به نام آنکه بر وجود انسان دمید
و به نام آنکه دل را آفرید
تا پدیده ای چون عشق را معلول آن کند
پس به نام پروردگار عشق و
به نام پروردگار هستی…
درود بر همه دوستان عزیز!
هدف از ایجاد این تاپیک زدن حرف دلــــــــــــه’ پس اهل دلان رو عشقـــــــــــه ، جانم!
˙·٠•●♥معنای خوشبختی♥●•٠·˙
معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد.
˙·٠•●♥عشق یا دوست♥●•٠·˙
مدعيان رفاقت بسيارند. تا پاي آزمايش در ميان نباشد هر کسي از راه رسيده و نرسيده مدعي عشق است.
رفاقت را بايد با صداقت آزمود و صداقت را مي شود از ته نگاههاي يک انسان فهميد.
چشمها همه چيز را لو مي دهند. حتي عشقي را که در دلت پنهان کرده اي.
دوستي يک معامله نيست و اين همان حقيقتي است که از يادها رفته است.
کساني که از دوستي به سود و زيان آن مي انديشند، سودي از دوستي نخواهند برد.
دوست داشتن از عاشق بودن هم سخت تر است؛ دوستدار تو به سعادت تو مي انديشد حال آنکه عاشق تو به داشتن تو …
دوستي بالاتر از عشق است. سعي کن تا کسي را در دوستي نيازموده اي عاشقش نشوي.
ملاک دوستي به رنگ و قد و وزن وناز و عشوه و … نيست، معيار دوستي صداقتي است که دوستت در صندوقچه دلش ذخيره کرده است.
آنچه باز هم از دوستي و عشق بالاتر است، آزادي ست.
اين آزادي است که پيش از دوستي ارزش دارد. نبايد با دوست داشتن کسي او را از آزاد بودن و آزاد انتخاب کردن محروم کرد.
گاه انسان آنچنان عاشق مي شود که به هر وسيله اي که شده است، مي خواهد محبوبش را مال خودش کند و اين بر خلاف اصل آزادي است.
˙·٠•●♥بغض…♥●•٠·˙
به چه میخندی تو؟؟؟
به مفهوم غم انگیز جدایی؟؟
به چه چیز؟؟؟
به شکست دل من یا به پیروزی خویش؟
به چه میخندی تو؟
به نگاهم که چه عاشقانه تو را باور کرد؟
یابه افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد…
به چه میخندی تو؟؟؟
به دل ساده ی من میخندی؟؟؟که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست؟؟؟
خنده دار است…
بخند…!!!
˙·٠•●♥دل نوشته…♥●•٠·˙
کاش آسمان میدانست!!!
درد من چیست
کاش میدانست نیاز من چیست
کاش میدانست به یک قطره باران نیز قانعم …
کاش آسمان میدانست درد منی که همان کویر خشک و بی جانم چیست
دلم مثل کویر از محبت و عشق خشک و بی جان است
عاشقم ولی یک عاشق تنها یک عاشق بی کس !
عاشقی که معشوقش در کنارش نیست …
کاش دریا میدانست کویر چیست !
راز درون دریا رویایی است محال برای همان کویر تنها !
دلم مثل کویر آرزوی دیدن دریا را دارد اما دریایی نیست تنها یک خواب است و بس !
کاش باران میدانست معنی انتظار چیست …
منی که همان کویر تشنه و بی جانم سالهاست که انتظار یک قطره باران را می کشم اما افسوس که این انتظار بیهوده است …
و ای کاش آسمان میدانست درد دل این کویر خسته و تشنه چیست…
˙·٠•●♥تنهایی…♥●•٠·˙
چقدر دوست داشتم یک نفراز من می پرسید:
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟
اما افسوس که هیچ کس نبود …
همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره …
آری با تو هستم …!
با تویی که از کنارم گذشتی…
و حتی یک بار هم نپرسیدی،
چرا چشمهایم همیشه بارانی است…!
نه زیرک،دو رویه اند!..
دیگرانی همیشه هستند که بار کینه را به کنایه بر زبان می آورند.این
دیگران به گمان خود زیرکند!غافل از اینکه نه زیرک،دو رویه اند.جرأت
یکرویگی شان نیست!
چیزی بگو!..
مرهمزخم های کهنه ام
کنج لبان توست!
بوسه نمیخواهم
چیزی بگو …
بـــرگ پـــاییــزی
راهـی نـدارد جـــز سُــــــــقوط….
وقـتی می دانـددرختـــــــــــ…
عِشــقِبَـــرگ تـــــازه ای را در دِل دارد……!
به چـشـمـهـایـت بگــو . . .
نـگـاهـم نـڪـنـنـد .
بـگـو وقـتـے خـیـره ات مـے شـوم
سرشـاטּ بـه ڪـار خـودشـاטּ بـاشـد . . . !
نـه ڪـه فـڪـر ڪـنـے خـجـالـت مـے ڪـشـم هـا . .
نـه !
حـواسـم نـیـسـت . . . عـاشـقـت مـی شـوم…!!
برای من همین خوبه بدونی بی تو نابودم
اگه جایی ازت گفتن بگم من عاشقش بودم
برای من همین خوبه که از هر کی تو رو دیده
شبی صد بار می پرسم ازم چیزی نپرسیده؟
همین که حال من خوش نیست، همین که قلبم آشوبه
تو خوش باشی برای من همین بد بودنم خوبه
به این که بغضم از چی بود، به این که تو دلم چی نیست
تمام عمر خندیدم تمام عمر شوخی نیست…
در عمق دريا هرگز يك قطره پيدا نيست
پايان عشق
ما پايان دنيا نيست
نشد ز عشق براي هميشه دور بمانم
شكوه چشم تو نگذاشت كه مغرور بمانم
تمام زندگيم لحظه هاي خسته ي تكرار
زمانه خواست كه همواره در مرور بمانم
نه اينكه فكر كني حوصله نيست؛ از تو دلگيرم
از اين دلهره و ترديد عاشقى سيرم
مرا مي شناسي تو اي عشق!
من از آشنايان احساس آبم
و همسايه ام مهرابانيست
و طوفانِ يك گُل مرا زيرو رو كرد
حاشا نكن
عشقتو از چشم تو پيداست
مار از فهميدن عشق غافل كردند
فهميدن عشق را چه مشكل كردن
انگار كسي به فكر ماهي ها نيست
سهراب بيا كه اب را گل كردند!
اگر عاشق كشى رسم و مرام خوب رويان است
بكش مارا؛ بكش مار كه دائم عيد قربان است
نرسیده به درخت
کوچه باغیست
که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت باز است.
الا یا ایها الساقی ادرکا ساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
دیشب به یاد تو و آن عشق دل انگیز
بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم
باز من ماندم و خلوتی سرد
خاطراتی ز گذشته ای دور
یاد عشقى که با حسرت و درد
رفت و خاموش شد در دل گور
عشق پیدا بود، موج پیدا بود
هر کجا باشم باشم
آسمان مال من است
پنجره، فکر، هوا،عشق، زمین مال من است
ای عشق مدد کن که به سامان برسیم
یا من رسم به یار
یا یار به من
یا هر دو بمیریم و به پایان برسیم
عشق آمد و خیمه زد به صحرای دلم
ای وای دلم وای دلم
عشق یه چیزی مثل کشک و دوغ
تمام زندگی پر از دروغه
عشق آمد و آتش به همه عالم زد
نيمكت عاشقي يادت هست؟
كنار هم، نگاه در نگاه و سكوتمان چه گوش نواز بود…
بيد مجنون زير سايه اش امانمان داده بود،
برگهاي رنگينش را به نشانه عشقمان بر سرمان مي ريخت…
او نيز عاشق بودنمان را به رخ پاييز مي كشيد،
اما اكنون پاييز… نبودنت را، جداييمان را به رخ مي كشد.
بگو، صدايم كن، بيا تا دوباره ما شويم،
مرحمي بر سوز دلم باش، نگاه كن، پاييز به من مي خندد، بيا داغ جداييمان را به دلش بگذاريم.
بيا كلاغ ها را پر دهيم تا خبر وصلمان را به پرستوها مژده دهند.
دوباره صدايم كن…
بلبلی شیفته می گفت به گل
که جمال تو چراغ چمن است
گفت امروز که زیبا و خوشم
رخ من شاهد هرانجمن است
چون که فردا شد و من پژمردم
کیست آن کس که هواخواه من است
به تن این پیرهن دلکش من
چون گه شام بیایی، کفن است
حرف امروزچه گویی،فرداست
که تورابر گل دیگر وطن است
همه جابوی خوش وروی نکوست
همه جا سرو و گل و یاسمن است
عشق آنست که در دل گنجد
سخن است آن که همی بر دهن است
بهر معشوقه بمیرد عاشق
کارباید،سخن است این،سخن است
می شناسیم حقیقت ز مجاز
چون تو،بسیاردر این نارون است
منتظر لحظه ای هستم كه دستانت را بگيرم
در چشمانت خيره شوم
دوستت دارم را بر لبانم جاری كنم
منتظر لحظه ای هستم كه در كنارت بنشينم
سر رو شونه هايت بگذارم….از عشق تو……
از داشتن تو…اشك شوق ريزم
منتظر لحظه ی مقدس كه تو را در آغوش بگيرم
بوسه ای از سر عشق به تو تقديم كنم
وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هديه كنم
آری من تو را دوست دارم
و عاشقانه تو را می ستايم
پرسیدن چون دوسم داری بهم احتیاج داری
یا چون بهم احتیاج داری دوسم داری؟
بهش گفتم: چون “دوست دارم”
بی نیازترین آدم روی زمینم
گــــلویــــم درد داردتــــــازگــــی هــــا بـــغـــض کــــردنــــم عــــادی نــیـــست
خـــیلـــی وقـــتـــها پیــش آمـــده کـــه از تــنــهــایـــی
حـــال و هــــوایــم بــــارانـیــســت
امــــا انــــگار ایــــن بـــــار
ســــوز، ســــوز دیــــگریــســـت…
مــــی خــــواهـــم از انـــبـــاشـــته غـــم هـــایـــم
خــــانــــه ای بــســـــازم
بـــگـــذار دیــــوار آشـــیانــــه ام
ســـرشــــار از عــــکس تــــو بــــاشــــد
آب و غــــذا هـــم لازم نــــدارم
هـــر روز بــــرای نبــــودت فــــراوان غــــصه مــیــــخورم…
بــــرایــــم کــــافیـــــست!!..!!
کـــــاش مــــیفهــــمــیدی کــــه آن تـــــب کــــردنَـــم
آن رنـــــگ عــــوض کـــردنَــــم
تــــمـــام بـــرای تــــو بــــود…
بــــرای نــبـــودت
نــــه از گــلـــو درد…
ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﯿﺎ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻧﯿﻢ
ﻋﻤﺮ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺷﺒﯽ ﺭﻗﻢ ﺑﺰﻧﯿﻢ
ﺧﺴﺘﻪﺍﯾﻢ ﺍﺯ ﺳﮑﻮﺕ ﺣﻨﺠﺮﻩﻫﺎ
ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﯿﺎ ﮐﻪ ﺩﻡ ﺑﺰﻧﯿﻢ
ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻮﺭﯼ
ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﻮﯼ ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ
ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﺴﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺭﻓﺖ
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺗﻮﺍﻡ ، ﺗﻨﻬﺎ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮ ﻫﺴﺘﻢ
ﺧﺎﻃﺮﺕ ﻫﺴﺖ ﻗﺎﯾﻘﯽ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺖ
ﺳﯿﻨﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮐﺪﺍﻡ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻮﺩ؟
ﭘﺲ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﮕﻪ ﻧﺪﺍﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺳﮑّﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﺟﻮ ﻫﺴﺘﻢ