من و لیلا

1401/07/09

مثل همیشه کنارم دراز کشیده بود و داشتم با بازی کردن با موهای بلند و مشکی پرپشتش نازش میکردم، صورت زیباش با اون چشمای درشت مشکی و مژه های بلند یه معصومیت بچه گانه درش موج میزد و کسی باورش نمیشد که این دختر ریزه میزه دهها بار تا به حال بهم کون داده باشه…

لیلا عشق زندگیم بود عاشقانه همو میخواستیم اما در عین حال هرجا پا میداد باهم آنال سکس داشتیم، بیشتر از اون که لیلا بترسه، من از کردن کسش میترسیدم، میترسیدم نتونیم و نشه که باهم ازدواج کنیم و باعث دردسر و بسته شدن راه ازدواج احتمالیش با یه فرد دیگه بشم، نمیدونم ترسم مسخره بود چون همیشه هردومون در اینده ی خودمون نقش همسر اون یکی رو تصور میکردیم و حرفامون در مورد آینده در مورد یه زوج عاشقی بود که ازدواج کرده بودند، یعنی من و لیلا!

لیلا اون روز پا نمیداد همیشه بعد از معاشقه و لب و بوس و مالش و ناز و حرفهای عاشقانه، راحت میخوابید و اجازه میداد کونشو بکنم و حتی آبشو تقریبا هر بار تو کونش خالی کنم، موقع کردن هم با دستم تا میتونستم با کوسش ور میرفتم و حتی قبلش میخوردم تا بلکه اونم خوب ارضا بشه، بعضی روزا با اصرار اون کیرمو لای کسش میکشیدم که بدجور حشری میشد و من از همین میترسیدم که نتونه و نتونم کنترل کنیم و پرده شو نزنم یه وقت…
اون روزهم کلی بهم التماس کرده بود که کسمو بکن مگه من و تو آخرش زن و شوهر نمیشیم، منکه محاله غیر تو به کس دیگه ای شوهر کنم، نکنه دودلی نمیخوای آخرش منو بگیری و …

هر چقدر بهش توضیح میدادم که اول و آخر عشق زندگیم تویی و آینده بدون تو رو نمیتونم تصور کنم، بیشتر جری تر میشد و التماسم میکرد حالا که هیچ شکی نداریم چرا باید خودمونو کنترل کنیم عشقم؟! در واقع راست میگفت بارها خودم بهش فکر کرده بودم و شکی به حسم بهش نداشتم اما نمیدونستم چرا میترسیدم؟
اون روز هر کاری کردم برخلاف همیشه که باهام همکاری میکرد و کونشو با رضایت و شیرینی تقدیمم میکرد ازم دریغ کرد، با اینکه خوابونده بودمش رو بالش و لختش کرده بودم اما لب و لوچه شو طوری آویزون کرده بود عین این بچه هایی که از باباشون بستنی خواستن و تا نخری ول کنت نیستن، ول کنم نبود.
دستمو که میبردم لای کونشو باز کنم میگرفت و میبرد رو کسش و با یه اخم کودکانه و ناز از گلوش یه صدایی در میآورد که یعنی اینجا! حشرم بدجور بالا زده بود اونم گونه هاش و لپش از شدت شهوت سرخ سرخ بود برگشت به کمر خوابید و منو کشوند رو خودش و پاهاشو باز کرد و کیرمو گذاشت لای کسش، همیشه اینکارو میکرد اما فقط سر کیرمو لاش میمالید و جفتمون حال میکردیم اما اینبار مدام میخواست کیرمو تو کسش جا کنه و با صدای خفه و دورگه ای که یه کم حالت کسی رو داشت که از گریه صداش گرفته بهم التماس کرد، بهروزم عشقم شوهرم تورو خدا بکنم.

ناله ها و التماسهای شهوتناکش آخرین مقاومت ذهنیمو از بین برد با خودم گفتم یه روز باید این اتفاق میفتاد چرا حالا که خود لیلا بشدت خواستارشه نباشه، لبشو بوسیدم و آروم تو گوشش نجوا کردم عزیزم بعدا نمیگی من کنترل ازم خارج شد تو چرا … که دهنمو با دستش گرفت و با اون چشمای درشت و زیباش که دیگه از شهوت زیاد خمار هم شده بود بهم نگاه کرد و با ناله گفت فقط بکن تورو خدااااااااااا عشقم.

پاهاش باز بود بالشو زیر کمرش جابجا کردم کسش کاملا بالا اومد خیس خیس بود سر کیرمو دم سوراخ کس گذاشتم با احتیاط کامل انگار که هر آن ممکنه آسیبی بزنم خیلی اروم فشارش دادم، چند ثانیه بعد دیگه سر کیرم معلوم نبود رفته بود توش، حس ترس و نگرانی و دودلی جاشو داده بود به هیجان و لرزش بی اختیار پاهام و شهوت زیاد، لیلا تو صداش ناله بود و با دستاش کمرمو بغل کرده بود و به سمت خودش میکشوند که یعنی کارو تموم کن، با این حرکتش خم شدم رو سینه هاش و شروع کردم مک زدن و لیسیدن ممه های گرد و خوشگلش، دیگه جز چشمای خمارش چیزی نمیدیدم یه آن به خودم اومدم و دیدم کیرم تا دسته تو کسشه و اولین بار داغی و لذت شیرین تو کس کردنو و چشیدم، صدای بلند ناله های لیلا اتاقو پر کرده بود و میگفت دیدی شوهرم شدی عشقم دیدی بالاخره زنتو کردی آآآآخ چه مزه ای میده چه کسی میدم به شوهرم …
شوهرم گفتناش خیلی بهم حال میداد و اعتماد به نفسمو ارادمو بیشتر کرد آروم آروم تلمبه زدم و لیلا داشت آخ و اوخ میکرد و مدام حرفهای سکسی میزد و تشویقم میکرد بیشتر بکنم دیگه داشت طاقتم تموم میشد که صدای جیغش به اوج رسید و بعد از چند ثانیه بدنش زیر هیکلم شل شد و وا رفت سریع از تو کسش کشیدم بیرون و آبمو با یه نعره بلند از رو نافش تا رو سینه هاش پاشیدم، سر کیرم کمی خونی شده بود آخه لیلا تا چند دقیقه قبل باکره بود! و اما الان دیگه یه زن شوهردار بود، اقلا در ذهن ما دو نفر!

نوشته: بهروز


👍 20
👎 1
32801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

978898
2024-04-08 13:20:20 +0330 +0330

درود
وقتتون بخیر
مبارکتون باشه جونم.

0 ❤️