امید و آرزو

1401/08/25

** توجه **
1.این داستان واقعی نیست ولی رگه هایی از واقعیت و عقده های کور و یه ذهن لبریزه و صرفا برای تخلیه احساسی (vent) نوشته شده
2. این داستان بیشتر جنبه احساسی داره و عشق بازی، 🔴خود سکس توش نیست 🔴 پس اگه واسه جق اومدید زیاد بدردتون نمیخوره
3. این داستان ممکنه طولانی باشه (هنوز نمیدونم چون دارم مقدمه مینویسم) پس اگه حوصله شو ندارین خودتون تصمیم بگیرین که بخونین یا نه
4. قبلا زیاد مینوشتم ولی اینجا اولین بارمه، اگه دوس داشتید بگید بازم توی این سبک بنویسم
.
.
.
-یعنی چی؟ هر هدفی داری باید در کنار دَرسِت باشه، من هزار تا امید و آرزو واسَت داشتم ولی تو داری میرینی تو همش!
صدای مادرم بود که بالای سرم داد میزد؛ من جوابشو نمیدادم ولی صداش توی سرم اکو میشد:
(اکوی صدای مادرم)
امید و آرزو
.
امید و آرزو
.
.
.
امید و آرزو…
حرف زدن باهاش فایده ای نداشت، توی روستا بدنیا اومده بود، پیچیدگی های دنیای امروز رو نمیفهمید و خیلی ساده فکر میکرد: درس = خوشبختی ، درس نخوندن=بد بختی.
من اصلا مخالف یادگیری نبودم ولی سیستم آموزشی ایران به کیرمم نبود، زبانم قوی بود و انگلیسی میخوندم، با همونم کار میکردم
(اکوی صدای مادرم)
امید و آرزو…
من امیدم و 20 سالمه، قد 172 ، هیکلم بزرگ و عضله ای نیست ولی خوبه چون قبلا ورزش میکردم ولی الان درگیریای سربازی نرفتن(فقط دانشگاه رو پاس کردن تا مدرک بعدی) و کار، زیاد بهم وقت ورزش رو نمیده، خودم با تیپ و قیافه خودم حال میکنم بقیه رو نمیدونم.
با مادرم بحث نمیکردم چون میدونستم اونم ناراحته درس نمیخونم، و اگه براش توضیح بدم چرا قبول نمیکنه و بد تر میشه، پس میزاشتم روم داد بکشه، سکوت میکردم، هر روز و هر روز، هر ماه و هر سال…
(اکوی صدای مادرم)
امید و آرزو…
داشتم دیوونه میشدم، خوب که هنجره شو جر داد روشو برگردوند رفت تو اتاقش، منم دیگه تحمل موندنو نداشتم سوییچ ماشین بابامو برداشتم و زدم بیرون، بر خلاف مادرم بابام زیاد کاریم نداشت و راحت ماشینو میداد برم دور بزنم، الانم که لازمش نداشت
(صدای مادرم)
امید و آرزو…
+آرزو بیا که دارم دیوونه میشم
-سلام امید ، خوبی؟ چی‌شده؟ کجایی؟ حالت خوبه الان؟
+تو ماشینم، میخوام حرکت کنم بیام دنبالت، با مامانم بحثم شد، تو کجایی؟
-تو پارک همیشگی، هِی امید، یه لحظه چشاتو ببند به من گوش بده
+چرا؟
-به خاطر من
+بستم
-میدونم الان نارحت و عصبی ای ، اول یادت باشه که چقد دوست دارم،( مکث ) دوم، میدونم وقتی اعصابت خورد میشه سرعت میرونی، به خاطر من آروم بیا باشه؟ اگه تصادف کنی یه چیزیت بشه من خیلی اذیت میشماااا(با لحن دوست داشتنی گفت) قول بده حواست جمع باشه، منم قول میدم تلافیشو در بیارم
+قول میدم
-خیلی دوست دارم
+منم دوست دارم عزیزم
به خاطر آرزو هم که شده حاظر بودم خودمو کنترل کنم
(صدای مادرم)
امید و آرزو…

دوس دخترم آرزو 25 سالشه قد 167 نسبتا لاغر، هیچ چیزی که جلب توجه کنه نداره، نه کیون گنده نه ممه 85 نه حتی قیافه و و آرایش آنچنانی(اولش قیافش اصلا برام جالب نبود ولی هر چی زمان گذشت بیشتر و بیشتر احساس میکردم زیباست، برخلاف بقیه.).
آرزو asexual هست این یعنی سکس بی سکس، بعد از یه سال و هفت ماه رابطه سکس نداشتیم و قرار هم نبود داشته باشیم،منم اصلا برام مهم نبود حاضر بودم یه عمر جقی باشم ولی با آرزو باشم. خیلی میخواستمش.
همه دوستام بهم میگفتن کسخلی با این رفتی تو رابطه، ولی من اخلاق و شعور و عشقی که آرزو واسم میزاشت رو با صد تا پورن استار عوض نمیکردم، اصلا واسه همین بود که قبل از آرزو هم معمولا با دخترای بزرگ تر از خودم رفت و آمد میکردم
(صدای مادرم)
امید و آرزو…

از طرف شارگرد وارد ماشین شد
+hay baby girl
(مغزم ارور داده بود زبونا رو قاطی کرده بودم)
در حالی که داشت تو صندلی جابه جا میشد گفت: سلام… عزیزم…
از صندلی شاگرد به زور میخواست بیاد طرف من، دسته صندلی رو کشیدم بردمش عقب که راحت تر باشه
روی پاهام، رو به روم نشست و یه ثانیه از بالا تو چشام نگاه کرد بعد بدون هیچ حرفی منو کشید به سمت خودش و با تمام وجود بغلم کرد، با یه دست سرمو رو سینه‌ش (زیر گردن، بالا تر از ممه ها) فشار میداد اون دستشو انداخته بود دور شونه هام، منم دستامو دور کمرش حلقه کرم و بیشتر کشیدمش سمت خودم، توی آغوشش فرو رفتم، چشامو بستم، دنیا و همه مشکلات کیریش رو فراموش کردم، تو اون لحظه فقط من وجود داشتم و آرزو، حتی مطمعن نبودم کی کدومه
و سکوت
قطره اشکی که از گونم سرازیر شد هم خودشو به لباسای بهترین دختر دنیا چسبوند
+(بغض) خیلی دوسِت دارم آرزو
سرمو از سینه‌ش جدا کرد و یه لحظه در سکوت تو چشای قرمزم نگاه کرد بعد اول پیشونیمو بوسید بعد خیلی آروم و ملایم لب هامو
-منم خیلی دوست دارم عزیزم
چند ثانیه مکث
-بریم خونه نگار اینا(دوستش) ؟ زنگ میزنم اوکی میکنم
+بریم
وقتی رو صندلی شاگرد نشست یه پیر مردو دیدم که داشت از بیرون با تعجب نگاه مون میکرد، همزمان که فرمونو میپیچوندم گفتم: کیرم تو مغز پوسیدت
-هشتگ برای این مردک کسخل
همزمان که بهش لبخد زدم گوشیشو وصل کرد به aux ماشین آهنگ Better when I’m dancin رو گذاشت که خوب هم روم اثر کرد…
توی راه آرزو کنار دنده نشسته بود که بتونه سرشو بزاره رو شونم (اگه میخواستم برم دنده بک نمیشد چون پاش اونجا بود) همزمان با دست چپش بازوی دستی که گذاشته بودم رو دنده رو بغل کرده بود و با اون دستش، پشت دستم که رویِ سَرِ دنده بود رو نوازش میکرد
+عزیزم اذیت میشی اینجوری نشستی دنده رفت تو کیونت بزار وقتی رسیدیم اونجا تا شب نوازشت میکنم
-جونم تو فعلا حواست به جای کون من به رانندگی باشه زنده برسون مون بعد به اونجاش فکر میکنیم
هر از چند گاهی که تو ترافیک گیر میکردیم دنده رو میزاشتم رو یک و یه مدت دستشو میگرفتم و انگشتامونو تو هم قفل میکردیم، سعی میکردم با آروم تکون دادن انگشت شستم روی پوست لطیف دستش جواب نوازشاشو بدم
(اکوی صدای 🔴 خودم 🔴 )
امید و آرزو…
.
آرزو
.
.
.
آرزو
+آرزو عزیزم، اینجاست.
-بالاخره! چه ترن آف کثیفی بود، اه.
+حاضرم تو لجن باشنم ولی با تو باشم
لبخند زد
-من چه گناهی کردم که باید بیام تو لجن؟
منم لبخند زدم و جواب ندادم، میدونستم شوخی میکنه
لنگه کفش رو گذاشتم سر جاش، کسی خونه نبود و گفتن “کلید تو کفشه”
و ما موندیم و یه جا کفشی قدی تا خرخره پر.
گاو صندوق رو به این ترجیح میدادم
رفتیم داخل من اول دستامو شستم
صبر کردم تا به دستاش مایع بزنه و نتونه ازشون استفاده کنه، بعد از پشت بغلش کردم و دستامو دور کمرش حلقه کردم، میدونستم عاشق اینکاره
و همزمان شروع کردم به بوسیدن و مکیددن گردنش
نه میتونست برگرده بهم دست بزنه، نه دیگه میتونستست ادامه دسستاشو بشوره، گیر کرده بود و مغزش فریز کرده بود منم دستامو دور کمرش حلقه کرده بودمو گاهی محکم تر بغلش میکردم گاهی دستامو به شیکمشو اطرافش میمالیدم، همزمان هم گردنشو گوششو میبوسیدم، گوششو حتی سوراخ هم نکرده بود پس با خیال راحت نرمی گوششو میکردم تو دهنمو می مکیدم، میدونستم خیلی خوشش میاد
آروم کنار گوشش زمزمه کردم: خیلی دوست دارم آرزو
میدونستم دوس داره هی اسمشو صدا بزنم منم تو تک تک جمله هام به کارش میبردم
با لحن یه بچه 5 ساله که پاشو میکوبه به زمین و بهونه میگیره: منم خیلی دوست دارم عزیزم
دستمو گذاشتم رو طرف مخالف صورتش سرشو هدایت کردم که تو چشام نگاه کنه، با انگشت شستم گونه شو آروم نوازش میکردم و لبخندم هی بزرگ و بزرگ تر میشد و لب های نازنین شو بوسیدم.
آروم، ملایم، عاشقانه
انقدر ادامه دادم که طاقتش طاق شد و با همون دستای کفی برگشت دو طرف صورتمو گرفت و شروع کرد به بوسه های پی در پی، اون لحظه روحم روی ابرا بود و بوسه های آرزو بهم امون نمیداد، لب هام ، صورتم پیشونیم ، گونه هام، دوباره و طولانی تر لب هام ، گردنم …
خوب که سیر شد برگشت دستاشو بشوره : این کارت نامردی بود
+تو که بدت نیومد
لبخند زد و چند ثانیه هچی نگفت، منم گذاشتم لذت ببره
-بیا
+خودم میشورم
-گوه نخور، بیا
لبخند زدمو صورتمو مث بچه یه ساله گرفتم جلو اونم شروع کرد به شستن قسمتایی که کفی کرده بود آخرشم دوباره لب گرفتیمو این دفعه من گفتم : بیا.
از اتاق خواب پتو رو برداشتم رفتیم تو حال. خونه یه مبل راحت و بزرگ داشت رو به روشم تلویزیون. گوشیمو وصل کردم به تلویزیون یه فیلم پلی کردم. رفتم رو مبل دراز کشیدم و بهش اشاره کردم که بیاد، خودش می دونست چیکار کنه، اومد روم دراز کشید و سر شو گذاشت رو سینه‌م و دستاشو دورم حلقه کرد، دوس داشت صدای قلبمو بشنوه زنگیمو احساس کنه، حتی نفس هام که از بالا بهش میخورد بهش احساس آرامش میداد.
منم پتو رو کشیدم رومون و با دست راستم شونه هاشو بغل کردم، فیلم برای هیچکدوممون مهم نبود و فقط از حضور هم لذت میبردیم و با همدیگه وقت میگذروندیم نه با فیلم، این کار همیشگیمون بود
با دست راستم که دور شونه هاش بود آروم آروم به سمت خودم فشارش میدادم و بعد آروم آروم ول میکردم،
دوباره و دوباره این کارو تکرار میکردم،
مثل موج های دریا تو یه روز خیلی ملایم و کاملا آفتابی و با آرامش نسیم خنک
+باورم نمیشه مال منی
باصدای خیلی آروم که حس و حال خراب نشه:
-همش مال خودت، خیلی دوست دارم امید…
+منم خیلی دوست دارم آرزو
همونطور که با دست راست ادامه میدادم شروع کردم به نوازش کردن با دست چپ،
چهار تا انگشتتمو خیلی آروم از طرف بینی نازش میکشیدم به سمت گوشش و بعد ادامه میدادمو دستمو میبردم لای موهاش و بین مو های قشنگش ادامه میدادم،
دوباره و دوباره این کارو تکرار میکردم

فیلم تمام شد و صفحه سیاه…
-امید به جز تو هیچی نمیخوام، (مکث) چطور میتونم چیزی بهتر از این بخوام؟ دنیامی میفهمی؟ دنیام! بدون تو توی این دنیای تخمی میمیرم، اصلا اگه ولم کنی خودمو میکشم!
+تا همیشه پیشتم عزیزم،قرار نیست جایی برم، اگرم بریم باهم فرار میکنیم از این جهنم دره کیری. منم بهمون اندازه میخوامت، (مکث) بخخخخدا بدون تو نمیتونم، اصلا اگه تو نبودی شاید امروز تصادف میکردم میمردم، هر روزو هر ثانیه مو دارم به تو فکر میکنم، بهت معتاد شدم آرزو، اگه بخوامم نمیتونم ولت کنم…
-چیزی که بین ماست خیلی قدرتمند تر از هر کدوممونه، نمیتونم واسه دیدن بقیه عمر مون با همدیگه صبر کنم، حتی تو بهترین رویا هامم نمیدیدم که یه روز یکی مث تو پیدا کنم
+اگه میخوای دلایل عاشقت شدنمو بگم میتونم تا سال دیگه برات حرف بزنم
-آره بسه دیگه داری قلبمو منفجر میکنی
و محکم تر بغلم کرد و منم به نوازشش ادامه دادم

هر از چند گاهی در سکوت در سرشو بالا میاورد و تو چشام نگاه میکرد صورتش مثل بچه دوساله مضلوم بود، عمق عشقو تو چشاش میدیدم و انقدر از عشق پر شده بود که حتی لبخند هم نمیزد وفقط تو عمق چشام نگاه میکرد، منم چند ثانیه تو چشاش نگاه کردم و اجازه دادم جفت مون از لحضه لذت ببریم، در سکوت دستمو آروم گذاشتم رو صورتش، چشامو بستم و ملایم و طولانی پیشونی شو بوسیدم، بدنش تو دستام یه لحضه لرزید و محکم تر بغلم کرد
در سکوت مطلق به بوسه ها و نوازش هامون ادامه دادیم، دنیای اطراف کم کم محو و نامفهوم شد و فقط ما بودیم، زمان و مکان دیگه معنی نداشت، انقدر پیش رفتیم که بدنامون دیگه طاقت نیاوردن و همونجا روی هم خوابیدیم
درست یادم نمیاد چه خواب خوبی دیدم ولی حس خوبشو یادمه، رویا هایی که نمیتونستن یه خوبی واقعیت زنگیم باشن، اما پر رنگ ترین قسمتش صدای آرزو بود که توی گوشم می‌پیچید
(اکوی صدای آرزو)
امید و آرزو
.
.
امید و آرزو
.
.
.
.
امید و آرزو

نوشته: Free soul


👍 1
👎 3
12001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

903006
2022-11-16 01:40:09 +0330 +0330

دیگه ننویس

0 ❤️

903103
2022-11-16 22:35:46 +0330 +0330

از توضیحاتت اول داستانت ممنون
نخونده دیس 👎

0 ❤️

903106
2022-11-16 23:46:02 +0330 +0330

داستانت رو خوندم تا آخر
توهین نمیکنم ولی من شخصا اصلا خوشم نیومد ، دلیلش هم اینه که : این داستان نبود ؛ نصف متن فقط دوستت دارم بود
قصه‌ت هیچ خط داستانی نداره
تازه غلط املایی هم داشتی ، مثلا حاضر و مظلوم
دیس نمیدم ، ولی خوشم نیومد🙃

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها