مدرسه حشری ها (۲)

1403/03/16

...قسمت قبل

بعد اتفاقی که تو کارگاه افتاد تا مدتی پیش یوسفی احساس خجالت میکردم. فکر اینکه مدیر مدرسه که بیست سال با هم تفاوت سنی داریم و تا به حال احترام بینمون بوده از کاری که کردم بو برده و چیزهایی دیده شرمگینم میکرد. ولی از طرفی هم برام تحریک آمیز بود. با اینکه مثل نوری یا آقای راد معلم فیزیکم رو یوسفی نظر نداشتم ولی مرد سن بالا و خوش چهره ای بود. اما در برابر آقای راد خیلی معمولی جلوه میکرد. راد سکسی ترین دبیر مدرسه بود و بیشتر از همه معلما به خودش می‌رسید و همیشه شیک پوش بود. اکثر مواقع شیو میکرد و خیلی کم پیش میومد که موهای بدنش به چشم بیاد. چون عادت داشت بیشتر از بقیه مرد ها دکمه های یقه اش رو باز بذاره و پوست سینش همیشه نمایان بود. حتی بعضی وقتا که گرمش میشد سومین دکمه رو هم باز میکرد و تعداد دفعاتی که مو رو سینش دیدم انگشت شمارن. با دیدنش انقدر حشری میشدم که هیچ وقت سر کلاسش حواسم به درس نبود و از شانس خوبم با آقای نوری هم رفیق و همکار صمیمی بود. تصور کنید چه فانتزی ها و افکار مریضی که در موردشون نداشتم.

زنگ تفریح که خورد همه از کلاس ها ریختن بیرون. وقتی از کنار دفتر مدیر رد میشدم یوسفی صدام زد. رفتم داخل و یوسفی جزوه ای به سمتم دراز کرد و گفت: این رو ببر بده به آقای نوری. تو کلاس کامپیوتر منتظره.

اسم نوری رو که شنیدم به دلیلی که خودتون میدونین ته دلم حس خوبی گرفتم. جزوه رو گرفتم و راه افتادم. کلاس کامپیوتر طبقه سوم و بالاترین طبقه مدرسه بود. وقتی از راه پله بالا میرفتم انقد همه جا سوت و کور بود که انگار هیچکس تو مدرسه نبود. زنگ تفریح بود و همه رفته بودن حیاط. همه کلاس ها و راه رو ها خالی بودن. دلگرم به ملاقات نوری بودم تا برسم کلاس کامپیوتر. قبل اینکه در بزنم صدای گفت و گویی از داخل کلاس به گوشم خورد و لحظه ای درنگ کردم. انتظار داشتم نوری تنها باشه ولی داشت با کسی حرف میزد. صدای آقای راد را تشخیص دادم و قلبم به تاپ تاپ افتاد. نوری و راد تنها تو یه اتاق؟ لای در کمی باز بود و می‌تونستم دید بزنم. هر دو پشت کامپیوتر چیزی تایپ می کرد و همزمان با هم حرف میزدن. آخ چی میشد اگه به جای کار داشتن واسه هم می‌خوردن و من گیرشون می‌انداختم. میخواستم در بزنم که وقتی شنیدم چه حرف های میزدن جا خوردم. فکر کردم حتماً اشتباه شنیدم پس با دقت گوش سپردم. نوری می‌گفت: واقعا خوب گوشتیه.

راد حرفشو تایید میکرد: اون کون گوشتالوش رو بگیری مثل ممه بلیسی.

نوری جواب داد: انقد سفیده که حتی تو هم کنارش سبزه به نظر میایی. بور و چشم آبی… انگار یه رگ اروپایی داره.

سفید؟ بور؟ چشم آبی؟ فقط یه نفر با همچین مشخصاتی تو مدرسه بود و دست بر قضا همه مدرسه روش کراش داشتن. پس ایلیا فقط چشم پسرای مدرسه رو نگرفته بود. معلما هم تو کفش بودن! ولی تو اون موقعیت این چیزا برام مهم نبود. شنیدن حرف های شهوت آمیز از زبون نوری و راد هوش از سرم برده بود. داغ کرده بودم و حس کردم بی اختیار کیرم داره بیدار میشه. فشاری به زیپ شلوارم اومد و طی چند ثانیه طوری شق کردم که انگار داشتم یه پای اضافه در میوردم. حالا با این وضعیت چجوری میخواستم جزوه رو تحویل بدم؟ با اینکه ریسکی بود ولی از روی میل و علاقه دلو زدم به دریا و در زدم. وقتی رفتم داخل نوری و راد رو برگردوندن به من. جزوه رو جلو گرفتم و گفتم: آقا اینو مدیر داد گفت برسونم به دست شما

راد جزوه رو گرفت و به نوری گفت: این نمره ها رو تو وارد سیستم کن تا من به بقیه کارا میرسم.

هر دو برگشتن سر کارشون و به نظر متوجه شلوار باد کرده ی من نشدن. وقتی روشون رو برگردوندن دستی به کیرم کشیدم و برگشتم از اتاق برم بیرون. درو پشت سرم بستم و نفس راحتی کشیدم. کیرم اینقدر به شلوارم فشار میورد که شق درد گرفته بودم. با دقت اطراف رو نگاه کردم هنوز همه جا خلوت و خالی بود. دیگه نمی‌تونستم تحمل کنم مجبور بودم کیرم رو بندازم بیرون. تو راهروی خالی راه میرفتم و با کیرم بازی میکردم. فکر مکالمه نوری و راد بیشتر حشریم میکرد و چاره ای نداشتم باید همونجا خودارضایی میکردم. رفتم تو یکی از کلاس های خالی که ضایع نباشه و شروع به مالیدن کردم. چند تا تف رو کیرم انداختم تا به مالیدنش سرعت ببخشم. حسابی لزج شده بود و وقتی حس کردم داره آبم میاد رفتم سمت میز معلم و اسپرم مثل آتشفشان از کیرم فوران کرد رو میز. سطح میز معلم حسابی آغشته به آب کیرم شده بود که یهو زنگ مدرسه خورد. به ثانیه نکشیده صدای هجوم دانش آموزا داخل مدرسه همه جا پخش شد و چاره ای نداشتم جز اینکه سریع خودمو جمع کنم و از کلاس بزنم بیرون. کیرم بعد ارضا داشت می‌خوابید و راحت تو شورتم جا شد. سریع دکمه شلوارمو بستم و رفتم بیرون. پسرای مدرسه با سرعت از پله ها میومدن بالا و میرفتن سر کلاس ها. وقتی از راه پله میخواستم برم پایین معلم خوشتیپی از کنارم رد شد و وارد همون کلاسی شد که دست گل به آب داده بودم. لحظه ای بعد اینکه رفت سر کلاس صدای فریادش رو شنیدم. گمونم تموم وسایل هاش اسپرمی شده بود. نمیتونستم جلوی خندم رو بگیرم. همینطور که با شرارت قه قه میزدم فلنگ رو بستم و در رفتم. خاطره باحالی بود ولی به سرعت فراموشش کردم چون ذهنم فقط درگیر یه چیز بود: حرفهای شهوت آمیز که از زبون نوری و راد شنیدم. دونستن اینکه اونا هم مثل خودم اهل دلن و دغدغه سکس دارن هیجان انگیز بود و جسارتم رو برای شکستن حد و مرز ها بیشتر میکرد. تنها مشکلم این بود که اونا در مورد من حرف نمی‌زن. ته دلم به ایلیا حسادت میکردم. احساس میکردم من تنها پسر گی تو مدرسه ام که جذبه مردونه برام تحریک آمیزه. بقیه همه از سفیدی ایلیا و زیباییش تحریک میشوند درحالی که من جذب ریش و عضلات معلما میشدم. اگه من جای ایلیا بودم هر روز کیر آقای راد تو دهنم بود کیر آقای نوری هم تو کونم و عشق و حال میکردم. آقای یوسفی هم می‌تونست به ضیافتمون ملحق بشه. البته برخلاف نوری و راد، هیچ سرنخی از تمایلات یوسفی نداشتم. حتی وقتی از ماجرای منو ایلیا تو کارگاه سر در اورد خودشو به اون راه زد. کیر هر سه نفرشونو میخواستم. حتی دلم میخواست خودم هم بگامشون. یکی از فانتزیام این بود که سه نفری برام ساک بزنن. نوری و راد از بین کیرم لب بگیرن و یوسفی تخمامو لیس بزنه. فردای اون روز تو حیاط مدرسه دنبال ایلیا می‌گشتم که دیدم داشت با فحش و بد و بی راه جواب دو تا پسری که مزاحمش شده بودن رو میداد. دستشو گرفتم و کشیدمش گوشه ای بهش گفتم: دنبالم بیا

ایلیا زیر لب غر میزد: اه یه مشت نرخر ریختن تو این مدرسه… چیه چیکارم داری؟

پرسیدم: نظرت در مورد نوری و راد چیه؟

جوری بهم نگاه انداخت انگار انتظار همچین سوالی نداشت: نوری و راد؟ منو وسط دعوا دنبال خودت کشوندی که اینو بپرسی؟

بدون صبر و حوصله گفتم: حرف اضافی نزن فقط جوابمو بده

ایلیا شانه بالا انداخت و جواب داد: خب حداقل مثل بعضی معلما رو مخ نیستن.

پرسیدم: خوشتیپ نیستن؟ دلت میخواد واسشون ساک بزنی یا فقط رو من کراش داری تو کل این مدرسه؟

ایلیا اول جا خورد. لحظه ای بعد خندش گرفت و گفت: خب آره خوشتیپن. راد که خیلی سکسیه. دلم میخواد بشینم رو پاش صداش بزنم ددی

هیجان زده ماجرا رو براش تعریف کردم. بهش گفتم تو که نوری و راد چقدر تو کفشن و دلشون میخواد بگانش. توضیح دادم که چطور حرفاشونو شنیدم. ایلیا چشم غره ای رفت و نالید: هه هه جوک خوبی بود‌‌…

و راهشو کشید که بره. حرفامو باور نمی‌کرد. دنبالش رفتم و اصرار کردم: نه نه دارم جدی میگم. اصلا چرا باید همچین دروغی سر هم کنم؟ وقتی همه پسرا می‌بیننت حشرشون میزنه بالا چرا مردا اینطور نباشن؟

ایلیا وقتی جدیدت نگاهمو دید با کنجکاوی بیشتر به حرفام گوش داد. ادامه دادم: فکرشو کن ددی جونت هم دلش میخواد بهش پا بدی.

ایلیا انقد هیجان زده و علاقه مند بود که حتی نمیدونست چی بگه. هرچی بیشتر باهاش آشنا میشدم فرضیاتم درموردش درست تر از آب در میومد. ایلیا واقعا یه ترنس بود که به توجه و گرمای یه مرد نیاز داشت. احساس امنیتی که فقط در آغوش مردی بالغ میشه تجربه کرد و تغذیه از مایع حیات که فقط از کیر مرد می‌تونه تامین شه. وقتی ذوق زدگی رو دیدم لبخند مرموزی زدم: در واقع من یه نقشه ای دارم تا به خواسته هات برسی.

چشمای ایلیا از شدت هیجان برق زد ولی تو دلم بهش می‌خندیدم. اینکه ایلیا به خواسته هاش برسه برام هیچ اهمیتی نداشت. در واقع میخواستم از ایلیا مثل ابزاری برای رسیدن به خواسته ی خودم استفاده کنم. یوهاهاها

نوشته: Onlymen

ادامه...


👍 17
👎 8
18201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

986637
2024-06-06 10:56:45 +0330 +0330

جون مادرت ننویس

0 ❤️

986664
2024-06-06 16:10:14 +0330 +0330

خوب نوشتی
صحنه سکسی هنوز خوب نپرداختی ، انتظار لایک نداشته باش
موضوع خوبی دستت گرفتی
بهتره قبلش تک تک سکس رو به صحنه بیاری بعدش گروپی چیزی اگه دلت خواست 😉😂
بعد این که تا امید نشو
این همه تایم گذاشتی ، عکس کارکتر ها رو گذاشتی ، جالبن، خیلی خوب پیش اومدی لطفا بنویس
کاری به حرف بقیه ام نداشته باش
قسمت بعد صحنه سکسی بیار توی که فوران کنن رو داستانت ناامید نشیا ،
موفق باشی .

2 ❤️

986665
2024-06-06 16:12:44 +0330 +0330

آها به چیز دیگه
سکس هایی که میخوای به صحنه بیاری همه رو توی مدرسه نبر
فضا و ذهنتو گسترش بده
عشق بزن تو کار (بین کرکتر ها ، مثلا آقای نوری و خودت توی یه جای خیلی خوب ، تفریحی این ور اون ور خونه ی آقای نوری مثلا خونه خودتون حتی ، فکرتو باز کن ) همش نچپون توی مدرسه😂

1 ❤️

986684
2024-06-06 20:29:08 +0330 +0330

منتظر پارت بعد باشین که داستان تازه قراره جالب شه 🔥👨🏻👔🧔🏻🧦🔥

1 ❤️

986775
2024-06-07 10:13:48 +0330 +0330

مثل دفعه قبل عالی 😍 😍 😍 😍

1 ❤️