اشتباهی شیرین با زن عمو (۱)

1402/01/25

سلام دوستان یه خاطره به یاد ماندنی و وسوسه انگیز برای خودم دارم که اگه دوس داشتین بخونین
اسمم علی ۲۷ سالمه مجرد و قیافم خوب و شیک پوشم و تا حد توان دنبال جنس مخالف رفتم و موقعیت برام پیش اومده یه حالتی هم که توی شخصیتم هست اینه که زود گرم صحبت میشم و برای حرفای مخاطبم ارزش زیادی قائلم
یه زن عمو دارم ۴۰ ساله خوشگل و بد اخلاق و از خود راضی که دوس داره کسی که میره سمتش رو فقط ضایع کنه البته اصلا این کاره نیست که بخواد به هر کسی رو بده از بخت بدش عمومم یه ادم کاملا بی احساس که اصلا بلد نیست محبت کنه و مهرورزی تو وجودش نیست
زن عموم با من بخاطر شعور و معرفتی که داشتم یه گاهی صحبت میکرد و بهم اعتماد داشت که برداشت بدی از گرم گرفتن ندارم بیشتر توی واتساپ با هم در ارتباط بودیم و گاها میرفتم خونشون و در حد ۱ ساعت توی جمع خانوادگیشون میگذروندیم این رفت و امد باعث شد که پیام دادنمون توی مجازی پررنگ تر بشه و کار به جایی رسید که هرروز با هم چت میکردیم چت کردنمون هم کاملا معمولی بود و بیشتر دیگه به شکایت ک گله از رفتارای عموم تبدیل شده بود و منم ۱ درصد حتی نظری بهش نداشتم اونم همین طور هر بارم تمام تلاشم میکردم که فقط آرومش کنم و راهکار بهش بدم که جذب زندگیش بشه اخرشم ازم گله داشت که چرا پشت عموت میگیری منم برام مهم نبود که اینجوری فکر میکنه.
یه شب رفته بودم خونشون و صحبت از مشروب شد من متوجه شدم که با جذابیت به حرفامون گوش میده بعد از اینکه رفتم دیدم واتساپ پیام داده که خیلی چیزا باعث میشن ادم به حال گوهش فکر نکنه من گفتم مثلا چی گفت مشروب سیگار …
بهش گفتم مگه امتحان کردی گفت نه فقط میدونم چند ساعتی سبک تر میشی گفتم همش بهونس دل باید خوش باشه گفت سریع فاز نصیحت نگیر و منم طبق معمول چون میدونستم اخلاقش اینجوریه بحث رو ادامه ندادم گذشت و پیام دادن بیشتر و بیشتر شد تا یه شب با عصبانیت پیام داد ادمی به کثافتی عموت ندیدم گفتم چیشده بازم حرفای تکراری و گلایه از بی محبتی داشت منم بهش گفتم تو که از دلش خبر نداری شاید دوست داره نمیتونه بهت ابراز کنه گفت ببخشید که این حرفا رو میزنم و اصلا بیان کردنش درست نیست ولی ادمی که اغوش و ارضا کردن طرفش رو تو زندگی نادیده بگیره به درد زندگی نمیخوره.
با این حرفش خودن از دلداری دادنم خجالت کشیدم و گفتم باورم نمیشه اینجوری باشه گفت تو از زندگی ما هیچی نمیدونی پس بیخود شعار نده و امید الکی نده دیگه صبرم سر اومد و گفتم چی میگی تو طلبکار که نیستی اینجوری با من حرف میزنی برو خودت زندگیت بساز تو هم شاید هزار تا ایراد داری و اون بهت نمیگه شب خوش.
یه نیم ساعت بعدش اس داد معذرت میخوام یکم زیاده روی کردم راست میگی به تو ربطی نداره که من هر بار میام باهات در میون میزارم ولی تو هم تا حدی جای هم صحبت و همدم نداشته ی من رو پر میکنی برای خودمم سخت بود که راحت باهات حرف بزنم ولی دیگه به تهش رسیدم ساعت حدودا ۱ شب بود و منم بیخواب شده بودم و اینجا بود که شیطون کسکش اومد وسط و گفت گوشی رو بده تا من باهاش راحت تر بشم😂😂
بهش گفتم خب چرا نمیاد سمتت گفت خلایق هرچه لایق گفتم والااا
یکم راحت تر باهاش حرف زدم و گفتم تو که تو حالت عادی انقدر بداخلاقی پریود بشی چی میشی دیدم جوابم نداد گفتم ببخشید گفت اشکال نداره
بهش گفتم برو بخواب گفت نمیخوام گفتم خب حرف بزن سرگرم بشیم گفت از اون حرفا که تو خوشت میاد؟؟گفتم اگه بخوای منت میکشم شروع کنیم؟گفت پرو نشو بعد بهش گفتم والا شما متاهلا که اینجوریه وضعتون ما محردا هم که همیشه تو دستمونه پ کی حال میکنه تو این وضعیت گفت تو فکر نکنم تو دستت باشه مگه دوس دختر نداری منم با وجود اینکه ۳ تا داشتم دوتا متاهل و یه مجرد گفتم نه حقیقتا چند وقتیه نرفتم سمت این چیزا گفت اره گوشای منم درازه
بهش گفتم از خودت بگو منو بیخیال گفت چی بگم گفتم هرچه میخواهد دل تنگت بگو
تو پیام بعدی گفتم شایدم اونجای تنگت 😂😂😂
خلاصه خجالتمون هز بین رفت و بهش گفتم بیا بازی حقیقت و عمل گفت با گوشی که نمیشه باید حضوری باشع گفتم اشکال نداره فقط حقیقت بازی میکنیم
قبول کرد و اولین سوال من پرسیدم ولی جرات نداشتم سکسی بپرسم
سوالم که جواب داد گفتم نوبت توعه بپرس
با کمال تعجب با این سوال رو به رو شدم:چند سانته😂😂
و منم با استیکر خنده جواب دادم هرچی طرف خوشگل تر اینم دراز تر
هیجانم برا شناخت بدنش بیشتر شد و ازش پرسیدم سایز ممه هات چنده گفت ۸۰ گفتم جااااانم گفت خیلی پررویی گفتم قربان شما استاد مایی
دیگه رفته رفته سوالاتمون سکسی تر شد تا جایی که ازش پرسیدم الان تو چه وضعیتی هستی گفت از خیسی شورتم حس میکنم جیش کردم تو خودم
ولی همچنان هیچ حسی به من نداشت و حدس میزنم تو اون موقعیت بخاطر اینکه خودارضایی کنه سکس چت میکرد منم که دیگه حالتم جوری بود با کوچک ترین حرکتی باید تا تهش میرفتم.
روزا گذشت و مام رابطمون پررنگ تر میشد و منم هم با این وضعیت حال میکردم هم از خودم بدم میومد تا یبار که بهم گفت دلم میخواد مشروب بخورم گفتم تو که تجربه نداری یوقت خودتو خراب میکنی آبرو ریزی میشه
گفت زیاد خوردم اشکالی نداره منم دیگه بهش نگفتم چرا دفه قبلی منکر شدی.
بهش گفتم دارم میارم برات ولی به شرطی که خودم ساقی بشم و حواسم بهت باشه.اونم قبول کرد سوار ماشین شدم و رفتم سراغش به بهونه ی نوبت ارایشگاه و ناخن از خونه اومد بیرون و با هم هماهنگ شدیم وقتی سوار شد برای اولین بار باهاش دست دادم و با اکراه دستش اورد جلو و هردومون غافل از اینکه قراره چه اتفاقاتی بینمون بیفته‌.برای اینکه کسی نبینه از شهر خارج شدیم و شیشه های ماشینم دودی درصد بالا چند نخ سیگار گرفتم و شروع کردم حرف زدن و مشروب خوری الیته خودم دوتا پیک خوردم و مشروب خوردن اونو تماشا کردم یه ساعتی گذشت و دیگه کاملا توی ابرا سیر میکرد و کله داغ بود دستش گرفتم دیدم واکنشی نداشت با همین حالت مستی هر بار که نگام میکرد چشاش خمار شده بود وسوسه میشدم که پیشتر برم گفتم این پیک اخره ریختم و خورد وقتی که نگام کرد دستم انداختم گرنش و فشارش دادم به سینه ام دیدم با یه قیافیه کاملا ناراضی داره فقط نگام میکنه و پلک میزنه لباشو یه بوس کوچیک کردم که با اعتراضی رو به رو نشدم باز رفتم سمت لباش و اینبار بجای بوس لبشو میک زدم و گازش گرفتم دیگه هوس جلوی چشای هردمون گرفته بود و اختیاری از خودمون نداشتیم ماشینم جایی پارک کرده بودم که هم خلوت بود و هم اگه احیانا کسی میومد دید داشتیم و میشد حرکت کنیم.
خلاصه همه چی دست به دست هم داد تا با خیال راحت کارم پیش بره
همزمان با خورون لباش دستم کردم توی لباسش و سینشو گرفتم زمانی که دستم خورد به سینش حس کردم دارم پنبه لمس میکنم و این حس باعث شد دکمه های مانتو رو وحشیانه باز کنم و ببینمشون وقتی دکمه ها رو باز کردم واااای خدا چی میبینم دوتا ممه خوشگل با نوک قهوه ای کمرنگ و یه سوتین مشکی با گل های ریز قرمز که من با دستم انداخته بودمشون زیر ممه هاش شروع کردم به خوردن ممه هاش و ناله و نفس های تندش منو حشری تر میکرد و گاهی سرم هل میداد عقب ولی خوشش اومده بود دیگه کاملا حشری شده بود که من تازه کمربندم باز کردم و کیرم در اوردم ک با دیدنش یه حالتی شد و بهش گفتم بگیرش دستشو اورد سمت کیرم باهاش بازی میکرد بهش گفتم من دیگه طاقت ندارم ارضام کن دیدم تف زد کف دستش و شروع کرد به جق زدن برام گفتم کس به این خوشگلی اینجا هست جق میرنی برام😂😂😂
گفت خیلی پرویی و خواستم شلوارش بکشم پایین مخالفت کرد و گفت میخورم برات شروع کرد به ساک زدن و چند دیقه ای ساک زد تا اینکه ارضا شدم و ابم ریختم توی دستمال کاغذی
اگه خوشتون اومد بقیشم مینویسم…
ممنون که وقت گذاشتید

نوشته: علی

ادامه...


👍 46
👎 10
113201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

923254
2023-04-14 01:13:51 +0330 +0330

باشه ماهم باور کردیم

0 ❤️

923268
2023-04-14 01:34:57 +0330 +0330

اين روزها همه با واتساپ با فاميل زن ( اون هم شوهردار ) گرم ميگيرند ! شما چطور 😂😂

4 ❤️

923282
2023-04-14 02:24:50 +0330 +0330

کلید اسرار: نتیجه کردن برادر زاده… 😛 😎 😀

0 ❤️

923333
2023-04-14 09:15:36 +0330 +0330

یک مثنوی کسشعر تف داده نوشتی که بگی یک کس پیر رو نتونستی بگایی؟

1 ❤️

923415
2023-04-14 20:00:29 +0330 +0330

خوب بود کسکش
جزییات رو بهتر بنویس دیوث

0 ❤️

923486
2023-04-15 02:20:55 +0330 +0330

آدم به این سگ اخلاقی دادی برات ساک بزنه😅😅😅

0 ❤️

923635
2023-04-16 02:24:58 +0330 +0330

زنا خیلی بدشون میاد کسی کیرشون کنه، این زن عموت بد جور هوسی شده بوده فقط بعید میدونم بعد از ریدنای تو بهت داده باشه

0 ❤️

925375
2023-04-27 22:01:51 +0330 +0330

کونی جغی عین فیلم ترکیه ای ها میخوای طولش بدی ؟ کص پدرت

0 ❤️