اولین روز عید

1402/09/06

ما یه اکیپ بودیم دختر و پسر که جفت بودیم تقریباً هر هفته برنامه مشروب خوری داشتیم
بعد از چند وقت یواش یواش جدا شدیم هر کی با اون یکی به هم زد جدا شده بودیم دیگه نمی دیدیم همو ولی بعضی ها همچنان با هم در ارتباط بودیم من با دوست دخترم کات کرده بودم ولی با دوستش میترا همچنان حرف میزدم، دوست بودیم فقط تا شد 29 اسفند 92 بود
من سرباز بودم و تو مرخصی عید. نزدیک های سال تحویل رفیقم امیر که یه استودیو صدابرداری داشت بهم زنگ زد که بعد از سال تحویل استودیو با بچه ها قراره جمع بشیم تو هم بیا، اوکی دادم و زنگ زدم به میترا که برنامه اینجوریه تو هم میای که اونم گفت میاد.
سال تحویل شد و یک ساعت بعدش من رفتم دنبال میترا رفتیم استودیو پیش بچه ها (اونجا یه جورایی خونه هم بود بعضی شبها میموندیم اونجا امکانات همه چی داشت وسایل کامل بود یه مبل تخت خواب شو هم داشت)
رسیدیم اونجا بعد از احوال پرسی و تبریکات عید نشستیم به مشروب خوردن یه شیشه ویسکی بود 4 نفری خوردیم و خوش خرم رفیقم امیر گل بازی هم میکرد یه رول بست چرخوند و رسید به من نکشیدم ولی میترا یه سه کام گرفت خلاصه خیلی بالا بودیم زدیم و رقصیدیم و حال کردیم ساعت شد 6 یا 7 میترا به من گفت که شب باید بره خونه دوستش از اونجا هم به مامانش زنگ بزنه بهش گفته بود شب خونه دوستش میمونه منم گفتم باشه و راه افتادیم گفتیم بریم یه آب میوه ای چیزی بخوریم یکم بیایم پایین بعد برسونمت
رفتیم آبمیوه فروشی و رفتم سفارش دادم آماده شد گرفتم اومدم سمت ماشین دیدم میترا حالش بد شده یه تگری ریز زده تو ماشین خیلی خودش خجالت کشید، کاریش نمیشد کرد پیاده شدیم و آبمیوه رو خوردیم و یکم قدم زدیم میترا خیلی مست و چت بود صدای خنده هاش تو کوچه ها میپیچید بهش گفتم میخوای نری خونه دوستت؟ (اینجا تو ذهنم جرقه ی کردنش زده شد 😁 )
گفت مامانم چی از اونجا باید زنگ بزنم گفتم اونو من درست میکنم، به دوستش زنگ زدم و توضیح دادم جریان چیه، گفتم که الان زنگ میزنم به مامان میترا جفتتون رو میذارم رو آیفون تو با مامانش حرف بزن و بگو پیش تو اومده و اطمینان بده که شب اونجاست.
زنگ زدم و همه چی طبق برنامه پیش رفت و اوکی شد ولی من مکان نداشتم که. اینجا امیر به دادم رسید بهش زنگ زدم که اینجوری شده و نمی تونیم بریم خونه برمیگردیم استودیو
امیرم گفت بیاید ما هم داریم میریم خونه، رسیدیم استودیو دوباره رفتیم تو بچه ها رفتن موندیم من و میترا مست و پاره.
یکم موزیک گوش دادیم و حرف زدیم و از قدیم تعریف کردیم و کس شعر تا مثلاًٌ ساعت 10 11 شد خوابمون گرفته بود رفتم کاناپه رو باز کردم دراز کشیدیم دوباره به حرف زدن که دیگه شهوت جلو چشم هامو گرفت و یکم با تردید سرمو بردم سمت میترا (آخه قبل ش ما هیچ تریپی با هم نداشتیم) یه بوس از لباش کردم و اومدم یکم عقب نگاهش کردم ببینم چی کار میکنه تو چشم های اونم شهوت بود دوباره رفتم جلو یه بوس دیگه کردم طولانی شد این دفعه اونم شروع کرد به همراهی،
لب تو لب دست کردم لای موهاش و باهاش بازی میکردم جدا شدیم رفتم تو گردنش، بوس های زیر میکردم و زبون میکشیدم روش اون یکی دستم هم رو دستاش میکشیدم احساس میکردم که تنش مورمور میشه خوشم اومده بود اونم دست میکشد به سر من و موهای کوتاهم و نوازش میکرد
از کردن سیر شدم اومدم پایین تر یکم زیر گردن و بالای سینه هاشو میخوردم و زبون میکشیدم که صداش دراومد یه ناله کرد و از جاش بلند شد و تیشرت ش رو درآورد دراز کشید، از بالای سوتین سینه هاشو میک میزدم و میخوردم خیلی خوشمزه و شیرین بود حال عجیبی داشت برام، سوتین ش از جلو باز میشد، بازش کردم ولی در نیاوردم یه سمتشو زدم کنار و نوک سینشو دیدم کردم تو دهنم سینه خوش فرم و سربالایی داشت سایز نرمالی داشت و سفت بود نوکشو زبون میکشیدم و میک میزدم یکم بعد رفتم سراغ اون یکی اونم همونجوری میخوردم و تو دنیای دیگه ای بودیم دوتایی از صداهامون میشد فهمید.
از سینه هاش سیر نمیشدم اما نمیشد تا صبحم ممه بخورم به ناچار اومدم پایین تر یواش یواش زبونمو میکشیدم رو پوستش اومدم تا ناف یکم دور ناف بوسیدم و زبون بازی کردم و باز اومدم پایین تر تا رسیدم به شلوار،
دکمه اش رو باز کردم از دو طرف یواش یواش می کشیدم پایین و هر ذره ای که نمایان میشد بوسه میزدم، شلوار دراومد و رسیدم به شرت
اول از رو شرت یه بوسه ای به کس زدم و مثل شلوارش درش اوردم و یه کس تمیز و قشنگ جلوم ظاهر شد
رفتم زیر گوشش بهش گفتم اجازه هست؟ گفت که همش واسه تو منم یه بوس دیگه از لبش گرفتم همزمان دستم رفت رو کس و شروع کردم مالیدن کس ش خیلی خیس بود لحظات احساسی بود هر دو به شدت حشری
خودمم اومدم پایین و شروع کردم خوردن کس ش از دم سوراخ تنگش زبونم میکشیدم تا بالای چاک کس ش، چوچول ش و میک میزدم و زبونم و لوله میکردم توش خیلی حال میداد خوشمزه و تمیز بود. فضای اتاق پر شده بود از بوی شهوت یکم که ادامه دادم احساس کردم ارضا شد یواش بالا تنه ش رو بلند کرد اومد کنار صورتم و گفت نمیخواستم ارضا بشم دوست داشتم با هم بشیم بهش گفت وقت زیاده گفت پس نوبت منه
چرخی زدیم و جامون عوض شد اومد بره سمت کیرم که بخوره اولش من نمیخواستم خیلی وقت بود سکس نکرده بودم و میدونستم بکنه دهنش آبم اومده تا اومدم بهش بگم نکنه خودش گفت میخوام. میخوام اول ابت یه دور بیاد بعد بکنی توش دیگه خیال منم راحت شد دراز کشیدم و لذت بردم، شروع کردم به خوردن و به یک دقیقه نکشید که آب من شدت هرچه تمام تر اومد از دهنش در آوردم ریخت بیرون و رو خودم اومدم. با زبون باهاش بازی میکرد یکم ازش خورد و رفت دستمال آورد و پاک کرد دوباره شروع کرد به خوردن، زبونش از پایین به بالا میکشید لیس میزد تا تهش میکرد تو دهنش در میاورد و دوباره از اول، اومد پایین تر شروع کردن به خوردن تخم ها خیلی خوب میخورد داشتم میمردم من دوباره راست شده بود و آماده بودم که فتح ش کنم.
بهش گفتم دیگه نمیتونم تحمل کنم میخوام بکنم، درازش کردم و پاهاشو دادم بالا با یه دست گرفته بودم داشتم کیرمو تنظیم میکردم سمت کونش که گفت چیکار میکنی؟(تا اون موقع نمیدونستم که پرده یا نه) گفتم میکنم دیگه گفت بکن جلو گفتم مگه بازه گفت آره خوشحال و خندان سر کیر دادم بالا و با یه فشار هل دادم توش، خیلی تنگ بود نگه داشتم توش تا یکم به خودم بیام و لحظه رو احساس کنم میترا خیلی دختر قشنگ و خوش هیکلی بود و واقعاً یه کراش ریزی روش داشتم و باورم نمیشد که دارم میکنمش صبر کردم تا حسابی از لحظه ورودم لذت ببرم و یواش یواش شروع کردم تلمبه زدن، به اندازه خودم کیر داشتم که سر حالش بیارم صدای میترا هم بلند شده بود ناله میکرد،
یکم آروم کردم چند باری کامل درآرودم و دوباره دادم توش بعد از چند بار گفتم بچرخه و داگی شه وقتی کونشو کرد بهم احساس کردم دیگه نمیتونم تحمل کنم از این همه لذت(سرباز بودم و تو کف)
از پشت کردم توش شروع کردم تلمبه زدن ذره ذره سرعتم و بیشتر می کردم و دیگه ناله هامون تبدیل به داد شده بود هر دو داشتیم حال میکردیم، دوباره گفتم برگرده به حالت قبلی و دوباره کردم توش دوست داشتم وقتی آبم میاد تو چشم هاش نگاه کنم و بریزم رو شکمش یکم دیگه که تلنبه زدم نزدیک به ارضا بودم گفتم دارم میام و اونم گفت منم همینطور یه آه کشیده کرد و منم کشیدم بیرون هر چی آب تو بدنم بود ریختم روش همزمان هم داشتم سینه هاشو میمالیدم با دستم، با اون یکی دستم ته مونده آب و ازش کیرم کشیدم بیرون و بی حال دراز کشیدم کنارش یه لب خوشگل ازم گرفت و گفت خیلی خوب بود منم ازش تشکر کردم و گفتم خیلی وقت بود اینجوری ارضا نشده بودم
احساس میکردم تمام شهوتش تخلیه شده بود و سبکبال شده بودم، با دستمال آب از روش تمیز کردم و لب تو لب بودیم که دیگه از خستگی نفهمیدیم کی خوابیدیم.
با صدای زنگ موبایل از خواب بیدار شدم امیر بود میگفت بگو که کردی و منم میخندیدم و میترا هم به من نگاه میکرد. پاشدیم لباس پوشیدیم و زدیم بیرون یه جا پیدا کردیم یه صبحانه خوردیم و بردمش خونه دوستش.

بعد از اون چند بار دیگه همو دیدیم ولی دیگه راجع به اون شب نه من چیزی گفتم نه اون، تا اینکه اون با یکی دوست شد منم خدمتم تموم شد یه دوست دختر پیدا کردم و هر دو رفتیم پی زندگی خودمون.
امیدوارم که دوست داشته باشید و کم کاستی رو ببخشید اولین بارم بود که چیزی مینوشتم.

نوشته: ع ر


👍 6
👎 3
11901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

959884
2023-11-28 11:13:25 +0330 +0330

داره میاد من داره میاد مجلوق کوس ندیده بدبخت کوسش خوردی متوجه نشدی پرده بکارت داره یا نه

0 ❤️

959886
2023-11-28 11:35:30 +0330 +0330

جالب بود
متنش رو دوست داستم
فقط توصیه دوستانه اینکه همیشه کاندوم استفاده کنی

1 ❤️