اولین دوست دخترم

1400/11/28

سلام دوستان
اسم من محمدمهدیه و میخوام براتون خاطرات اولین دوست دخترم و بنویسم
من پسری معمولی مثل بقیه شماهایی که میگین که قدم فلانه کیرم اله من پسری تقریبا معمولی با کیر نه زیاد بزرگ نه زیاد کوچک متوسطه کیرم
این داستان مال دوماه پیشه
هرکس که میخواد باور کنه هرکس میخواد نکنه
من متولد سال هشتاد و هفتم و الان سیزده سالمه
لطفا تو فحش ندین اگه قبول نمیکنید لااقل فحش ندین
داستان از جایی شروع میشه که من تو یکی از این سایت های دوستیابی داشتم میرفتم که یک دوست خوب پیدا کنم چون من زیاد دوستی ندارم و میشه گفت تنها هستم فقط یک پسر عمه ام و یک دوستم هستن که هرشب میشینیم هم کالاف دیوتی موبایل بازی میکنیم هم به معلمامون فحش می‌دیم پسر عمم دو سال از من بزرگ تره و مثل داداش نداشتم میمونه
خب بریم سراغ اصل مطلب یک روز داشتم تو یکی از این سایت ها می‌گشتم که دیدم یک نفر بهم پیام داد من پسری باخدا و باایمانم ولی اگه مساعل سکسی باشه دیگه نمیتونم جلو خودمو بگیرم و با خداییم رو کنار می‌زارم رفتم پیام رو باز کردم دیدم بهم سلام کرده منم بهش سلام کردم گفت ببخشید آقای جلیلی گفتم اشتباه گرفتین
بعد چند روز اینو به پسر عمم گفتم گفت که خیلی خرم گفتم چرا گفت همینجوری بعد گفت شمارشو بده کاردارم گفتم چیکار ولی بهم نگفت فقط بهم گفت بده منم دادم
پسر عمم یک قدرت خوبی داره اینکه مخ همرو می‌تونه بزنه
دقیق یادمه یک روز بارونی وسط بازی کالاف بودم تو مپ بتل رویال تو قسمت بلکاوت داشتم از اون رباته خرید میکردم که بهم پیام داد و یک آدرس برام فرستاد و گفت برو اونجا
بچه ها ممکنه تا اینجا بگین همش دروغه اینا ولی اگه قبول نمیکنید میتونید بیاین در خونمون من تو مشهد زندگی میکنم در و در میدان امام علی در امامیه ده دوتا خونه اونورمغازه که اسمش هست هاشم
داشتم میگفتم :بهم گفت برم به اون آدرس و بدبختی اینجا بود که خانوادم بهم اعتماد نداشتن با هزار بدبختی با دوستم رفتیم اونجا چون تنهایی نمیزاشتن جایی برم و فقط بایکی از دوستام که میشناختن میزاشتن برم دلیلشم این بود که به خاطر منحرف بازی هام نمیزاشتن تنهایی برم
آقا رفتیم اونجا تو مناطق طلاب اینا بود دقیق نمی‌گم که شر نشه رفتم اونجا زنگ آیفون رو که زدم دوستم رو رد کردم که بره وقتی در باز شد رفتم تو یک دختر بسیار زیبا و سکسی دیدم که دم در باستاده و بهم سلام کرد منم بهش سلام کردم بهم تمام ماجرا رو گفت که پسر عمم رفته بهش زنگ زده و مخش رو زده که با من دوست شه
تا اینجا شاید بگین که چرا پسرعمم باس خودش برنداشته پسرعمم یک دوست دخترداره و ما دوتا مثل داداشیم و اون خیلی هوامو داشته تو این سالها و تا حالا باهم دعوا نکردیم
بگذریم رفتم تو دستامو شستم به خاطر کرونا و اومدم نشستم ازش پرسیدم که تنها هست گفت آره ازش اسمشو پرسیدم گفت اسمش انیتاه گفتم چند سالشه گفت متولد… هست
اینجا رو به خاطر اینکه خالی گذاشتم به خاطر اینکه سایت منو بن می‌کنه
بعدش برام آجیل اینا اورد و من ازش گفتم نمی‌خوای بدونی من کی هستم چند سالمه گفت پسرعمت گفته گفتم آها بعد یکم آجیل خوردیم بعد گفت که فیلم ببینیم گفتم ببینیم رفت تو گوگل زد فیلم برادران گریمزی نگاه کردیم خیلی خوش خنده بود شب شد و ما داشتیم فقط فیلم می‌دیدیم که به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت 7شبع سریع وسایلامو جمع کردم تا برم که گفت نترس مامان باباش رفتن دیدن یکی از فامیل هاشون تو کرمان و تا هفته دیگه نمیان و به یکی از همسایه هامون به اسم میترا سپردن هر روز سه بار بیاد ببینه که همچی درسته یا نه
منم گفتم خوش به حالت که بهت اعتماد میکنن منو که اصلا اعتماد نمیکنن بعدش گفتم من برم دیگه خونه نگرانم میشن گفت میشه نری من خیلی از تنهایی میترسم مامان و باباش دیشب رفتن و دیشب مثل سگ ترسیده منم که دیدم نمیشه به رفیقم زنگ زدم و گفتم که زنگ بزنه به خونمون بگه شب خونشون میمونم اونم رفیقیشو برام تموم کرد و زنگ زد به بابام و گفته یک هفته خونشون میمونم
پسر عمم از قبل ترتیب همه چیز رو داده بود و به دوستم که دوست اونم بوده گفته تمام ماجرا رو و اونم که فهمیده که مسعله عاشقانست دیگه سنگ تموم برام گذاشت با این کارش چون من اهل دخترو دختر بازی نیستم و فقط باهاش دوست شدم توی این یک هفته که پیشش بودم خیلی اتفاقاتی پیش اومد ولی بهش حتی یک دست هم از روی شهوتی نزدم و چون فهمیده بودم پرده داره و تا حالا به کسی پا نداده منم عزییتش هم نکردم و فقط باهم حرف های سکسی میزدیمو از این کسشعر ها ولی الان باورم نمیشه که من با این منحرفیم تونستم بهش اسیبم نزنم حتی تونستم خودمو مهار کنم که از روی شهوتم کاری انجام ندم که آخرش پشیمونی باشه حتی زمانی که خیلی شهوتم بالا میزد میرفتم دستشویی چون اونو مثل خواهرم دوستش داشتم این یک هفته هم تموم شد و باورم نمیشد که بدون آسیب زدن بهش از اونجا برگشتم وقتی رفتم خونمون شبش که بازی کردم با پسر عمم ازم پرسید که کردمش گفتم نه گفت هم احمق بیشعور فرصت به اون خوبی برات جور کردم و تو استفاده نکردی گفتم طرف bachastگفت به کیرم مگه تو نیستی گفتم ما همه بچه هستیم گفت می‌تونستی پردشو بزنی و دیگه مال تو شه گفتم سکس زوری نمی‌خوام می‌خوام با اجازه خودش باشه گفت اگه تو پردشو نزنی یکی دیگه میزنه گفتم نه بابا این اینقدر مغروره به کسی پا نامیده گفت کجا مغروره همون اول قبول کرد که بری پیشش گفتم تو این مدت اخلاقش اومد دستم گفت خوددانی وقتی پاره کردنش میفهمی من امروز چی گفتم بعدش از اون روز تا الان اصلا حرف نزدیم نزدیک الان دو ماه میگذره و هنوز باهم حرف نزدیک می‌خوام که بعد این داستان از دلش در بیارم ولی الان دارم تعجب میکنم که منو اون مثل دوتا برار باهم بودیم مثل کوه پشت هم بودیم تو سختی ها ممکنه فکر نمی‌کردم که یک شب نتونم باهاش حرف بزنم و دردودل کنم
بگذریم تو این دو ماه خیلی اتفاقاتی رخ داد مثلاً عموی آنیتا فوت کردش و عموش تو تهران بود رفته بوده برا کارش همونجا سرکارش سکته قلبی کرده و مرده دیر پیداش کردن وگرنه زنده میموند
از حرفم دور نشم بعد اون شب دیگه نتونستم با پسرعمم حرف بزنم بعدش یک روز باز به بهنونه خونه دوستم رفتم ببینمش گفت که فعلا نمیتونه بیاد پدرومارش خونن نمیشه بیاد خیلی ناراحت شدم گفتم پس میشه بیای پارک سرکوچتون گفت ببینم اگه تونستم که میام بعد سری منو بوسید رفت این اولی بوسه من از یک دختر غریبه بود
منظورم از غریبه به جز فامیل و خانواده ام بود
بعدش از اون موقع دیگه بوس هامون شروع شد وقتی اومد پارک جای قرارمون دیدم چقدر ماه تر شده اومدم پیشش بهش سلام کردم و نشستیم رو یک صندلی پارکش تقریبا خلوت بود و فقط چند تا پیر مرد بودن که داشتن تخته نرد بازی می‌کردن یکم نشستیم حرف زدیم خندیدیم که گفتم که باید بره دیر شده شک میکنن بعد خداحافظی کردو رفت این آخرین باری بود که دیدمش چون بعد چند وقت اومد بهم پیام داد که مامان باباش فهمیدن که با کسی تو رابطست اینقدر دعواش کردن و زدنش
ولی اونا منو دیده بودن و مشکلی نداشتن نمی‌دونم شاید منو با کس دیگه ای اشتباه گرفتن به هرحال من با اینکه ناراحت شدم اون روز ولی خوشحال شدم چون اگه اون روز به حرف پسرعمم گوش میدادم کامل زندگیشو خراب میکردم
لطفاً کسشعر نگینو فحش ندین اینم کاملا واقعی بود و بستگی به داره که شما چجوری برداشت کنین ممنون که خوندین
هرکس هم که قبول نکنه حق داره کسی به حرف پسر 13ساله گوش نمیکنه و میگه خیلی زدی آمو امید وارم هیچکس دچار شکست عشقی نشه
عشقین تا داستانی دیگر بدرود

نوشته: محمد مهدی


👍 0
👎 6
12001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

859596
2022-02-17 02:02:18 +0330 +0330

کیرم تو قبر تو و ادمین کصکش که بچه ۱۳ ساله راه میده

کونی تو جقم نمتونی بزنی الان

5 ❤️

859617
2022-02-17 02:25:08 +0330 +0330

بهت فحش نمیدم چون فردا مامان بابات میان سایت میگن چرا بچمون عقده ای شد
به ادمینم فحش نمیدم چون ادمینه و قدرت دستشه
فقط میتونم بپرسم به شما ناهار دادن؟

4 ❤️

859620
2022-02-17 02:27:07 +0330 +0330

ولک میگم کی میشه مدرسه ها حضوری بشن که تو دیگه نیای اینجا🤣🤣🤣

1 ❤️

859732
2022-02-17 21:38:37 +0330 +0330

اصلا این مسعله خیلی منو عزییت می کنه ننویس دیگه

1 ❤️

859738
2022-02-17 22:28:54 +0330 +0330

آقای ادمین سایت شده کودکستان مربی مهد کودک هم استخدام کن لطفا

1 ❤️

859741
2022-02-17 23:01:55 +0330 +0330

همشهری کاملا فهمیدم کلا رو میگی

0 ❤️

859743
2022-02-17 23:08:03 +0330 +0330

تو کُسخل از کدوم کُسخلستان فرارکردی؟؟

0 ❤️

859751
2022-02-18 00:33:34 +0330 +0330

واویلا جنده دوزاری و کوسکش فامیلی کم بود مینی کونی و میکرو منیوچها هم پاشون باز شد
ادمین مگه نمیدونی کردن و بحث های سکسی با معاویه زیر هیجده سال جرمه
این جقله بچه امروز کون داده حتما فردا سرکار هم میکشه؟؟ بعد گناهش گردن کیه ؟؟
ادمین

1 ❤️

859899
2022-02-18 13:52:56 +0330 +0330

دودول طلای خاله فعلا باهاش جیش کن چون کاری دیگه نمیتونی باهاش بکنی

0 ❤️

860091
2022-02-19 14:10:17 +0330 +0330

جوون

0 ❤️

860527
2022-02-22 15:56:14 +0330 +0330

ادمین داش این کیه دیگه؟
فک کنم پسر عموت بد جور گاییدت که واسه خودت داستان کیری مینویسی
من ۱۳ سالم بود جق نمیدونستم چیه تو الان اومدی شهوانی؟؟

0 ❤️

861142
2022-02-26 20:35:26 +0330 +0330

ای کسکش کی موتونه 13 ساله گی جق بزنه

0 ❤️