در قرآن آمده است که ، در بهشت هیچ گونه خستگی راه ندارد
و در جای دیگر آمده است که ، بهشتیان به تخت هایی تکیه کرده اند
سوال اینست که اگر در بهشت ، خستگی راه ندارد ، پس چرا بهشتیان به تخت تکیه می کنند ؟
این سوال اصلا جنبه به سُخره گرفتن نداره
سوال خوبیه اما از این سوتی ها چند تا دیگه تو قرآن هست مثل زدن زن ها که با صراحت گفته شده
همچین سختم نی …خستگی راه ندارد …شاید منظور از اینه که از ارتباط با دیگران …سخن ها رفتار ها و کارها خسته و دل زده نمیشی …در واقع یعنی حوصلتو سر نمیبره …چون در روایات گفتن کار سخت در بهشت کسی انجام نمیده …
و اما تیکه دادن به تخت یا پشتی لزومه خستگی نیست …
انسان برای راحتتر نشستن به تکیه گاه نیاز داره … و اصلا ربطی به خستگی نداره …
ولی در کل مراقب باش بهشت و جهنمی اگر باشه تو همین دنیا برات ساخته بشه(یعنی مراقب باش که اگه کار خوبی کنی باعث شدی خودت شاد بشی یا کس یا کسایی رو شاد کنی و این عین بهشته و خستگی درونش جایی نداره …اما جهنم برعکسشه) …تا دنیای دیگه راه طولانیه …فعلا سعی کن اینجا انسان درستی باشی
کجا …کدوم آیه ؟ …
در ضمن این اصلا سوتی نیست
شخصی اومده حرفی زده برا این که به خاطر یه جای بهتر …مثل بهشت …انسانا سعی کنن خوب باشن تا پاداش بگیرن …
و تکیه دادن ربطی به خستگی نداره …
کسی که خستس میخوابه
کون میدم .عکس کیرت رو بفرست. آی دی تلگرام : aloneboyir@
زنم کوس و کون میده . عکس کیرت رو بفرست . آی دی تلگرام : aloneboyir@
ایدی تلگرام roheearam_66
ب نظرم ربطی نداره صرفا خستگی دلیلی تکیه دادن ب تخت نیست … شاید لم دادن ک رقص حوریا رو ببینن
رقص حوریو خوب گفتین ?
تناقض در تمامی ادیان مشاهده میشه
و همیشه توجیه باور اون برای تودهء جاهل تنها کوته فکری انسان هستش
اما حقیقت اینه کلیت دین چیزی جز دروغ و تصورات مالیخولیایی نیست
و دینداری یعنی نادیده گرفتن عقل و انسانیت.
دین برای زمانی بود که بشر نه از پدیده ها درکی داشت و نه قادر به ثبت وقایع با سند عینی و قابل باور بود.
از زمانی که نسل بشر توانست واقایع را ثبت و ضبت و آرشیو کند نه پیامبری دیدیم و نه قوم گمراهی
چه شرک هایی که خدا پرستی نام گرفت و چه خدا پرستی هایی که محکوم به شرک شد.
در واقع این انسان بود که خدا را آفرید و نه خدا انسان را
در این بین کلمات و نحوه تفسیر اون دست دین رو برای چپاندن هر خرافه ای در مغز و باور انسان باز گذاشت تا در لوای آن هر هدف کوچک و بزرگی چه بر حق و چه ناحق توجیه دینی پیدا کند.
مثل اصلاح نژاد رهبر عظیم الشان انقلاب آیت الله خمینی که بسیار هوشمندانه در افکار عوام رخنه کرده و برلی اهراف خودش نسلی برانداز نترس و حق گو را قربانی کرد.
با این تفاسیر هیج گاه دنبال حقیقت نگردید حقیقت از دید هر شخصی یک شکل هست
به یک لیوان از بالا نگاه کنید
از بغل چه میبینید و اگر زاویه دید را تغییر بدین تصور شما از یک حقیقت به اسم لیوان متغیر خواهد شد.
پس عنصر تناقض محل درگیری و بحث و جدله و همین بحث درباره اون میتونه اون مطب رو بیشتر نشر بده بسیار زیرکانه و به راحتی میتونه واقعیت یک مطلب رو هزاران نسل در حافظه هر ملتی فرو کنه
بعله اینجاست که واقعیت گم میشه آنقدر هم شکننده هست که کلیت چیزی رو نفی کنه.
علم برای دین مثل شمشیر در دست یک دیوانه است.