سلام ۲۳ سالمه
اسمی که انتخاب کردم مستعار به خاطر این که این تجربیات و دوست ندارم
از اول براتون میگم شاید به افرادی کمک کنم
راستش من از اول یک کمی پیش فعال بودم و شیطون در عین حال فضول اما میتونم قسم بخورم که خیلی چیزا رو نمیدونستم کلاس چهارم دبستان بودم که مامانم فوت کرد خدا بیامرز زندگی من و هم با خودش برد
سه ماه بعد از فوت مامان بابا با یکی از دوستان مامان که قبل از مرگشم با هم رابطه داشتن ازدواج کرد اون خیلی مذهبی بود ومن اذیت می شدم اجازه نمیداد بابا م و ببوسم یا بغل کنم این شد که من یه پیله دور خودم تنیدم و رفتم تو لاک خودم مهربون بودم و یه کمی چاق این باعث میشد هیچ پسری سمتم نیاد البته بچه هم بودم
برادرم زیاد تو خونه نبود همیشه بازار بود زن بابام بچه دار شد اما بچه سه ماه بعد مرد و اونم دیگه توانایی بارداری نداشت…
سال بعد اتفاق بدی افتاد من تابستانی که میرفتم اول راهنمایی پریود شدم و چون نمیدونستم دخترا بکارت دارن و باید مواظبش باشن انگشتم و کردم تو تنم و خون بیشتر شد دیگه این کارو نکردم اما نمیدونستم که داستان چیه تا این که بابا سال بعد برام رمان یلدا را خرید توی رمان یک قسمتش بود که دختره میگه من همه جهیزیم کامله اما اونی که جلوی پنجره آویزان میکنند و ندارم من با خودم میگفتم وا مگه پرده چیز مهمیه رفتم از زن بابام پرسیدم اون جوابم و نداد گفت از زن عموم که پزشک بود بپرسم یه بار که دیدمش ازش پرسیدم و اون برام توضیح داد تمام این که یه دختر باید مواظب تنش باشه و نباید از ازتفاع بپره و چیزی داخل تنش بره من بهش گفتم که اولین بار که پریود شدم چی کار کردم داشت سکته میکرد سریع بردتم تو اتاق خوابش وسایل معاینش و آورد و معاینه ام کردو گفت خدا رو شکر آسیب ندیده بهش گفتم که این کار خون و بیشتر کرد گفت که مجراهای جلویی باز شدن و باعث خروج خون شده وگرنه بکارت سالمه
بعد بهم یاد دادکه چه طور تنم و همیشه نظافت کنم و خودش هر ماه میبردتم اپیلاسیون میگفت که تیغ موهام و زیاد میکنه زن عموم خیلی ماهه کلاس سوم راهنمایی بودم که تازه جریان سکس و فهمیدم داداشم رفته بود سربازی ومن طبق معمول داشتم فضولی میکزدم که یک سری سی دی بی نام و نشون پیدا کردم و رفتم گذاشتم تو دستگاه وقتی پخش شد خشک شده یودم از سردر گمی بردم همش و گذاشتم سرجاش و دیگه بهشون دست نزدم توی همون سال با اولین پسر زندگیم که دو ماه بیشتر با هم دوست نبودیم آشنا شدم فرشاد بعد از اون دیگه با کسی دوست نشدم تا سال سوم دبیرستان با یه پسری تو یاهو ۳۶۰ دوست شدم آرین که وقتی من و دید و متوجه شد خیلی بچه ام گفت ما به درد هم نمیخوریم اسمش آرین بود همون سال بود که یکی از همکلاسیام گفت چرا از پشت سکس نمیکنی که پسرا رو نپرونی من خاک بر سر اگر به جای این که حرفش توی مخم دنگ دنگ صدا بده نشنیده میگرفتم الان اینجوری نمیشد
دوباره تو ۳۶۰ با یه پسره دوست شدم به اسم رضا اولین بار با اون از پشت رابطه داشتم توی ۶ ماه دوستیمون دو بار رابطه داشتیم بعد رضا خواست تموم کنیم منم با داغون شدگی تمام تمومش کردم بعد از رضا با پسری آشنا شدم به اسم کیوان که میخواست باهام رابطه داشته باشه منم قبول نکردم اونم تموم کرد بعد از کیوان با سال اول دانشگاه با یه مرد ۳۱ساله به اسم علیرضا (مزدا) از پشت رابطه داشتم که اونم از ایران رفت بعداز اون پسری به اسم بهراد اومد تو زندگیم که یک سال با هم بودیم اون عاشق باسن من بود چون من گودی کمر زیادی دارم اوایل از پشت رابطه داشتیم تا این که بکارتم و برداشت بعدش دیگه شده بودیم مثل زن و شوهر ها خیلی سکس داشتیم بهراد و به من خیانت کرد و تمام کردیم بعد از بهراد بسری به اسم سعید از پشت باهام رابطه داشت و بعد از اون مردی به اسم فریبرز که دست به من نزد اما عاشقم بود و من گمش کردم بعداز اون من نامزد کردم با پسری به اسم سیاوش با هم رابطه داشتیم اما سیاوش مشکل اعصاب داشت و من بعد از سه ماه نامزدیمون و باطل کردم بعد از سیاوش پسری به اسم حامد که باهاش یک بار رابطه داشتم اما از هم لذت نبردیم و بعداز اون من با استاد دانشگاهم ازدواج کردم هومن تمام داستان زندگیم و میدونه و در واقع مشاور روانشناسم بود اما وقتی دید ازاین همه خریت واقعا عبرت نمیگیرم بهم گفت عاشقم شده ما الان با هم خوبیم سه ساله که ازدواج کردم یه وقتایی انقدر حالم از خودم به هم می خوره که میرم زیر دوش و تنم و هزار بار می شورم هومن در این جور اوقات میاد و محکم بغلم میکنه تا راحت گریه کنم و آروم بشم
دوستان عزیزم دعا کنین برام نمیخواهم دیگه اینجور خاطراتم یادم بیاد
تا بعد
نوشته: چیستا
خدارو شکر این پشیمونی نشونه اینه که تو هیچ وقت خیانت نمیکنی وکارهای گذشته هم برات عبرت شده بنظر من خداوند به قلب بنده هاش نگاه میکنه متاسفم که همچین نا مادری احمقی داری یا داشتی امید وارم از بقیه زندگیت لذت ببری.
این داستان مفید بود به زوجهایی که تازه ازدواج کردن و دارن صاحبه 1 پسر کوچولو خوشگل و تپل مپلو میشن این داستان رو معرفی کنید تمام اسامی پسر حتی از اون با کلاساشم هست از اینجا اسامی فرزند انتخاب کنن .
« موسسه کمک به زوجهای جوان در انتخاب اسماء متبرکه »
دوست عزيز داستان نويس،از اسم داستان جرأت نكردم بيام توش! چقدر فسفر حروم كردم هنوز معناي از اول تاهنوز،درك نكردم بيكاري اسم كس و كون چشه؟يك اسم آماري بزار بتركون.جدي گفتم اسم داستان كمر به پايين بزار.جاي اسم اينجوري اينجانيست.
یکم دیگه فکر کن کسی و جا نذاشتی ؟
اصغر آقا … اکبر آقا بقال … محمود قصاب … جعفر جنی … . … . .
فکر کن …
این اصلا ارزش خوندن نداشت . اخه کونت مگه گاراژه که هر ماشینی از سواری و وانت و کامیون تا اتوبوس و … میاد توش پارک میکنه بنظرم نویسنده یه روان پریشه که عقده سکس داره و تنها علاجش یه سکس جمعیه که چند نفر از کوس و کون ترتیبش رو بدن شاید از کیر سیر بشه
فکر کنم استاد دانشگاتم مثل خودت بیش فعال بوده که باهات ازدواج کرد…هه هه
اخه یه ادم با چند تا پسر میتونه دوست شه و رابطه داشته باشه,انقد اسم پسر بردی مخم گوزید…
چقد لاشی زیاد شده والا…
عبدول اون اول چه جونی گفتی نویسنده رو با یک کلمه ارضا کردی;-)
خواستی منم خوشکلم و کون خیلی کردم و دوست دارم بهم بگو باهم حال کنیم
مطمئنی الان بی اختیاری ریدن نداری؟ این همه کونی که تو دادی به جای سوراخ الان دروازه غاره
داداشmohammad3333
اون جون بخاطر اول شدن بود.ميدوني چندوقت آرزوي اول شدن داشتم؟امروز سه باراول شدم.
سی پی یوی مغزم هنگ کرد…مادر بردش سوخت…فنش دیگه نمی چرخه…پاورش نیم سوز شد
قاط زدم رفت.
بالاخره چی شد!!!کی به کی بود!!!خریت بود این کارات!!!زن بابات مذهبی بود اما قبل فوت مادرت با بابات رابطه داشت!!!خودت شمردی چند نفر بودن!!!
این اسامی اصلا مستعار نیستن
بهراد و سعید رفیقای من هستن
هر دو شونم بد جوری تورو کیر کردن
ميخواي دسته جمعي برات دعا كنيم سوراخ كونت تنگ شه؟ شانس آوردي فحشت نميدم چون حسش نيست
حالا ازنزديك نگاهش كني حالت بهم ميخوره از قيافش و هيكلش،كون يا بقول خودش عقبش جرات نداري باسيصد لايه محافظ نگاه كني،چه برسه سانتي٧٥ميليون بزني توش صدا كلم بده! سينه دوتا جوش،اصل كاريش بخوره توسرش اه اه بروگمشو حالم بهم خورد.هركس يك امضاء دركونت زده بزار اكسيژن بياد منم يادگاريم بنويسم بري،باخط نستعليق مينويسم ارزشت بره بالا فردا بخاطر دستخطم از جنده دوزاري به چنده پنج زاري ارتقاء پيدا ميكني.كونده چه اسمي براداستانش گذاشته فكر كردم آدمي بهت گفتم نويسنده،فعلأ بايد قلم گوشتي بدم دستت!
تنها خواجه ی شیراز و اهالی شهوانی
بودند که بهره یی از کون شما نبردند!!
فکر کنم تنها کسی که ترتیبت نداده حافظ شیرازی اون بنده خدا عمرش یاری نکرد جنده خانوم
جوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونم جونم جونم الهی عیبی نداره بنازم به این اراده فقط خواجه حافظ نکرده بودت که اونم الان جریانو شنیده چیستای من دورت بگردم اورین اورین خدا خیر بده استاد دانشگاه تون رو که خر شد و تو رو گرفت اگه نمی گفتی با استاد ازدواج کردی به جای بر نمی خورد جونم جونم تو که پرده تو زدن چرا تا اخر از پشت دادی؟ خوب از جلو میدادی ولی حق میدم مشکل روحی داشتی اول پاستوریزه بودی بعد خراب شدی ولی من هر کار میکنم تو کتم نمیره فکر میکنم دروغه خلاصه جونم جونم جونم فدات شم ادرس بده تا یه مریض داریم بعضی اوقات فضول میشه بیارم پیش استاد جونت فدات ناراحت نباش جونم جونم بعدش اینجا درسته سایت شهوانی و داستان سکسی هست دیگه نه اینکه پرونده پزشکیتو اینجا باز کنی بازم درود که مارو رو سفید کردی
روسفیدمون کردی بابا.همه ترتیبتو دادن.
البته خب بیماری اعصاب همینه دیگه.