سلام اول میخاستم تو قسمت داستان بنویسم بعد گفتم که این ک داستان نیست زندگی واقعی خودمه❤️
من ۹ یا ۱۰ سالم بود دقیق یادم نیس اما همین حدودا بود خالم مجرد بود شهرستان زندگی میکردن بعد ما تهران گوشش یکم ضعیف بود برااینکه عمل کنه اومد تهران بعد نوبت عمل گرفت حدودا ۱ ماهی خونمون بود اون موقع خونمون ۱ خاب داشت مامان بابام تو سالن میخابیدن منم تو اتاق و خالمم برااینکه راحت باشه مامانم جاشو تو اتاق پیش من😁
بعد یه هفته که خونمون بود یه شب قبل خاب دیدم دست منو برد رو کصش حقیقتا خداشاهده تا اون موقع هم اصلا نمیدونستم کص چیه و فکر میکردم زن هم شاید مثه مرده و چیز داره😂
یکم اولش تعجب کردم که چرا صافه اما بعدش خوشم اومد ازش چنان ک تاخود صبح دستمو میزاشتم روش🙈🙈
بعد چند شب که دستمو میزاشتم روش
یه شب بهم گفت بیا دهنتو بزار روش
منم اول گفتم نمیخام و ولم کن و این حرفا
چون اون موقع نمیدونستم کصلیسی چیه و بدم میومد از اونجا بخاطر جیش و اینکه مامانم اینطور تربیتم کرده بود ک اونجا همیشع کثیفه و از این حرفا
که بهم گفت اگه نکنم به مامانم میگه دست کردم تو شورتش
منم مجبوری قبول کردم😂
همش شبا دراز میکشید بزور میرفتم وسط پاهاش میخوردم😂😝
انقدم وسواس داشتم همش بهش میگفتم کثیفه و این حرفا ولی بزور میگفت بخور یا سرمو میگرفت روش اگ میرفتم عقب
میگفت ک شستمش😂😂
خلاصه که اون روزا خیلی برام خوش گذشت و هیچوقت یادم نمیره😍😁😅
اگه سوالی داشتین بپرسین حتما🌹
↩ samannamas7070
من بزرگ ک شدم کم رو شدم اونم ازدواج کرد و بچه اورد ولی یبار بهم میخندید میگفت یادته قبلنا منم بخاطر کم رویی خودمو زدم ب اون راه😂
خاله ی جنده الان کجا تشریف داره … یه کوسلیس و بکن حرفه ای و کاربلد نمی خواد
↩ Ata80ir
جان اون جنده رو قسم نخور ، مال منم الان دو شب ه که راست راسته …
دمش گرم چه خاله حشری داری انشاالله که هميشه استفاده کنی ازش