توفیق اجباری (۲)

1401/02/14

...قسمت قبل

ممنون از دوستانی که داستان قبلیم رو خوندند و واکنش مثبت داشتند.
تصمیم گرفتم داستان هایی که بعد از ۶ سال مجردی زندگی کردن تو مشهد واسم پیش اومد رو بصورت یک سری داستان بنویسم
امیدوارم دوست داشته باشید عشقا…
خب ازونجایی که مجرد بودم و دانشجو هم بودم و خرج زیاد بود مجبور بودم کل وقتمو بزارم اسنپ کار کنم تاخرجم در بیاد…بدم نبود میگذشت…
چنتا مشتری دائمی هم دست و پا کرده بودم که پول خوبی بهم میدادندو خلاصه میگذشت…

یک روز اسنپ بودم یک سرویس زنگ زدم خانوم برداشت گفت سلام من سر حسابی جنوبی هستم گفتم منظورتون نبش حسابیه؟؟
گفت نه نه ، سر سرشم…یهو فهمید چی گفته و خندید و قطع کرد😂
نشست تو ماشین خداوکیلی خیلی ناز بود گفت چرا انقد شیشه های ماشینت کثیفه گفتم ببخشید وقت نکردم بشورم ماشینو…
صحبت کردیمو بعد یه ربع رسیدیم مقصد و پیاده شد و رفت…
شمارشو سیو کرده بودم و هی دل دل کردم که پیام بدم و هی منصرف شدم…
چن وقتی میشد که سکس درست حسابی نداشتمو بدجور زده بود بالا…
شبش دراز کشیده بود و درس میخوندم
یهو یک پیام اومد تلگرام
شیشه های ماشینتو نشستی هنوز؟
زدم زیر خنده و گفتم چطوری خانوم خانوما…؟
گفت خوبم تو چطوری گفتم حوصلم سر رفته،گفت کاش میشد بریم بیرون گفتم چرا که نه؟
گفت جدی میتونی بیای؟ کاری نداری؟
گفتم کاری داشته باشمم واسه شما وقتمونو خالی میکنیم.
کیرم فرمونو دستش گرفته بود و همینطور نان استاپ میرف جلو…
ساعت حدود ۸ اینا بود رفتیم پارک خورشید و یک دوری زدیم.
اینقدر پدسگ بد لباس میپوشید هر آن میترسیدم بگیرنمون…
یک هفته ای هی میرفتیم بیرون و هی میچرخیدیم از دست گرفتن شروع شدو بعد مالیدنو دست مالی و عشق و حال…
نمیدونستم چجوری فقط میخواستم بکنمش…
مشخص بود دختره و کص کردن محاله ولی اینقد سکس میخواستم که تو بگو لاپایی میگفتم حله.
خلاصه یک هفته ای گذشت ،یک شب داشتیم چت میکردیم گفت کاش میتونستم راحت بغلت کنم و ببوسمت گفتم هر وقت بخوای من هستم قربونت بشم،من که این درخواستشو چراغ سبز دیدم گفتم بیا پیشم تو خونه راحت باشیم اگه دوسداری…
بی معطلی گفت فردا عصر ساعت ۵ میام
گفتم کون لق امتحان هیدرولیک فردا…
عصر اومد،چه اومدنی…
یک فازی که داشت باعث میشد من زیاد جذب خودش نشم این بود که شک نداشتم دوروز بگذره ازوناییه که محدودت کنه و نزاره پاتو تنهایی جایی بزاری و ته فکرشم ازدواجی بود که من متنفر بودم اونموقع…
اومد و نشستیم مثل متمدنا فیلم لوسی رو گذاشتم که ببینیم و یکم یخش اب بشه…اونم مث من زده بود بالا ، بخدا قسم ده دقیقه اول فیلم نشد که فیلمو ول کردیم داشتیم همو میخوردیم .
خودشم مثل اسمش(شکیلا) ناز و زیبا بود,مشخص بود که دفعه اولش نیست که میخواد کون بده اما هنوزم استرس پردشو داشت گفتم ببین شکیلا خیالت راحت سالم اومدی سالمم میری قول میدم.
بغلش کردمو بردمش رو تخت اینقد عشقبازی کردیم که گفت بسه
منم همه لباساشو آروووم واسش در اوردم و هر نقطه ای که میدیدم بوسیدم،لای روناشو خوردمو خوردمو خوردم ، فقط چشماشو بسته بود و نفس عمیق میکشید
خیلی زودتر از چیزی که فک میکردم با یک ناله ی بلنننند ارضا شد.
شلوارمو در اوردم و رفتم کنارش گفتم واسم بخور
یک جوری گفت باشه که مشخص بود دوست نداره و با اکراه میخوره ،خلاصه پنج دقیقه که خورد گفتم بچرخ عشقم…
گفت تو رو خدا یواش،کیرت کلفته دردم میگیره،گفتم یجوری بکنمت که هر شب زنگ بزنی کیرتو میخاااااام
ژل رو اوردم و یکم با انگشت بازی کردم مشخص بود خودشو تمیز کرده هیچ بویی نمیداد بعد چند دقیقه ژل مالیدم به کیرمو آرووووم گذاشتم تو کونش
ده دقیقه نگذشته بود خونرو گذاشته بود رو سرش از اه و ناله…
انقدر لذت میبردیم که تو ابرا بودیم و شکیلا فقط میگفت
بکن-بکن-بکن-بکن_بکن
کونش انقددددر ژله ای بود که وقتی تا دسته میزدم توش یک لرزشی داشت که روح از تنم جدا میشد
حد قرص تاخیریمو میدونستم،وقتی یکیو نصفی میخوردم تا ۴۰ دقیقه تلمبه میزدم،یبار دوتا خوردم یک ساعت میکردم نیومد آبروم رفت،ولی اینبار از قصد دو تا خوردم که یا نیاد یا خییییلی دیر بیاد که از این کون تا میتونم لذت ببرم، انقدر تلمبه زدم که داشتم خسته میشدم یهو گفت بزار بشینم روش،
نشست روش و موهاشو گرفت بالا ،وااااااااای سینه هاش و استایلشو که دیدم یهو ترکیدم و بهش گفتم برو الانه که بیام،
شکیلا واسه بار دوم با خودم ارضا شدو افتاد تو بغلم و نمیتونستیم تکون بخوریم واقعا
گذاشتم تو کونش بمونه تا کیرم بخابه
یک چرتی زدیم و ساعتای ده شب بود که گفت باید برم خیلی دیر شده
چند دقیقه لبای همو خوردیم و بردم رسوندمش به خونشون…
بعد از چند روز همون فاز تخمیی که داشت باعث شد از هم فاصله بگیریم و کات کنیم و سکس دومی نداشته باشیم…
ولی بازم هر جا هستی شکیلا شاد باشی که این خاطره رو واسم ساختی واقعا این کون یکی از بهترین کونایی بود که کردن که هیچ حتا به عمرم دیده بودم.

نوشته: بنده خدا


👍 10
👎 4
18201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

872105
2022-05-04 08:40:54 +0430 +0430

اسنپ سه ساله امده تو 6 سال تو مشهد اسنپ کار می کردی

4 ❤️

872353
2022-05-05 12:29:02 +0430 +0430

آره از اونجایی که تو یوسف کنعانی خانم زلیخا خودش تماس گرفته که بیا منو بکن! ما هم که تازه رسیدیم زمین نمیدونیم چه خبره!

0 ❤️

872586
2022-05-06 19:34:38 +0430 +0430

بچه مشهد باشی و لایکت نکنم؟

0 ❤️