اولین سکس با نامزد چادری بعد از چند هفته انتظار

1395/04/10

سلام به دوستان شهوانی ، همه ی اسم ها مستعار هستند،این اولین باره که داستان می نویسم ، لطفا توهین نکنید ، و این داستان واقعیه.
من امید هستم 29 سالمه برخلاف دوستانی که داستان مینویسند قد بسیار بلندی ندارم و قدم 173 هست و هیکل خوبی دارم ولی بدنسازی کار نمی کنم و از لحاظ قیافه هم قیافه معمولی و خوبی دارم.

داستان از اونجا شروع شد که من حدودا یک سال و خرده ای پیش عاشق یه دختری تو فامیل شدم دختر چادری و خیلی خوبی بود اسمش هم لیلا بود از لحاظ قیافه خوشگل بود و قدش حدودا هم قد خودم بود ولی یکم کوتاه تر از من بود و عین این دختر های خیابونی که هر روز با چند نفر هستن نبود،بگذریم یک سال تمام من عاشقش بودم ولی هیچ وقت نتونستم احساسم رو به خودش یا خانواده ی خودم بگم ، گذشت یک روز که از سر کار اومدم خونه مادرم بهم گفت امید برای لیلا خواستگار اومده و قراره یه ماه دیگه عقد کنن ، انگار که دنیا تو سرم خراب شده باشه خیلی داغون شدم، هی به خودم فحش میدادم میگفتم امید ای کاش حداقل یه بار بهش می گفتی دوستش داری،گذشت و از اون روز به بعد هر روز نسبت به دیروز افسرده تر می شدم و این قضیه باعث شده بود قیافه من خیلی داغون بشه و هر کی قیافمو میدید میفهمید که حالم چقدر خرابه، ده روز از اون خبر کذایی گذشته بود، وقتی از سر کار اومدم خونه مامانم روی مبل مقابل در ورودی نشسته بود و به محض اینکه در رو باز کردم مامانم بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت:امید تو لیلا رو دوست داشتی ، من هیچ جوابی ندادم و کتم رو روی مبل گذاشتم و اومدم که برم دستشویی که مامانم یه بار دیگه سوال رو تکرار کرد ، مامان گفت: گفتم تو لیلا رو دوست داشتی ،من باز جواب ندادم که یه بار دیگه سوال رو تکرار کرد و باز جواب ندادم که مامانم یهو داد زد :تو لیلا رو دوست داری یا نه ؟ حرف بزن بچه با کی لج می کنی؟ من هم خیلی اروم گفتم اره لیلا رو دوست داشتم ولی الان دیگه دوستش ندارم چون مال یکی دیگه شده، مامانم خندید و گفت نه پسرم الان دیگه مال کسی نیست ، یه لحظه گیج شدم ، گفتم مامان چی گفتی؟جان امید یه بار دیگه بگو، مامانم گفت اصلا اونا عقد هم نکرده بودن ، پسره که می خواسته با لیلا عقد کنه تو زرد از آب در اومده ، انگار پسره دختر باز بوده،مامانم اینو که گفت از خوشحالی داشتم بال در میوردم که مامانم گفت پنج شنبه میریم خواستگاری ، این دیگه اوج خوشبختی بود ،خواستم از خوشحالی پرواز کنم،رسما تو کونم عروسی بود،گذشت ما خواستگاری رفتیم و اونا هم قبول کردن و ما عقد کرده بودیم و حدودا دو سه هفته ای با هم عقد کرده بودیم تو این مدت فقط چند بار لب گرفتیم و همو بوس کردیم ، چون هم موقعیتش رو نداشتیم و هم از هم خجالت می کشیدیم ، تا اینکه به سرم زد لیلا رو بردارم ببرم یه هتل تا باهاش سکس رو شروع کنم، بهش گفتم و اونم گفت که چرا بریم هتل ،من گفتم برات سوپرایز دارم ، روز قبلش رفتم یه انگشتر ارزون براش خریدم و کادوش کردمش ، صبح رفتم دم خونشون و برش داشتم بردمش هتل ، و یه اتاق گرفتم و وارد اتاق شدیم، تا وارد شدیم و در و بستیم من جلوش زانو زدم و جعبه انگشتر رو دو دستی بهش دادم،خیلی خوشحال شد و گفت امید منو سوپرایز کردی عزیزم حالا چرا منو اوردی هتل ؟ من گفتم آخه میدونی چیه لیلا چون من تو رو خیلی دوست دارم دوست دارم خوشحالت کنم و از این حرفا،با خودم گفتم امید امروز باید ترتیب این خانم ناز و خوشگل رو بدی،با هم رو تخت نشستیم و من چادر و مانتوش رو در اوردم و اروم شروع به لب گرفتن کردیم اروم به سمت گوشش رفتم و لاله گوشش رو خوردم و بعدش جای حساس گردن رو خوردم که داشت لذت میبرد ،اومدم تاپش رو در بیارم مقاومت کرد ، گفتم لیلا من شوهرتم که گذاشت و من تاپش رو در اوردم و بعدش سوتینش رو در اوردم و شروع به خوردن سینه هاش که بزرگ نبودن کردم ، یکی از سینه هاش رو می خوردم و اون یکی رو با دستم میمالیدم ، صدا آه و نالش کل اتاق رو پر کرده بود،بعد اروم اومدم پایین تا به نافش رسیدم اون رو هم خوردم ، اومدم دکمه های شلوارش رو باز کنم گفت امید تو شوهرمی ولی من خجالت میکشم ، گفتم خجالت نداره که،دکمه ها رو باز کردم و شلوارشو در اوردم و بعدش شرتش رو هم در اوردم حالا لیلای من لخت مادرزاد جلوم نشسته بود، پاهاش رو به هم جفت کرده بود که من با زور از هم باز کردم،اول فقط کس کوچولو و قشنگش رو نگاه کردم حتی یدونه مو هم نداشت انگار خبر داشته که می خوام باهاش چه کار کنم رفته بوده حموم همشو زده ، شروع کردم به خوردن کسش تقریبا یه پنج دقیقه ای خوردم که فقط آه و ناله می کرد و سر منو به کسش فشار میداد،بعد یه آهی کشید و بدنش لرزید و ارضا شد ،تا اینجا من حتی پیراهنمو در نیاورده بودم ، من هم لخت شدم و لیلا گفت حالا نوبت منه که به تو حال بدم شروع کرد به ساک زدن کرد زیاد وارد نبود چند باری دندون هاش به کیرم خورد،راستی کیر من حدود 15سانته و یکم کلفته،گفتم لیلا بسه برگرد میخوام از کون بکنم و می خوام پردت مال شب عروسی باشه،لیلا گفت نه امید درد میگیره گفتم قول میدم درد نگیره، برگشت و یه بالش زیر شکمش گذاشتم تا کونش بیاد بالا بعد از تو کیف لیلا یه کرم برداشتم و مالیدم به کون لیلا و اول یه انگشتم به زور تو رفت ،که هی لیلا از درد ناله میکرد و بعدش دو انگشتی و بعد از ده دقیقه سه انگشتی و بعد کیرم رو اروم رو کونش گذاشتم و اروم فشار دادم تو و اروم شروع به عقب جلو کردن کردم و اروم تلمبه زدم و بعد تند کردم لیلا اولش درد داشت ولی بعدش دردش کمتر شد و داشت حال میرد و بعد چند دقیقه آبم آمد که تو کونش ریختم و از هم لب گرفتیم و از هم تشکر کردیم بعد رفت دستشویی و خودش رو تمیز کرد و اومدیم با هم از کافه ی هتل دو تا قهوه و کیک خوردیم و بعدش هر کدوممون رفتیم خونه مامان بابامون و این بود داستان اولین سکس منو همسر عزیزم ،امیدوام خوشتون اومده باشه،راستی الان از این داستان حدودا یک ماهی میگذره و قراره چند ماه دیگه عروسی کنیم و قراره پردشو شب عروسی بزنم.نظر بدین تا باز از سکس هامون براتون تعریف کنم،با آرزوی موفقیت برای شما.
نوشته: امید


👍 1
👎 0
18484 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

809985
2021-05-16 12:13:55 +0430 +0430

واقعا آدم بعضی پسرا و دخترا رو اینجور صمیمی و باهال میبینه
خیلی حال میکنه و توایی که این داستانو نوشتی همیشه با زنت صادق باش
و با ادب باهاش رفتار کن و بعد ازدواج از این سایتا دوری کن
امیدوارم زندگیت همیشه با لیلات خوب باشه

0 ❤️