↩ Lor-Boy
باز هم مثل همیشه زیبا و محکم 🌺🙏🥰

برای رها کردنت دیر است
تو ریشه کرده ای در من
مثل دانه ای
بر دلِ خاک…
مثل کوهی بر بستر زمین
مثل ابری بر فراز آسمان…
دیگر نمیتوانم رهایت کنم
حتی اگر
گوشه ای از قلبم
برای همیشه خالی بماند…

↩ وحید_لاهیجی
هورااااااااا مبارک باشه 🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🍰🍰🍰💃💃💃💃

به ژرفای همان برفی که بر الوند می خواهم
تو را زاینده رودی پر تر از اروند می خواهم

تو فروردینی ترین رخ داده ی فصل بهارانی
شقایق های باغت را پر از لبخند می خواهم

بتاب از مهد آزادی پیاپی بر سیاهی ها
گرفتاران شبها را رها از بند می خواهم

به هنگام گرفتاری گره بگشاید از کارم
همان یک تار زلفت را که با سوگند می خواهم

به سان قوری چینی ترک افتاده در جسمم
بزن بندی به بنیانم که چینی بند می خواهم

درون باغ رویاها به یادت زندگی کردم
نمی دانی که عطر خاطرت را چند می خواهم

عسل بانوی شیرین لب غریق شط شهدم کن
هنوزازشهد لبهایت نبات وقند میخواهم

علی_قیصری

↩ Mehrbano arezo
یه دونه هستید آرزو جون ، بمب انرژی هستید ❤🥰🙏🙏🌺😘😘😘😘

جهان استوار نمی‌ماند،
مگر با سری خمیده،
بر روی شانه‌ی کسی که دوستش داریم…😘

↩ Joodii_abot
مرسی عزیزدلم جودی مهربونم 🌺😘🙏❤
نوشته قشنگی از محمد صالح علا بود و کلی کیف کردم از خوندنش ، سپاسگزارم 🙏🌺

سلام بر کسانی که
در اعماق قلب ما زندگی میکنند
بدون آنکه بدانند …

↩ sayiasi
درود بر شما و سپاس از متن زیباتون 🙏🌺🥰

ما از دلگیریِ روزهایمان ،
به “شب” پناه می بردیـم ،
و از دلتنگیِ شب هایمان ،
به روز …
و اینگونه بود
که تمامِ جوانیِ مان ؛
در ناتمامِ یک انتظار ،
“تمام” شد !

نرگس_صرافیان_طوفان

↩ همدم تنهایی
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را

مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را

مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را

قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را :

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را…

کاظم_بهمنی

↩ سالومه۲۸
سپاس بی کران از شما سالومه مهربونم 🌹 💋 😘 😘 😍

↩ Mehrbano arezo
خنده های دلنوازت یاس ایوان منست…🥰😘🌺

↩ سالومه۲۸
ما هم‌اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم :)))))))))))

↩ سالومه۲۸
🙏🙏🙏🙏

↩ Good kid
سپاس مهربون 🥰🌺🙏
عزیزم دیگه مخی برای زدن نمونده ! کتاب زیبایی رو پیشنهاد کردید.
مطمئنم که میدونید این اشعار این کتاب رو دکتر شفیعی کدکنی در یک شب در کلن آلمان در بهار سال ۶۹ و با حضور استاد ابتهاج انتخاب کردند
کتاب فوق العاده ایه و نشر چشمه منتشرش کرده 👌👌👌

↩ Norman_ard6
😂😂😂😂 پیام بازرگانی بود ؟

↩ Power M
از این لوس بازیها! گل برای گل 💐💐💐💐💐💐💐😁😁😁😁😁😁😁

↩ سالومه۲۸
خخخخخخخخخخخ،،، 😁😁😁
یعنی یه دونه ایی لامصب،،، 🤣😂🤣😂

↩ Power M
اونم واسه نمونه ام 😁😁😁

↩ Good kid
نه اینکه نداشته باشم ! گفتم مخی برای زدن نمونده! 😄
توصیه میکنم بخونیدش بعد اگه خواستید برای مخ زدن استفاده کنید ، اینجوری بیشتر سود میکنید 😄

↩ تشنه عشق
آفرین آفرین 😂

↩ سالومه۲۸
وا حسرتا که جدا شدم از خانۀ خدا
از غصه وقت گشت شود دل ز هم جدا

ما را نبود خواهش رفتن ز کوی دوست
اما چو امر اوست، ز سر می کنیم پا

اهل صفا به داغ غم مروه مرده اند
من شاد چون زیم، که شدم دور از صفا

حجر و مقام و زمزم و ارکان و ملتزم
گویند باز گرد، کجا می روی کجا؟

دامان دل گرفته، برندم کشان کشان
حنانه، روضه، منبر و محراب مصطفی

از اشتیاق یثرب و درد فراق بیت
کاهی است دل، فتاده میان دو کهربا

خالد چو دوست در همه جا جلوه گر شود
پس غم مخور ز خانۀ او گر شدی جدا
مولانا خالد نقشبندی

↩ سالومه۲۸
درهاي خانه بسته و بيرون،سكوت محض
باد از كدام سو، به سراي دلم وزيد
آيا تو آمدي؟
هرگز نبود هيچ درختي،چنين سريع
در بين زرد و سبز
بگذار تا ببينم و باور كنم تو را.
برچيده مو،شكسته نظر
قرقاول قديمي مرداب انزلي
افسرده مانده ديري
در نم نم مداوم باران جنگلي.

امشب تو از هزار سفر بازگشته اي
صدها گياه تجربه،در كوله بار توست
اما سخن درست
اي بي وفا تو همسفرت را شناختي؟
(اين طفل سرخ پوست
تاوان شب نشيني مغز تو، خون اوست)

اي باغ را طراوت_اي خانه را فروغ
اي ارتفاع سبز صدا
اي اهتزار زرد بلوغ
آيا تو آمدي؟

اي كشتي شبانه رو بادبان سپيد
قيلوله ات به پاك ترين ترعه هاي روز
سوت بلند و سرد ملامت ولي هنوز
آزار آن دو گوش نجيب.

درهاي خانه بسته و بيرون،سكوت محض
ليك از كدام باد
آونگ خواب مردمكم تاب مي خورد
در بين زرد و سبز…
مفتون امینی

↩ سالومه۲۸
درووود بر شما که تولد رشت امسال با حضور و هورای شما چه لذتی داشت بانو سالومه

↩ وحید_لاهیجی
‌
عاشقانه هایت را نشانش بده
مگر یک زن چقدر میتواند
‌حسرت لمس دستانت
میان موهایش را در رمان ها بخواند…

پگاه_دهقان

↩ وحید_لاهیجی
💃💃💃💃💐💐🌺🥰🙏

↩ سالومه۲۸
😘 ❤️ 😍 💋 🌹

↩ سالومه۲۸
دروود بر قند پارسی که نزد شماست 🙏
مي خسبيدم در ميان سايه هاي بيراهي
مي جستم مي جستم پهنه را كه آسوده ام نمي گذارد
مي جستم دور دست را مي جستم لذت را
مي جستم خورشيدها را به هر سايۀ ناپايدار.

بامداد مرا شيرين بود شامگاه مرا مي پوشاند
مي جستم راهي را كه از نو بتوانم زيست
شكاف ها بود زخم ها بود
زمين را چون شكستگي فراخ مي ديدم

كه در آن فرو مي روم هنوز باز در تهي
آن جا كه دست ها ناپديد مي شود و ديوارها پديد
آن جا كه هميشه گياه در مي پيچد به دلي تازه گشوده
آن جا كه ديگر نمي بينم و پيوندهاي خود مي كشيم

گياه در ژرفاي آدمي كه ناشناخته را مي درد
و مي درد حجاب ها را مي درد سياهي ها را
كه باز مي رويد از شيب ها باز مي رويد از خاكسترها
خواهم مرد خواهم مرد در ريشه هاي گرم

روزي بود به ياد ندارم در ميان ويرانه ها
يافتم پهنه را كه رؤياي مسكنم بود
بشر غايب بود سايه هاش را باز مي جستم
سايه ها بر پا بود آن جا كه كيهان به خواب

باز مي جستم آسمان را باز مي جستم دشت را
تا دلهره را براندازم و ديگر نمانم
در انتهاي خط كسي شكيبايم بود
كه به زباني شگفت آور مرا روز خوش مي گفت

مي بينمش باز در گذار شب هايم
چشم اگر مي بندم از آن است كه بازش بهتر بينم
چشم بر او دوخته ام به رغم هر پاياني
باز مي بينم روشني را فراتر از مرگ

چه باك اگر خوابي است زندگي ميل است
و عناد مي كند كه تن در ندهد هنگام كه خواستار مي شوم
لحظه اي باشم خطي باشم مطلق
و هنگام كه آن كه در من است باز مي داردم كه تن در دهم

به راستي كيست آيا كه هماره او من است
يا بشر هر زمان است گذشته آينده
يا زمين گمشده در اين همه تهي
يا شراره دمان كه جمع زاينده است.
رهنما

↩ سالومه۲۸
ی لحظه حرفت منو یاد این انداخت

↩ تشنه عشق
آهویی دارم خوشگله رو بلدید؟ 😂😂😂

↩ وحید_لاهیجی

بیا کامروز گرد یار گردیم
به سرگردیم و چون پرگار گردیم

سبک گردیم چون باد بهاری
حریف سبزه وگلزار گردیم

مولانای جان

↩ همدم تنهایی
این حضور شما و بقیه دوستان هست که تاپیکها رو زیبا میکنه. سپاس از همراهی سبزتان 🌺🙏

𝔑𝔬𝔱 𝔦𝔫 𝔭𝔲𝔯𝔰𝔲𝔦𝔱 𝔬𝔣 𝔭𝔬𝔪𝔭 𝔞𝔫𝔡 𝔬𝔣 𝔭𝔞𝔤𝔢𝔞𝔫𝔱 
𝔱𝔬 𝔱𝔥𝔦𝔰 𝔡𝔬𝔬𝔯 𝔬𝔣 𝔱𝔥𝔢 𝔪𝔲𝔯 𝔥𝔦𝔡 𝔴𝔢 𝔥𝔞𝔳𝔢

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم
از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم…

حضرت حافظ

↩ حیرتزده
نوش نگاهتان 🌺🙏

رهروِ منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم

سبزۀ خط تو دیدیم و ز بستان بهشت
به طلبکاری این مِهرگیاه آمده ایم

حضرت حافظ

↩ kiam20210
🌺🙏
دیگران هم بوده اند ای دوست در دیوان من
زان میان تنها تو اما، شعر نابی بوده ای…

حسین_منزوی

↩ Norman_ard6
😂😂😂😂👌