یونانِ من _ ۱

1401/02/10

گفتی:
« به سرزمين ديگری می‌روم، دريای ديگری،
و شهر بهتری پيدا می‌شود.
تلاش‌هایم همه‌، مغلوب سرنوشت‌اند
و قلبم را چون مرده‌ای خاک کرده‌اند.
ذهنم تا به کی می‌خواهد در اين برهوت بماند!
به هرسو که چشم می‌چرخانم، نگاه که می‌کنم،
ويرانه‌های سوخته‌ی زندگی‌ام را می‌بينم…
سال‌های زيادی اين ‌جا بوده‌ام، ويرانه‌ و برهوت ».

سرزمين‌های تازه‌ای پيدا نمی‌کنی،
درياهای ديگری را هم نه؛
تو را شهر تعقيب می‌کند…
در همان خيابان‌ها سرگردان می مانی،
در همان محله‌ها پير می‌شوی،
در همان خانه‌ها موهایت سپيد می‌شوند
و هميشه به همان شهر میرسی…
به سرزمين ديگری اميد نبند…
تو را که نه کشتی‌ای‌ست و نه مسیر.
این‌چنین که این‌جا زندگی‌ات را ویران کرده‌ای،
هر جای جهان هم
زندگی‌ات ویرانه‌ای است.

  • کنستانتین کاوافی

موسیقی( لینک پخش و دانلود):
Dimitris Mitropanos

ترجمه:
درست مثل بدنی که بدون دوست داشته شدن زندگی کرد،
درست مثل سایه‌ای که حتی فراموش کرد دنبالم بیاید،
این احساس من است…
درست مثل بچه ای که محبت مادرش را از دست داد،
درست مثل یک بوسه که سالهاست پژمرده شده،
این احساس من است…
وقتی به تو نگاه می‌کنم شرار و اشتیاق را می بینم…
احساس می کنم حال و هوای چشمانم باران‌زده است…
وقتی به تو نگاه می کنم، چیزهای خیلی زیادی هست که باید به تو بگویم…
اما صدایم محو می‌شود…
درست مثل خاموش شدن شمعی در ظلمتِ شبی خشمگین،
درست مثل زنگارهایی که به خاطر گذر سالیان طولانی باقی مانده،
این احساس من است…
درست مثل شاخه‌ای که بخاطر برف سنگین شکسته می‌شود،
درست مثل جشنی که قبل از سپیده‌دم برگزار می شود،
این احساس من است.

290 👀
2 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2022-04-30 11:15:41 +0430 +0430

↩ DONYA|-
🙏🏻

1 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «