کمی برایم
عشق دم کن
عطرعاشقانه اش
با من
قند بوسه هایش باتو…️
آن بهشتی که همه در طلبش معتکفند
منِ کافر همه شب با تو به آغوش کشم …!
بی مهابا بغلم کن
وسط مردم شهر …
بخدا
عشق
به رُسوا شدنش میارزد …
آغوش بعضی ها علم را زیر سوال می برد !
آنقدر آرامت می کند که هیچ مُسکنی جایش را نمی گیرد
بانو!
آن پیرهن قرمز پولک دارت را بپوش
و مثل یک ماهی
به آغوش من بیا
من هنوز دریا دریا
تو را دوست دارم
به دوست داشتَنت مشغولم …
همانند سربازی که سالهاست ؛ در مقرّی متروکه ،
بی خبر از اتمام جنگ ،
نگهبانی می دهد…!
دوستت دارمهایت را به کسی نگو
نگه دار برای خودم
من جانم را
برای شنیدنش
کنار گذاشتهام…
من یکیو میخوام که آخر شبش واسه من باشه، اونقد چت کنیم که باهم گیج شیم و وسطش چرت بزنیم. یکیو میخوام که حتی اگه از هم دلخور شدیم، شب بخیر و صبح بخیر گفتنشو یادش نره، وقتی دلش تنگ میشه زنگ بزنه و منتظر نباشه تا من بهش پیام بدم، اونقد حرفامون پیوسته باشن که وقت نکنیم به هم بگیم سلام و خدافظ!
من یکیو میخوام که اون خلاء ها رو پر کنه، وگرنه عادی رفتار کردن رو که همه بلدن.
مرا طوری در آغوش بگیر
که انگار فردا میمیرم…
و فردا چطور؟
طوری در آغوشم بگیر
که انگار از مرگ بازگشتهام…