایجاد این تاپیک پاسخ به انتقادات دوستان از داستانی ( لینک: قربانعلی در تایلند ) بود که دیشب منتشر شد. عموما گفته بودن این طنز نبود یا باید اسم اینو گذاشت طنز یا…
امیدوارم تونسته باشم مطلب رو به خوبی تشریح کنم.
تاپیک خوبی بود. تا جایی که میدونم طنز علاوه بر خندوندن دریچهای را بر افق دیدگانت میگشاید حال این که هجو فقط تو را میخنداند دریچهی اسفنکتر خودت گشاد میشود.
کار هر کس نیس طنز گفتن
کون تنگ میخواهد و ذوق خفن
این چی به حساب میاد؟ طنز یا هجو؟
درضم حافظ یه جا میگه «دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند!» به نظرت منظورش از این سخن چیست؟
ممنون خوب بود اما به نظر من هزل قدرتش از طنزم بیشتره یعنی شما میتونی هدفت فقط خندوندن باش اما از قدرت همین خنده کلی استفاده کنی… طنز نوشتن یه مقدار دست و پا گیره نیاز به ظرافت خاص تری داره به نظرم لازم نیست. طنز گاهاً با خود سانسوری همراه میشه اما هزل خیلی بی پرده تر و راحت تره. تو نوشتن همیشه عاشق سبکایی هستم که آزادی بی حد و حصر دارن. سبک سورئال و هزل این ویژگی رو دارن.
البته بستگی به دیدگاهها هم داره.
تاپیک خوبی بود. تا جایی که میدونم طنز علاوه بر خندوندن دریچهای را بر افق دیدگانت میگشاید حال این که هجو فقط تو را میخنداند دریچهی اسفنکتر خودت گشاد میشود.
کار هر کس نیس طنز گفتن
کون تنگ میخواهد و ذوق خفن
این چی به حساب میاد؟ طنز یا هجو؟
درضم حافظ یه جا میگه «دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند!» به نظرت منظورش از این سخن چیست؟
حافظ به تابوهای مذهبی خیلی متلک میگفته و در عین حال یه مسلمان بوده. می شه گفت این هم یکی از طنزهای حافظه که عدهای علی رغم خوندن قرآن به تمام فرامینش عمل نمیکنن و در واقع عملشون گزینشی هست و از دستورات مذهبی سوءاستفاده میکنن.
بحث بر سر پرده دری نیست بر سر هدفه. عبید در صد پند میگه زنان را سخت بزنید و چون سخت بزدید سخت بگایید تا از شما بترسند و فرمانبردار گردند و کار کدخداپی میان بیم و امید ساخته شود و کدورت به صفا مبدل گردد.
در این نوشته هیچ حجابی در کار نیست ولی به سختی به بدرفتاری علیه زنان تاخته. نمونهها از این دست رو میتونی در تاپیک صد پند عبید بخونی. البته چنتا پند مثل اینو حذف کردم چون بعضی از دوستان درک ادبیشون به حدی نیست که جنبه طنز قضیه رو نگاه کنن و جدیش میگیرن.
تاپیک خوبی بود. تا جایی که میدونم طنز علاوه بر خندوندن دریچهای را بر افق دیدگانت میگشاید حال این که هجو فقط تو را میخنداند دریچهی اسفنکتر خودت گشاد میشود.
کار هر کس نیس طنز گفتن
کون تنگ میخواهد و ذوق خفن
این چی به حساب میاد؟ طنز یا هجو؟
درضم حافظ یه جا میگه «دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند!» به نظرت منظورش از این سخن چیست؟
هجو گونهای متفاوت از طنز و هزله. در واقع هجو در مقابل مدح قرار میگیره و هر چند ممکنه از شوخی درش بهره برده شده باشه (نظیر عارف نامه ایرج) ولی در دسته طنز و هزل قرار نمیگیره چه اصولا هدف متفاوتی رو دنبال میکنه.
به کی فحش داده بودی؟
بحث بر سر پرده دری نیست بر سر هدفه. عبید در صد پند میگه زنان را سخت بزنید و چون سخت بزدید سخت بگایید تا از شما بترسند و فرمانبردار گردند و کار کدخداپی میان بیم و امید ساخته شود و کدورت به صفا مبدل گردد.
در این نوشته هیچ حجابی در کار نیست ولی به سختی به بدرفتاری علیه زنان تاخته. نمونهها از این دست رو میتونی در تاپیک صد پند عبید بخونی. البته چنتا پند مثل اینو حذف کردم چون بعضی از دوستان درک ادبیشون به حدی نیست که جنبه طنز قضیه رو نگاه کنن و جدیش میگیرن.
خب همون هدفیو که ازش حرف میزنی به نظر من بدون قید و بندهای موجود در طنز راحت تر میشه بهش رسید. البته خب هرکی دیدگاه خودشو نسبت به ادبیات داره و نمیشه مطمعن گفت چی درسته و چی غلط… صد پند عبید رو قبلا خوندم. ریش نامش هم شاهکاره اگه نخوندی پیشنهاد میکنم بهت. ظرافت بیشتری از صد پند داره و آدم با درک منظور هدفش حسابی کیفور میشه
واقعیتش منم خندیدم اما وقتی کامنتارو خوندم ی لحظه به خودم شک کردم!
گفتم ناموسا اینا ینی با داستانه نخندیدن؟یا چی؟
نکنه من کسخل شدم خبر ندارم؟! :|
تاپیکت خوب بود. حداقل فهمیدم کسخل نیستم ?
من اینجوری مینویسم؟
من اینجوری مینویسم؟
چون به خاطرش تاپیک زدید پرسیدم…
من اینجوری مینویسم؟
چون به خاطرش تاپیک زدید پرسیدم…
لکن ما برای دفاع از حق و شفاف سازی از تناول هیچ غائطی دریغ نخواهیم کرد.
من اینجوری مینویسم؟
چون به خاطرش تاپیک زدید پرسیدم…
لکن ما برای دفاع از حق و شفاف سازی از تناول هیچ غائطی دریغ نخواهیم کرد.
بلا نسبت شما جناب ادم. یه چیزی نگو که دیگه روم نشه تو تاپیکات کامنت بزارم…
با سلام…
با عناینت بر اینکه موظفم به عنوان مامور عالی رتبه ی سازمان کس گویان میدل عیست (meddlie east) همگان را مستحضر سازم که زمان اعطای مقام کس گو ترین فرد شهوانی نزدیک است توجه داشته باشید که نوشته های خود را هرچقدر مقدور است کسشر تر نوشته و دل کیری مارا شاد وخندان کنید تا توجه امام ک.گ {کسگو علیه السلام}را به دست اورده و در سازمان کس گویان میدل عیست مقامی درخور شان خود پیدا کنید.
به امید روز های پر فروغ و روشنی. باشد که همه ی ما ازاد شویم
با تشکر از شما دوست عزیز کس گویم کیر ابن ادم
(کسگو (ع)) ? (clap) ?