جورابای خاله

1402/01/14

سلام خدمت همه دوستان شهوانی من مهرداد هستم و این خاطره مربوط به ۱۸ سالگی منه. پیشاپیش معذرت میخام اگه قلمم حرفه ای نیست چون قراره “خاطره” تعریف کنم نه اینکه داستان بنویسم.
کلا علاقه من به پاهای دخترا از اونجایی شروع شد که منم مثل خیلی از نوجوونای دیگه از ۱۴/۱۵ سالگی شروع به جق زدن کردم و طبیعتا با کس و کون پورن استارها شروع شد. ولی کم کم فیلما دیگه ارضام نمیکردن و دلم یه چیز طبیعی میخاست. پس سعی میکردم هر موقعیتی که گیر میارم کون و رون های زنا و دخترای فامیل رو دید بزنم و بعدا به یادشون جق بزنم. تو همون تایم بود ک خاله هام نظرمو جلب کردن…سه تا خاله دارم که یکی از یکی خوشگل تر و سکسی تر هستن. اونا همیشه جلوی من راحت بودن و لباسای باز میپوشیدن حتی بغلم میکردن و وقتی منو میچسبوندن تو سینه‌شون، ممه هاشون کیرمو سیخ میکرد.
تو اون سالا تلاش من برای رسیدن ب کس بی نتیجه موند و من تو ۱۶ سالگیم از شدت حشر روزی دو بار جق میزدم.
با خودم گفتم حالا که به کس دسترسی ندارم لااقل یه جوری لباس زیر های خاله هامو پیدا کنم و با اونا جق بزنم تا یه قدم به هدفم نزدیک شده باشم🥲.
فقط یه بار موفق شدم. حدود یه ساعت تو خونه خاله‌ی بزرگم که متاهل بود تنها شدم ولی لامصب هرچی گشتم شورتاشو پیدا نکردم💔 فقط یه سوتین گیرم اومد که بازم غنیمت بود و کلی کیرمو مالیدم بهش اووففف خیلی حال داد و دو بار هم ابم اومد ولی خایه نکردم بریزم روش.
بعد از اون هم دیگه دستم به شورت و سوتین نرسید:(
کم کم که بزرگتر میشدم حشرم بیشتر میشد. بلخره تو ۱۷ سالگیم اولین جرقه های فوت فتیش تو وجودم پیدا شد. فکر میکنم یکی از دلایلش هم این بود ک انقدر حشری بودم ک به کف پای یه دختر هم راضی بودم و باهاش ارضا میشدم.
یادمه یه روز که خونه مامان بزرگم جمع شده بودیم بعد از ناهار من روی مبل نشسته بودم و خاله ی وسطی‌م هم روی مبل سه نفره روبروم دراز کشیده بود و نور افتاب از لای پنجره روی بدن خوشگلش میتابید.
سرش تو گوشیش بود و حواسش نبود که من با نگاهم دارم قورتش میدم. اون بدن سکسی واقعا هم خوردن داشت.
از خالم بخام بگم یه دختر خیلی خوشگل با قد ۱۶۰ و ممه های ۷۰ و بدن رو فرم و تقریبا لاغر که کون و پاهای سفیدش بخاطر ورزش خیلی خوش فرمه.
داشتم بدنشو دید میزدم و سعی میکردم روی لای پاش فوکوس کنم که پوست سفید پاهاش توجهمو به خودش جلب کرد.
یه ساپورت مشکی پوشیده بود که مچ پاهاش بیرون بود. وااای لاک مشکی و یه پابند طلایی هم سکسی بودن پاهاشو صد برابر کرده بود.
زوم کرده بودم رو پاهاش و تصور میکردم که مچ پاهاش تو دستمه و دارم تو کسش تلمبه میزنم. کیرم شق شده بود ولی کاری ازم بر نمیومد. بازم شرمنده کیرم شده بودم🥲. به خودم گفتم بی عرضه حداقل ی جوری راضیش کن این پاهارو بده دستت.ولی جرأتشو نداشتم. درباره فوت فتیش اطلاعات داشتم ولی این اولین بار بود که به پاهای یه نفر علاقه پیدا کردم.
هرچی میگذشت این حس توم بیشتر شعله کشید و یه شب هم خواب دیدم که خالم انگشتای پاشو کرده تو دهنم و منم با لذت دارم میخورمشون و خیلی سریع جنب شدم.
حدودا یه ماه بعد یه روز خالم از خرید برگشته بود و سر راه اومد خونه ما تا به مامانم سر بزنه. من توی هال نشسته بودم و وقتی اومد داخل اتوماتیک وار چشام رفت سمت پاهاش. اووففف یه جوراب شیشه ای کف دار سفید پوشیده بود که با اون کفشای مشکی دلبری میکرد🤤
منم یکم نشستم پیشش ولی کیرم خیلی ضایع بلند شده بود واسه همین رفتم تو اتاقم. یکی دو ساعت بعد هم خاله رفت و مامانم هم رفت خوابید. اومدم بیرون و داشتم میرفتم سمت آشپزخونه یهو چشمم افتاد به مبل دیدم همون جورابای سفید گوشه مبل افتادن.
پشمام ریخت و فهمیدم ک خالم اونا رو جا گذاشته.
سریع پیچوندم و بردمشون تو اتاقم هنوز کفشون یکم از عرق پاهاش نم داشت. پاهای نازش رو تصور کردم که تو این جوراب بودن و کیرم مثل سنگ سفت شده بود. اروم کف جورابو نزدیک صورتم اوردم و بو کشیدم. خیییلی بوی خوبی داشت لامصب. دیوونه شده بودم و حشرم رفت رو هزار.
عمیق تر… چشامو بستم و تصور کردم الان پاهاش تو این جورابه و
قسمت انگشتاشو بوسیدم… خیلی حس جذابی بود
خوابیدم رو تختم و یه لنگشو کشیدم رو کیرم و تا رو تخمامو پوشوند
اووففف لذتش خیلی زیاد بود. نفهمیدم چقد تو اون حالت بودم که حس کردم میخاد ابم بیاد. سریع جورابو کشیدم بیرون و همزمان زبونمو میکشیدم به کف اون یکی لنگش.
ابم با فشار زیاد ریخت رو شکمم و خیلی هم حجمش بیشتر از حد معمول بود…بعد از اون اورگاسم حس خیلی خوبی داشتم و اون دو روز رویایی که باهاشون داشتم ۵ بار جق زدم تا کمرم خشک شد.
بعدشم ک اومد و بردشون نامرد💔
از اون روز به هر روشی که شده سعی میکنم به پاهاش نزدیک شم و یکی دو بار هم وقتی خواب بود کف پاشو بوسیدم که خیلی حال داد.
امیدوارم خوشتون اومده باشه

نوشته: مهرداد


👍 19
👎 9
56501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

921689
2023-04-03 16:05:22 +0330 +0330

سلام دوست عزیز
چون گفتی خاطره هست و زحمت نوشتن کشیده بودی خوندم
ولی چند نکته باعث شد داستانت ضعیف بشه و دوستان هم کمتر نظر بدن
اولا که داستان اصلا هیجان خاصی رو نداشت
ثانیا تو اگه در واقعیت هم کار خاصی نکردی در داستان باید آب و تاب ش رو بیشتر میکردی
ثالثا سعی کن بیشتر دست به خطر بزنی و از دایره امن خودت خارج شی و در داستان و یا واقعیت فاصله رو با خاله ت کمتر کنی
موفق باشید.ممنون

3 ❤️

921711
2023-04-03 21:50:57 +0330 +0330

کیرم تو مغزت جقی جقی زاده.از جوراب شیشه ای کفه دار رسیدی به جوراب سفید.کیرم تو اون ذهن جقی جق جقوت.کمتر جق بزن بدبخت جقی.از بس جق زدی مثل ماهی گلی حافظت سه ثانیه شده

0 ❤️

921779
2023-04-04 03:05:27 +0330 +0330

کصخل برو مخشو بزن مطمن باش راضی میشه

کاش منم ار این فرصت ها و خاله ها داشتم

تفففف ب این شانسم

0 ❤️