مامان‌ لیلا (۴ و پایانی)

1401/09/30

...قسمت قبل

خودمو از بدن مامانم جدا کردم و بی حال روی تخت افتادم احساس می‌کردم سبک شدم مامانم بعد چند دقیقه هنوزم پشتش به من بود و دستش روی شورتش بود هنوز داخل شوک اتفاقی بود که افتاده بود.
بدون اینکه نگام کنه بلند شد و رفت سمت حموم تو این فاصله نسبتا طولانی لباس پوشیدمو شام سفارش دادم نمیدونستم با بیرون اومدنش از حموم قراره چه اتفاقی بیفته.
صدای سشوار رو که شنیدم استرسم بیشتر شد یکم بعد لباس پوشیده از اتاق زد بیرون و اومد سمتم، راستش کشیده محکمی بود و هنوز دردشو خوب یادمه!کاملا سکوت کرده بودم و میخواستم شنونده باشم؛
مامان:وقتی بهت میگم جنبه نداری وقتی بهت میگم نزدیک نشو وقتی میگم نفهمی برای همینه این برای دومین باره که آبتو می‌ریزی رو مادرت،ما کی همچین قراری داشتیم؟گفتی نمیتونم تحمل کنم و فقط بزار ماساژت بدم ببین تا کجا پیش رفتی!شایان این آخرین بار بود
من:اما مامان…
مامان:اما نداره همون که گفتم وقتی نمیتونی خودتو کنترل کنی بهتره جلو گیری کنیم.
اونقدر خوب ارضا شده بودم که نیاز نباشه تو اون لحظه حرفی درباره آینده بزنم گفتم چشم و شام هم رسید.
شام رو کنار هم خوردیم و وسایلو جمع کردیم تا صبح حرکت کنیم به سمت شمال،وقت خواب بود مامانم رفت سمت اتاقشون ازش خواستم امشب کنارش بخوابم با اینکه مخالفت کرد اما به زور خودمو جا دادم قبل خواب بوسیدمش و با فاصله روی تخت کنارش خوابیدم.
عمم و دخترش دم در منتظرمون بودن سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم،من و مامانم عقب نشستیم تا دختر عمم راحت باشه، تو مسیر کلی حرف زدیمو خندیدم و من و مامانم همه چیز رو عادی نشون دادیم چون هیچکس تا حالا ندیده بود من و مامانم حتی باهم کم حرف بزنیم.
دو ساعتی گذشته بود و داشتیم موزیک گوش میدادیم سرمو روی شونه مامانم گذاشتم،نگام به دستاش افتاد که روی رون پاهاش گذاشته بود دستمو نزدیک دستاش کردم و روی دستش گذاشتم.
گرمای دستاشو دوست داشتم بهم یه نگاه با اخم انداخت که توجهی نکردم و دوباره دستشو نوازش کردم حالا اون حس شیطنت داخل وجودم گر گرفته بود، همونطور که دستشو نوازش میکردم آروم آروم دستامونو روی رون پاش تکون دادم،دستمو روی رون پاش گذاشتمو یکم مالوندمش با علامت ابروهاش عمم رو نشون میداد و ازم میخواست تمومش کنم اما چه فرصتی بهتر از این برای من؟!
بعد از اینکه رونشو نوازش کردم دستمو بردم بین پاهاشو رونشو آروم تو مشتم گرفتم با دستش دستمو عقب می‌روند و داشت از استرس عرق می‌ریخت. دستمو به کسش نزدیکتر کردم و دقیقا کنار کسش رو گرفتم حواسم به جلو بود که کسی متوجه چیزی نشه صدای آروم مامانم برای اینکه تمومش کنم تو صدای موزیک گم شد و جرئتمو بیشتر کردمو دستمو از روی شلوار روی کسش گذاشتم و یکم بهش فشار آوردم شلوارش داخل ماشین تقریبا راحتی بود اما بازم نمیتونستم کسش رو احساس کنم لباشو نزدیک گوشم آورد:
مامان:ما باهم حرف زدیم که دیگه تمومش کنیم
اگه فقط یه درصد بفهمن بدبخت میشیم جفتمون
من:حواسشون نیست منم کاری نمیکنم که
مامان:خواهش میکنم نکن
دستمو از روی کسش برداشتم و دوباره روی دستش گذاشتم و روی پاهام گذاشتم و داشتم نوازشش میکردم و با هر حرکتم دستشو به کیرم نزدیک تر میکردم،دستشو مشت کرده بود و دوباره ابرو بالا انداختن هاش شروع شده بود، حالا دستش دقیقا کنار کیرم چسبیده بود و من اونو هی با یکم فشار به کیرم میزدم.
با صدای عمم سریع دستشو ول کردم،وقت ناهار بود!
تقریبا نزدیک بودیم و برای ناهار از ماشین پیاده شدیم مامانم صدام کرد ولی چون میدونستم قراره بگا برم گفتم خیلی گشنمه یه هوف از ته دلش کشید و سر میز نشستیم و بعد کلی حرف و خوردن ناهار دوباره راه افتادیم این بار تو ماشین کاری انجام ندادیم و بعد یکم حرکت رسیدیم به مقصد.
با استقبال پدرم وارد ویلا شدیم ویلای شیکی بود اما گرون یکم صحبت کردیمو دوش گرفتیم و قرار شد چند ساعت بمونیم بعدش بریم برای مراسم.
با بودن پدرم فرصت نزدیکی به مامانم کم شده بود و تو اون مدت اتفاقی نیفتاد و همراه همدیگه رفتیم به مراسم که واقعا هم خوش گذشت به اصرار داماد و علاقه خودمون قرار شد یکی دو روزی بمونیم و بعد برگردیم کلی گشت و گذار کردیم و فامیل ها رو دیدیم تو روز اول،ویلای عمم اینا کنار ویلای ما بود و پدرم هر فرصتی که پیش میومد بهشون سر میزد و مامانم از اونجایی که زیاد خوشش نمیومد از فامیلای بابام با من تو خونه میموند.
بابا:آقا شایان استخر نرفتی اینجا هنوز ها برو خیلی عالیه
من:استخر داره مگه؟نگفته بودی خب بابا
بابا:آره داره زیر زمین و آبش هم واقعا گرم و تمیز
من:پس حتما میرم این همه پول دادیم استفاده کنیم
بابا:آره برو بعدشم مامانتو بفرست بره تا من برم ببینم مامان بزرگت اینا دارن چیکار میکنن
من:چشم بابا
با خودم قرص برده بودم میدونستم باید تو این سفر کاری کنم با ایده استخر قرص رو خوردم و با رفتنش از ویلا خوشحال شدم دوباره فرصت خوبی بود تا با مامان تنها باشم صداش کردم گفتم مامان پاشو بریم دیگه نشنیدی بابا چی گفت؟!
مامان:چرا دکتر ولی گفت اول تو برو بعد من کی گفت باهم بریم
من:این چه کاریه خب؟باهم میریم دیگه
مامان:نه بابا از کی اینجوری شده ما خبر نداریم
من:غریبه که نیستیم خب بعدشم تنهایی حال نمیده که
مامان:برو تا سفرو زهرمارت نکردم فقط برو
اصرارم فایده نداشت با ناراحتی گفتم باشه مایو پوشیدمو رفتم سمت استخر،استخر بزرگی بود یکم توش شنا کردمو زیر آب کیرمو میمالیدم و به اتفاقات داخل ماشین فکر میکردم.
باورم نمیشد که صدای پا می‌شنیدم یعنی واقعا اومد؟!
مامانم با تیشرت و شلوارک اومد کنار آب ایستاد گفت دلم نیومد تنهایی بری!قند تو دلم آب شد گفتم مامان فداتشم من اخه که انقدر مهربونی اصلا حال نمیداد لباساتو در بیار بیا داخل سریع گفت همینه لباسام!
گفتم اینجوری که نمیشه اخه کی اینجوری میره استخر خب؟! گفت هرکسی که پسر نرخرش آماده باشه تا مامانش کنارش تنها باشه…
خندمون گرفت از آب اومدم بیرون گفتم نه اینجوری نمیشه تیشرتش رو با خنده و به زور درآورم گفتم شلوارکتم در بیار گفت یهو بابات میاد بد میشه گفتم اون حالاحالاها از اونا دل نمیکنه بیا دیگه مامان.
شلوارکشو درآورد حالا مامانمو دوباره با یه شورت و سوتین میدیدم دستشو گرفتمو و آوردمش داخل آب کلی بهم آب پاشیدیم و بازی کردیم قطره های آب روی بدن سکسیش واقعا عالی بود.
از هرفرصتی توی آب استفاده می‌کردم تا بهش بچسبم و کیرمو روی بدنش حس کنم و چند باری پاهاشو گرفتمو کشیدم تا مثلا تو آب بیفته همه چی خوب پیش می‌رفت اما کافی نبود حداقل برای چیزی که من میخواستم کافی نبود آب واقعا داغ بود یه بار که بهش چسبیدم دستمو روی ممه هاش کشیدم خودشو عقب کشید گفتم مامان الان که کسی نیست گفت مگه قراره هروقت کسی نبود از این کارا کنی گفتم فکر میکردم بهم نزدیک تر شده باشیم گفت اشتباه فکر کردی از استخر خارج شد و رفت سمت خونه منم پشت سرش وارد شدم و تو راه کلی بحث و خواهش که اجازه بده دوباره کنارش باشم.
خواست لباس زیرشو عوض کنه و لباس بپوشه دستشو گرفتم گفتم مامان یه دقیقه گوش کن بعد هرچی تو بگی قبوله گفت نه شایان نه میدونم میخوای چی بگی گفتم تو که هنوز نشنیدی اگر قبول نکردی به خدا دیگه کاری ندارم.
من:مامان مگه تو این چند بار من کاری کردم که بیشتر از حدی باشه که تو اجازه داده باشی
مامان:بچه پرو دیگه باید چیکار میکردی؟!والا هر غلطی بوده کردی اگرم اتفاق بیشتری نیفتاده چون من جلوشو گرفتم
من:و منم گفتم چشم درست میگی گوش کن دیگه
مامان:بفرما
من:بابا که نیست هیچوقت منم دلم نمیخواد وقتی کسی پیشمونه مجبور بشم تحت فشارت بزارم و کاری کنم که زندگیمون به خطر بیفته ولی واقعا دست خودم نیست خودمم میترسم یکی بفهمه
مامان:خب بی‌شعور جلوی خودتو بگیر واسه چی تا یکی رو میبینی که کنارمونه میچسبی بهم
من:چون فرصت دیگه ای بهم نمیدی مامان من واقعا تورو دوستدارم بهم اجازه بده حالمو کنارت خوب کنم و تو هم اذیت نشی
مامان:میفهمی این کار چقدر اشتباهه؟
من:آره به خدا میفهمم و برام مهم نیست
مامانم یکم فکر کرد و وسط سکوتش هربار جملاتی می‌گفتم تا کارمونو عادی جلوه بدم و تابو این رابطه رو بشکونم گفتم اصلا ماهی یکبار فقط،بدون هیچ سکسی!
از شنیدن کلمه سکس روی زبونم جا خورد گفت اگه کسی بفهمه چی؟گفتم نمیزارم کسی بفهمه فقط منو تو
بعد از گفتن این جمله میدونستم نصف راهو رفتم بهش نزدیک شدم و بغلش کردم موهای خیسشو نوازش کردم و لبامو به لبش نزدیک کردم سرشو برد عقب هنوز مردد بود اما برای تصمیم گیری دیر بود لبامو روی لباش گذاشتم بدنشو چسبوندم به خودم زبونمو روی لبش بازی میدادم و آروم میبوسیدم، لباشو یکم شل کرده بود زبونم وارد دهنش شد و چرخش آروم زبونش رو دور زبونم حس کردم اونقدر آروم بود کارش که فهمیدم پر از استرسه اما هرچی که بود داشتیم از هم لب می‌گرفتیم.
چقدر شیرین بود لباش چقدر شیرین بود حس بدنش وقتش شده بود که دوباره مال پسرش باشه دستمو به سینه هاش رسوندم و از روی سوتین شروع به مالوندن سینه هاش کردم دوتا دستامو بردم روی کمرش و سوتینشو باز کردم حالا ممه های مامانم بدون هیچ پوششی داخل دستای من بود و لبامون بهم قفل شده بود.
خودمو ازش جدا کردم و روی تخت خوابوندمش، بین پاهاش قرار گرفتم و بعد بوسیدن لبش سراغ گردنش رفتم و پشت هم گردنشو لیس زدمو نفسمو با حرارت سمت گردنش دادم.
میدونستم نقطه حساس بدن مامان لیلام ممه هاشه، ممه هایی که بدون هیچ پوششی دقیقا جلوی صورتم بود.با چند تا بوسه از نوک ممه مامانم اونو داخل دهنم گذاشتم و تا جایی که میشد میکش زدمو براش خوردم و دوباره همه این مراحل رو روی ممه بعدیش پیاده کردم.
واقعا ازشون سیر نمیشدم ممه هاش حالا کامل از آب دهن پسرش خیس شده بود و نفس هاش از همیشه بلند تر تو اتاق پیچیده بود و آه گفتن هاشو بین نفس هاش پنهان میکرد،دستمو روی کسش گذاشتم و از روی شورت کسشو میمالیدم دستشو روی دستم گذاشته بود اما فقط میخواست نشون بده که تو اون حال هم حواسش هست اما هیچ مقاومتی برای فشار انگشت هام روی سوراخ کسش نمیکرد؛ داغی و خیسی کسشو  روی انگشت هام احساس می‌کردم نفس هاش بیشتر شد سینه هاشو از دهنم درآوردم با زبونم روی شکمشو لیس زدم و پایین تر رفتم.
سرشو بالا آورد؛شایان اون کارو نکن گفتم نگران نباش مامان درش نمیارم فقط از روی شرت…
شونه و سرشو به تشک زد و دوباره سقف رو نگاه کرد زبونمو از روی شرت روی کسش کشیدم که بدنش تکون خورد.
کاملا متوجه گوشتی بودن کسش شده بودم،بینی‌ خودمو روی کسش تکون میدادم و بهش فشار می‌آوردم، لبامو روی کسش محکم می‌چسبوندم و بوسش میکردم،بلند شدم و دو زانو کنار سرش نشستم حالا نوبت مامانم بود؛میدونستم اون هیچوقت خودش این کارو برام انجام نمیده ممه هاشو با یه دست میمالیدم چشماش بسته بود کیرمو با شورت روی صورت و لباش گذاشتم و به همه جای صورتش کیرمو مالیدم.
چشماشو باز نمی‌کرد اما شهوت رو از تک تک حرکاتش  حس میکردم، شورتمو درآوردم و کیرمو دوباره روی صورتش گذاشتم و روی لب هاش میکشیدم، کیرمو با دستم بین لباش هل میدادم و لحظه شماری میکردم برای باز شدن لب هاش از هم.
لباشو آروم از هم باز کرد اما چشماش هنوز نمیخواست اون لحظه رو ببینه،کیرم بلاخره وارد دهن مامان لیلام شد؛ دهنش واقعا داغ بود و لب هاش دور کیرم حلقه شده بود زبونشو دور کیرم میچرخوند و من تو اوج لذت بودم کیرمو چندبار از دهنش درمی‌آوردم،روی صورتش میکشیدم و دوباره وارد دهنش میکردم میخواستم این لحظه رو بارها ببینم و بیشتر لذت ببرم سعی می‌کردم خیلی آروم و بدون عجله تو دهنش تلمبه بزنم تا برای دفعه اول همه چیز لذت بخش پیش بره.
دستمو بردم بین موهاش،سرشو نگه داشتم تا کیرمو تا آخر داخل دهنش نگهدارم رو آسمون ها بودم اینکه چشم هاشو باز نمی‌کرد بیشتر حشریم می‌کرد.
کیرمو از داخل دهنش بیرون آوردمو بین پاهاش دراز کشیدم و دوباره بعد از مالیدن کسش با دستم زبونمو از روی شرت روی کسش کشیدم حتی ضربان قلبش رو می‌شنیدم دستمو دور شورتش گذاشتمو پایین کشیدم
بعد از اینکه کسش کامل بیرون افتاد شرتش رو با دست گرفت گفتم حالا نوبت منه مامان اتفاقی نمیفته دستشو رها کرد و کسش حالا دقیقا جلوی صورتم بود یه کس گوشتی و لبه دار با یکم مو زبونمو روی کسش کشدیم و صدای آهش رو شنیدم با اینکه کاملا خیس بود اما تا جایی که میشد کسش رو خوردم و زبونمو داخل کسش میچرخوندم حس کردم ارضا شده اما باز ادامه دادمو از روی بدنش بالا رفتم حالا سرم دقیقا کنار گردنش بود و کیرم روی کسش بدون هیچ مانعی قرار گرفته بود‌.
کیرمو روی کسش میمالیدم و خیسی کیرم رو احساس میکردم صورتم روی تشک کنار گردنش چسبیده بود نمیدونستم باید چیکار کنم کنار گوشم آروم و کم نفس گفت این کارو نکن اما هردومون میدونستیم راه برگشتی نیست کیرم چند سانت تا وارد شدن به کس مامانم فاصله داشت و این چیزی بود که همیشه دنبالش بودم.
غرق شهوت بودیم هردو و نمیتونستیم جلوشو بگیریم همه چیز به من بستگی داشت، بدون نگاه بهش کیرمو  روی سوراخش تنظیم کردم داشت کیرمو به داخل می‌کشید کسش و دستاش روی کمرم بهم فشار می‌آوردم سر کیرم یکم وارد شده بود و یه فشار از من همه چیزو تموم میکرد.
تصمیمم رو گرفته بودم کیرمو بیشتر وارد کسش کردم حالا همه چیز تموم شده بود!کیرم کامل وارد کس مامانم شد انقدر داغ و لذت بخش بود که نمیخواستم هیچوقت اون لحظه تموم بشه یکم که به خودم اومدم وقتش بود نهایت لذتو ببرم کیرمو تا وسط درمیاوردم و دوباره تا ته فرو میکردم داخل کسش صدای ناله های مامانم بیشتر حشریم کرد و بهم جرئت سرعت بیشتر و تلمبه زدن های محکم تری رو میداد کمرمو محکم عقب جلو میکردم و کسش رو با کیر پسرش پر میکردم، چیزی نمونده بود تا آبم کسشو منفجر کنه سریع کیرمو بیرون کشیدم و آبمو روی شکمش خالی کردم و…
پایان قسمت چهارم

نوشته: شایان


👍 86
👎 4
197101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

907519
2022-12-21 01:53:55 +0330 +0330

عالی بودی مثل همیشه
ادامه بده

6 ❤️

907527
2022-12-21 02:20:05 +0330 +0330

جناب شایان داستانت خوب بود ولی فقط نظر شخصی خودم رو میگم،اگه سکس شما ب دخول نمیکشید هیجانش بی نهایت بیشتر میشد و از خط قرمز رد نمیشدی؛ولی خوب بود.

3 ❤️

907528
2022-12-21 02:24:05 +0330 +0330

مربیم رفتارشو با مامانم برام تعریف میکرد، من مات شده بودم شوکو لذت همزمان…

2 ❤️

907538
2022-12-21 03:13:01 +0330 +0330

خیلی زود تمام کردی صحبتی از مامانت ننوشتی که چه حرفهای زد موقع تلمبه زدن و بعدها چی شد داستان رو مثل سریال های تخمی ایرانی زود تمام کردی داستان مثل سریالهای ترکیه بنویس

2 ❤️

907544
2022-12-21 04:02:48 +0330 +0330

عالی ادامه بده زود

0 ❤️

907548
2022-12-21 04:21:16 +0330 +0330

وااااای ، بی نظیر بود. صد بار خوندم و صد و یک بار باهاش زدم. درود به شرفت

2 ❤️

907597
2022-12-21 17:10:03 +0330 +0330

باید بگم از بی نظیرترین داستان هاس عالی و جذاب

2 ❤️

907601
2022-12-21 17:33:33 +0330 +0330

عالی بود بنظرم
اگه یه کانال تو تلگرام بزنی یا تو تاپیک هات اعلام کنی که کی داستانو میزاری خیلی بهتر میشه .
راستی قرار بود عکس بزاری از مامانت یادت رفته ؟

2 ❤️

907671
2022-12-22 04:45:57 +0330 +0330

خوب اگه داستانت واقعی بود بقیشو تعریف کن میخوام بدونم چی شد جذابیت داستانت عکسعمل مامانت بعد انجام اینکار بود وگرنه داستانت مفت نمی ارزه

0 ❤️

907704
2022-12-22 09:28:25 +0330 +0330

یه کشیده محکم زد تو گوشت؟
بابا این ننت تو هر چهار قسمت خودش میخارید اونوقت دعواش باهات و سیلی زدنش چه صیغه ای بود؟ آخه کسی که خودش پاشه ست سکسی شورت و کورست بپوشه بیاد جلوت ناز و ادا بیاد معلومه از خداشه بکنیش بعدم که تو بیخیال شدی و تنها رفتی تو استخر باز خودش بیاد کرم بریزه … نه عزیزم از همون قسمت اول گفتم ننت جندس هنوزم نظرم عوض نشده
بعد گفتی ویلاتون استخر نداشت و تو تازه بعد سه روز که بالات گفت فهمیدی؟؟؟بابا واقعن تو دیگه خیلی منگولی همینه که هنوز نفهمیدی ننت جندس
عکسا چی شد؟ کیرمون کرده بودی؟
گفتی واقعی بود دیگه؟؟؟ نه واقعن؟؟؟ پس جریان اون پسره که قرار بود وارد رابطش کنی البته اونم بصورت واقعی!!!اون چی شد؟

1 ❤️

907717
2022-12-22 11:11:18 +0330 +0330

خیلی باحال بود کاشکی ادامه میدادی خیلی زود تموم شد

0 ❤️

907730
2022-12-22 13:03:12 +0330 +0330

عالی بود حال کردم

0 ❤️

907735
2022-12-22 14:12:14 +0330 +0330

داستان قشنگیه عالی مینویسی

0 ❤️

907759
2022-12-22 17:32:38 +0330 +0330

منتظر بقیه اش میمونیم. پایانی نداره زنی به اسم لیلا. اسم ادامه اش چیه؟

0 ❤️

907765
2022-12-22 20:24:59 +0330 +0330

عالی بود عزیزم

0 ❤️

907787
2022-12-23 01:38:34 +0330 +0330

پرفکت 👌 👍 😍

0 ❤️

907825
2022-12-23 07:35:10 +0330 +0330

عالی بود داداش دمت گرم

0 ❤️

907913
2022-12-24 00:49:40 +0330 +0330

بازم بنویس

0 ❤️

908165
2022-12-25 20:18:12 +0330 +0330

خوشمان آمد…
ادامه بده،منتظر ادامش هستیم
کاش شکستن این تابو راحت بود…تا فانتزیامو به حقیقت بپیوندونم

0 ❤️

908269
2022-12-26 11:09:33 +0330 +0330

عالی بود ، ناقلا یه چند تا عکس از مامانت بفرس ببینم تا چقدر خوش شانسی

0 ❤️

908318
2022-12-26 23:16:16 +0330 +0330

عکس از مادرت بزار دیگه

0 ❤️

908512
2022-12-28 13:16:09 +0330 +0330

خیلی خوب نوشته بودی، ادامشم بنویس و به نظرم ایکاش دفعه اول نمبکردی تا خودش بگه و لذت بیشتری ببری🖐

0 ❤️

908675
2022-12-29 17:59:02 +0330 +0330

ادامه نداره؟ داستانه خیلی خوبیه

0 ❤️

909047
2023-01-01 14:03:28 +0330 +0330

عالی بود…حس لذت بخشی از توصیف احساسات مامان وقتی که هم دلش میخواست و هم میترسید…مرسی…لذت بخش و شهوت انگیز

2 ❤️

911753
2023-01-22 11:47:13 +0330 +0330

مرسی عالی بود
کاشکی از عروسی هم چیزی میگفتی از لباس مامانت تو عروسی که همه نگاش میکردن و یه پسر هم تو خلوت از باسن انگشتش کرد تو هم دیدی
خیف که قسمت 5 نداشت
در کل خسته نباشی
ادامه بده دوست داریم

1 ❤️

911938
2023-01-24 01:52:53 +0330 +0330

عالی بود ادامه بده

1 ❤️

915316
2023-02-15 00:57:15 +0330 +0330

قرار بود عکس اپلود کنی پس چی شد

1 ❤️

981952
2024-05-02 14:32:03 +0330 +0330

ادامه رو بنوویس

0 ❤️