جووووووووووووووووووووووون
لعنتی کم سن هم که هستی
آی دی تلگرامتو بده ببینم

ملت رد دادن دیگه… کلن کسخل شدن.

اولین جق هم که تعریفی نداره ولی تو ۱۰ سالگی بود

یه دوستی دارم که شدیدا جقیه و با هم همیشه سر کلاس فکر می کنیم چجوری یه سوراخی درست کنیم تا خودمونو توش خالی کنیم و پایه ساخت ابزار تفریح ما همیشه نایلون فریزره(پول دستکش لاتکس و کاندومو نداریم ?)

به بار این نایلونو گذاشتم لای پتو و دو دور کمربند دورش بستم و با ذکر بسم الله کارو شروع کردم ?

اقا چشمتون روز بد نبینه بعد از خالی شدن در نایلون، اومدم درش بیارم دیدم فاااککک نایلون پاره شده و پتو پر اب کمر ?

خدارو شکر کسی خونه نبود پتو رو شستم و گذاشتم رو شوفاژ و خشک شد ولی کلا بو زنا میداد ?

اینگونه بود که دیگر از ۲ تا نایلون فریزر استفاده می کنم

جووووووووووووووووووووووون
لعنتی کم سن هم که هستی
آی دی تلگرامتو بده ببینم

خوب اومدی کیری جون ? (dash) همه از بدو تولد کص کن بودن 🙄

?

چیه چرا کج و معوج شدی؟ (dash)

مال بعضیا کجه خب.

خلاصه اینکه بعد از یادگیری جق به فکر تنوع بیشتر افتادم و دوست نداشتم رابطه مون (من و جق!) یه نواخت و بدون هیجان بشه. برای همین بین خودمون یه قراری گذاشتیم و اونم این که وارد هر خونهء جدیدی که شدم یه دست جق مجلسی و خفن بزنم. مثلا عید اگه میرفتیم شمال تو هتل یا ویلا میزدم! یا مثلا اگه میرفتیم خونهء اقوامی که تا حالا خونشون نرفته بودیم یا خونهء جدید گرفته بودن هم سعی میکردم یه شرایطی رو جور کنم که بشه یه جق الورود یا همون جق به مناسبت ورود به یه مکان جدید رو بزنم. همزمان در همین ایام هم یک سری آپشن به جقم اضافه کرده بودم مثل زدن با انواع وسایل که قبلا یه نمونه اش عرض شد!!

خوب بریم سراغ خاطرهء اصلی: پدربزرگم خونشو عوض کرده بود و من هم به اتفاق خانواده یه سر رفتم منزل جدیدشون و تصمیم گرفتم چندتا از بچه هام رو تو چاه حمومشون قربونی کنم ? . اتفاقا در همین ایام هم کشف کرده بودم اگه داخل یه خیار سالادی رو خالی کنی و اگه خیار خیلی خیلی بزرگ باشه میشه سالار مبارک رو کرد توش و به Virtual Reality یا VR (واقعیت مجازی) دست پیدا کرد! ? به این صورت که چشاتو میبندی و به خودت تلقین میکنی که داری کُس میکنی و سالارت هم مردونگی میکنه و خودشو میزنه به اون راه که مثلا آره داره کُس میکنه و باقی ماجرا...

اما نکته اینجا بود که میشه یه خیار سالادی خیلی بزرگ رو تو لباسات قایم کنی و ببری تو حموم اما وقتی از حموم با یه حوله میای بیرون و لباسی در کار نیست یکم بیرون آوردن یه خیار سالادی سخت میشه!! متاسفانه مادر بزرگ بنده از روی لطفی که داشت تیشرت و شلوارم رو ریخته بود تو لباسشویی و حوله لباسی برام آورده بود که بپوشمش! بدون شک نمیشه به همین راحتی یه خیار رو تو حوله قایم کرد و از حموم برد بیرون چون اگه خانواده ات تو رو با یه خیار در حال بیرون آمدن از حموم میدیدن به جای دیدن نیمهء پُر لیوان، نیمهء خالی رو میدیدن و با خودشون میگفتن اینم کونی شد رفت! در صورتی که اگه یکم مثبت اندیش بودن میفهمیدن که از خیار به عنوان !Virtual Cos استفاده کردم. پس به این نتیجه رسیدم که یا باید خیار رو بخورم!!! که اصلا شدنی نبود چون یه انسان بعد از سکس، پارتنرش رو نمیخوره! یا باید خیار رو......!! که اینم شدنی نبود!! پس نتیجه گرفتم خیار رو خورد کنم و بریزمش تو چاه که شدنی بود. خلاصه خیار رو به صورت نگینی و مناسب سالاد شیرازی قطعه قطعه کردم و ریختمش تو چاه و خوش و خُرم از حموم اومدم بیرون که متاسفانه بعد از نیم ساعت فهمیدم لوله کشی چاه حمام ایراد داره و زیادی کوچیکه و لوله گرفته و آب از کف حمام زده بالا و........ (dash) ( لوله کش دیوس! مادرتو گاییدم! اگه فقط چند اینچ لوله رو بزرگتر گرفته بودی اون اتفاق رخ نمیداد..)

لولهء فاضلاب گرفته بود و آب اومده بود بالا و به همراهش تکه های خیار و بچه هام هم اومده بودن بالا و کف حمام منظرهء چشم نوازی رو ایجاد کرده بودن. همهء خانواده داشتن از سمتِ حمام میومدن تو سالن و زیر لب نُچ نُچ گویان، از گوشهء چشم به من نگاه میکردن و بعد از چند ثانیه سرشون رو به صورتی تکون میدادن که انگار میخوان بهم بگن: خاک تو سرت کنن که کونی شدی و رفت! اصلا معلوم نیست چند وقته که داره کون میده که اینقدر گشاد شده که خیار سالادی رو میکنه تو کونش!

من هم در جوابشون سرم رو انداخته بودم پایین و انگار که میخواستم بگم: بابا! من کونی نیستم! من این خیار رو کردم نه اون منو!!!

اما متاسفانه از اون زمانهایی بود که نمیشه هیچ جوری توضیحش بدی. فرض کن برم به خانواده بگم: اینجوریام که شما فکر میکنید نیست! خیار رو برده بودم که کیرمو بکنم توش! خلاصه اینکه سر اون جق چنان آبرویی از من رفت که هیچ وقت نمیتونم فراموشش کنم خصوصاً چهرهء پدربزرگم رو که بعد از دیدن تکه های خیار کف حمام رفته بود تو حیاط و نشسته بود یه گوشه و سیگار میکشد و نسلش رو از دست رفته میدید! بعد از اون اتفاق تا چند سال دیگه کسی تو خانوادهء ما لب به خیار نزد! اگر هم یه وقتی میرفتیم مهمونی و موقع پذیرایی شدن توی ظرف میوه خیار میدیدن...یه نگاه به خیار میگردن و یه نگاه به من و بعدش سرشون رو به عنوان افسوس مینداختن پایین و تکون میدادن. بابام هم موقع دیدن خیار توی ظرف میوه، بغض میکرد و آه میکشید. پدر بزرگم هم از اون روز به بعد تا لحظهء مرگش هر وقت خیار میدید یه نخ سیگار روشن میکرد و آخرش هم به خاطر مشکلات تنفسی مرد!

خلاصه اینکه بعد از یادگیری جق به فکر تنوع بیشتر افتادم و دوست نداشتم رابطه مون (من و جق!) یه نواخت و بدون هیجان بشه. برای همین بین خودمون یه قراری گذاشتیم و اونم این که وارد هر خونهء جدیدی که شدم یه دست جق مجلسی و خفن بزنم. مثلا عید اگه میرفتیم شمال تو هتل یا ویلا میزدم! یا مثلا اگه میرفتیم خونهء اقوامی که تا حالا خونشون نرفته بودیم یا خونهء جدید گرفته بودن هم سعی میکردم یه شرایطی رو جور کنم که بشه یه جق الورود یا همون جق به مناسبت ورود به یه مکان جدید رو بزنم. همزمان در همین ایام هم یک سری آپشن به جقم اضافه کرده بودم مثل زدن با انواع وسایل که قبلا یه نمونه اش عرض شد!!

خوب بریم سراغ خاطرهء اصلی: پدربزرگم خونشو عوض کرده بود و من هم به اتفاق خانواده یه سر رفتم منزل جدیدشون و تصمیم گرفتم چندتا از بچه هام رو تو چاه حمومشون قربونی کنم ? . اتفاقا در همین ایام هم کشف کرده بودم اگه داخل یه خیار سالادی رو خالی کنی و اگه خیار خیلی خیلی بزرگ باشه میشه سالار مبارک رو کرد توش و به Virtual Reality یا VR (واقعیت مجازی) دست پیدا کرد! ? به این صورت که چشاتو میبندی و به خودت تلقین میکنی که داری کُس میکنی و سالارت هم مردونگی میکنه و خودشو میزنه به اون راه که مثلا آره داره کُس میکنه و باقی ماجرا...

اما نکته اینجا بود که میشه یه خیار سالادی خیلی بزرگ رو تو لباسات قایم کنی و ببری تو حموم اما وقتی از حموم با یه حوله میای بیرون و لباسی در کار نیست یکم بیرون آوردن یه خیار سالادی سخت میشه!! متاسفانه مادر بزرگ بنده از روی لطفی که داشت تیشرت و شلوارم رو ریخته بود تو لباسشویی و حوله لباسی برام آورده بود که بپوشمش! بدون شک نمیشه به همین راحتی یه خیار رو تو حوله قایم کرد و از حموم برد بیرون چون اگه خانواده ات تو رو با یه خیار در حال بیرون آمدن از حموم میدیدن به جای دیدن نیمهء پُر لیوان، نیمهء خالی رو میدیدن و با خودشون میگفتن اینم کونی شد رفت! در صورتی که اگه یکم مثبت اندیش بودن میفهمیدن که از خیار به عنوان !Virtual Cos استفاده کردم. پس به این نتیجه رسیدم که یا باید خیار رو بخورم!!! که اصلا شدنی نبود چون یه انسان بعد از سکس، پارتنرش رو نمیخوره! یا باید خیار رو......!! که اینم شدنی نبود!! پس نتیجه گرفتم خیار رو خورد کنم و بریزمش تو چاه که شدنی بود. خلاصه خیار رو به صورت نگینی و مناسب سالاد شیرازی قطعه قطعه کردم و ریختمش تو چاه و خوش و خُرم از حموم اومدم بیرون که متاسفانه بعد از نیم ساعت فهمیدم لوله کشی چاه حمام ایراد داره و زیادی کوچیکه و لوله گرفته و آب از کف حمام زده بالا و........ (dash) ( لوله کش دیوس! مادرتو گاییدم! اگه فقط چند اینچ لوله رو بزرگتر گرفته بودی اون اتفاق رخ نمیداد..)

لولهء فاضلاب گرفته بود و آب اومده بود بالا و به همراهش تکه های خیار و بچه هام هم اومده بودن بالا و کف حمام منظرهء چشم نوازی رو ایجاد کرده بودن. همهء خانواده داشتن از سمتِ حمام میومدن تو سالن و زیر لب نُچ نُچ گویان، از گوشهء چشم به من نگاه میکردن و بعد از چند ثانیه سرشون رو به صورتی تکون میدادن که انگار میخوان بهم بگن: خاک تو سرت کنن که کونی شدی و رفت! اصلا معلوم نیست چند وقته که داره کون میده که اینقدر گشاد شده که خیار سالادی رو میکنه تو کونش!

من هم در جوابشون سرم رو انداخته بودم پایین و انگار که میخواستم بگم: بابا! من کونی نیستم! من این خیار رو کردم نه اون منو!!!

اما متاسفانه از اون زمانهایی بود که نمیشه هیچ جوری توضیحش بدی. فرض کن برم به خانواده بگم: اینجوریام که شما فکر میکنید نیست! خیار رو برده بودم که کیرمو بکنم توش! خلاصه اینکه سر اون جق چنان آبرویی از من رفت که هیچ وقت نمیتونم فراموشش کنم خصوصاً چهرهء پدربزرگم رو که بعد از دیدن تکه های خیار کف حمام رفته بود تو حیاط و نشسته بود یه گوشه و سیگار میکشد و نسلش رو از دست رفته میدید! بعد از اون اتفاق تا چند سال دیگه کسی تو خانوادهء ما لب به خیار نزد! اگر هم یه وقتی میرفتیم مهمونی و موقع پذیرایی شدن توی ظرف میوه خیار میدیدن...یه نگاه به خیار میگردن و یه نگاه به من و بعدش سرشون رو به عنوان افسوس مینداختن پایین و تکون میدادن. بابام هم موقع دیدن خیار توی ظرف میوه، بغض میکرد و آه میکشید. پدر بزرگم هم از اون روز به بعد تا لحظهء مرگش هر وقت خیار میدید یه نخ سیگار روشن میکرد و آخرش هم به خاطر مشکلات تنفسی مرد!

خلاصه اینکه بعد از یادگیری جق به فکر تنوع بیشتر افتادم و دوست نداشتم رابطه مون (من و جق!) یه نواخت و بدون هیجان بشه. برای همین بین خودمون یه قراری گذاشتیم و اونم این که وارد هر خونهء جدیدی که شدم یه دست جق مجلسی و خفن بزنم. مثلا عید اگه میرفتیم شمال تو هتل یا ویلا میزدم! یا مثلا اگه میرفتیم خونهء اقوامی که تا حالا خونشون نرفته بودیم یا خونهء جدید گرفته بودن هم سعی میکردم یه شرایطی رو جور کنم که بشه یه جق الورود یا همون جق به مناسبت ورود به یه مکان جدید رو بزنم. همزمان در همین ایام هم یک سری آپشن به جقم اضافه کرده بودم مثل زدن با انواع وسایل که قبلا یه نمونه اش عرض شد!!

خوب بریم سراغ خاطرهء اصلی: پدربزرگم خونشو عوض کرده بود و من هم به اتفاق خانواده یه سر رفتم منزل جدیدشون و تصمیم گرفتم چندتا از بچه هام رو تو چاه حمومشون قربونی کنم ? . اتفاقا در همین ایام هم کشف کرده بودم اگه داخل یه خیار سالادی رو خالی کنی و اگه خیار خیلی خیلی بزرگ باشه میشه سالار مبارک رو کرد توش و به Virtual Reality یا VR (واقعیت مجازی) دست پیدا کرد! ? به این صورت که چشاتو میبندی و به خودت تلقین میکنی که داری کُس میکنی و سالارت هم مردونگی میکنه و خودشو میزنه به اون راه که مثلا آره داره کُس میکنه و باقی ماجرا...

اما نکته اینجا بود که میشه یه خیار سالادی خیلی بزرگ رو تو لباسات قایم کنی و ببری تو حموم اما وقتی از حموم با یه حوله میای بیرون و لباسی در کار نیست یکم بیرون آوردن یه خیار سالادی سخت میشه!! متاسفانه مادر بزرگ بنده از روی لطفی که داشت تیشرت و شلوارم رو ریخته بود تو لباسشویی و حوله لباسی برام آورده بود که بپوشمش! بدون شک نمیشه به همین راحتی یه خیار رو تو حوله قایم کرد و از حموم برد بیرون چون اگه خانواده ات تو رو با یه خیار در حال بیرون آمدن از حموم میدیدن به جای دیدن نیمهء پُر لیوان، نیمهء خالی رو میدیدن و با خودشون میگفتن اینم کونی شد رفت! در صورتی که اگه یکم مثبت اندیش بودن میفهمیدن که از خیار به عنوان !Virtual Cos استفاده کردم. پس به این نتیجه رسیدم که یا باید خیار رو بخورم!!! که اصلا شدنی نبود چون یه انسان بعد از سکس، پارتنرش رو نمیخوره! یا باید خیار رو......!! که اینم شدنی نبود!! پس نتیجه گرفتم خیار رو خورد کنم و بریزمش تو چاه که شدنی بود. خلاصه خیار رو به صورت نگینی و مناسب سالاد شیرازی قطعه قطعه کردم و ریختمش تو چاه و خوش و خُرم از حموم اومدم بیرون که متاسفانه بعد از نیم ساعت فهمیدم لوله کشی چاه حمام ایراد داره و زیادی کوچیکه و لوله گرفته و آب از کف حمام زده بالا و........ (dash) ( لوله کش دیوس! مادرتو گاییدم! اگه فقط چند اینچ لوله رو بزرگتر گرفته بودی اون اتفاق رخ نمیداد..)

لولهء فاضلاب گرفته بود و آب اومده بود بالا و به همراهش تکه های خیار و بچه هام هم اومده بودن بالا و کف حمام منظرهء چشم نوازی رو ایجاد کرده بودن. همهء خانواده داشتن از سمتِ حمام میومدن تو سالن و زیر لب نُچ نُچ گویان، از گوشهء چشم به من نگاه میکردن و بعد از چند ثانیه سرشون رو به صورتی تکون میدادن که انگار میخوان بهم بگن: خاک تو سرت کنن که کونی شدی و رفت! اصلا معلوم نیست چند وقته که داره کون میده که اینقدر گشاد شده که خیار سالادی رو میکنه تو کونش!

من هم در جوابشون سرم رو انداخته بودم پایین و انگار که میخواستم بگم: بابا! من کونی نیستم! من این خیار رو کردم نه اون منو!!!

اما متاسفانه از اون زمانهایی بود که نمیشه هیچ جوری توضیحش بدی. فرض کن برم به خانواده بگم: اینجوریام که شما فکر میکنید نیست! خیار رو برده بودم که کیرمو بکنم توش! خلاصه اینکه سر اون جق چنان آبرویی از من رفت که هیچ وقت نمیتونم فراموشش کنم خصوصاً چهرهء پدربزرگم رو که بعد از دیدن تکه های خیار کف حمام رفته بود تو حیاط و نشسته بود یه گوشه و سیگار میکشد و نسلش رو از دست رفته میدید! بعد از اون اتفاق تا چند سال دیگه کسی تو خانوادهء ما لب به خیار نزد! اگر هم یه وقتی میرفتیم مهمونی و موقع پذیرایی شدن توی ظرف میوه خیار میدیدن...یه نگاه به خیار میگردن و یه نگاه به من و بعدش سرشون رو به عنوان افسوس مینداختن پایین و تکون میدادن. بابام هم موقع دیدن خیار توی ظرف میوه، بغض میکرد و آه میکشید. پدر بزرگم هم از اون روز به بعد تا لحظهء مرگش هر وقت خیار میدید یه نخ سیگار روشن میکرد و آخرش هم به خاطر مشکلات تنفسی مرد!

بیشتر دلیه! واسه دل خودم زدم. اصلاً خودت اولین چراغ رو روشن کن. استاد جق!! ?