سلام سکسیا


این ماجرا که میگم داستان نیست چیزایی که پیش اومده رو میگم و اخرش عکسارو میزارم براتون جذاب تر شه
من شغل اصلیم جز عکاسی بوتیکه(لباس زنونه و مردونه ترکیبه) اسمشو نمیگم که مشکلی پیش نیاد 😂❤️


دیروز برای ناهار نرفتم خونه تنبلیم میومد یه چیزی گرفتمو خوردم( چون تعطیلات این چند روزه بقیه مغازه ها زود میبندن فقط من تو پاساژ بودم)
حدودا ساعت ۲نیم بود داشتم ادیت میکردم عکسای بقیه رو که یه زوج مسافر وارد مغازه شدن احوال پرسی کردن گفتن جای شارژ داری گوشیمون شارژ تموم کرده مسافریم هیچ جا باز نیست منم گوشیشونو زدم شارژ اونام نشستن مشغلو به حرف زدن شدیم (اسم مرده علی و خانومش زهرا)
با اینکه مدت کمی بود باهم حرف میزدیم خیلی صمیمی شده بودیم انگار رفیق چند سالم با خانومش اومده بود پیشم…
دوربینم رو میز بود پرسید عکاسی میکنی منم توضیح دادم راجب سبک هایی که کار میکنم گفتمو نمونه عکسارو نشون دادم بین اونا نمونه نود ها هم بود علی با خنده گفت با لهجه اصفهانی گفت داداش نودم میگیری! به خانومش نگاه کرد گفت ها همون چیزی که میخواستیمو پیدا کردیم گفتم چی میخواستی گفت هیچی بزار عکسا رو ببینیم بهت میگم عکسارو دید چند تا دو نفره با فیلمی که برای بقیه زوجا گرفته بودم بود اونارم گفت بزار ببینیم گفتم خانومت هست نمیشه که گفت عیبی نداره منم پلی کردم دیدیم تموم شد
خانومش یه چند سری لباس برداشت موقه پرو کردن به زهرا گفت نمیخواد بری همینجا بپوش امیر ما به اندازه کافی دیده چشمش سیره داخل پرو نرفت همونجا مانتوشو عوض کردو انتخاب کرد


دوتا ست لباس زیر قشنگم برداشت واقعا تو بدنش عالی شده بود به پوستش خیلی میومد
حساب کرد گفت امیر اقا وقت داری از ماهم عکس بگیری بهش گفتم کی میخوای گفت الان ببندی مغازه رو بریم بگیری بهونه اوردم چون دوربین اصلیمم پیشم نبود گفت عیب نداره ما فردا احتمالا میریم نمیتونیم یکی مثل تو پیدا کنیم خلاصه راضیم کرد ویلایی که داشتن تقریبا ۲ ساعت دورتر بود ازمون بهشون گفتم خب چرا تا اونجا بریم همینجا لوکیشنای خوب هست
گفت ما از اون عکس لختیا میخوایم با فیلم داخل ویلا باشیم بهتر نیست
منم گفتم باشه رفتیم … یه دوش گرفتنو اماده شدن برای عکاسی هم علی هم زهرا بدنشون خوب بود .
شروع به عکاسی کردم و بعدش یه فیلم داستانی ازشون گرفتم ۳ ساعت کارمون طول کشید زهرا دیگه حالی براش نمونده بود یه عکسم قرار بود اخرش بگیریم زهرا زانو زد جلوی علی که ابشو بریزه رو صورتش چند تا پرتره بگیرم ولی علی ۳ بار ابش اومده بود دیگه کمر نمونده بود براش با درخواست علی و موافقت زهرا قرار شد بجای علی من بریزم رو صورتش برای اینکه بیشتر بیاد زهرا شروع کرد خوردن برام اگه بخوام امتیاز بدم به خوردنش ۹ از ۱۰ بود واقعا حرفه ای بود ریختم رو صورتش حسابی صورتش خیس شد همون چیزی که میخواستیم. ساعت ۱۰ نیم شده بود شام سفارش داد از بیرون خوردیم





داشت برای علی میخورد
شبی اون عکس هایی که گرفتمو میزارم همینو بپذیرین دیگه❤️🫣 نمیشه عکسای واقعیو گذاشت…
نظراتتون رو برام بنویسین اگه راضی بودین بگین که این سبک از تاپیک رو ادامه بدم
جمله اخر: تو خوشگلی ، از تو توی دنیا یکی هست به خودت افتخار کن تلاش کن به رویاهات برسی❤️