اولین سکسم با دوست دخترم

1393/10/14

سلام خدمت همه همین اول بگم برای داشتن سکس و دوس دختر لازم نیست پایه ثابت مسابقات جهانی بدن سازی باشی و دوس دخترتم بهترین تو جهان باشه نه همه میتونن دوس دختر داشته باشن و سکس کنن حالا برسیم به خودمون من اسمم نیما هستش و 21 سال سن دارم دانشجو برق بدرت شهر… و دوس دخترمم 19 سالش بود دانشجو مترجمی زبان…ی روز تو لاین دعوت شدم تو ی گروهی که این پریا خانم یکم شوخ تشریف داشتن و با بیشتر با پسرا شوخی میکرد منم ی شب رفتم فقط من و اون و دختر دیگه انلاین بودیم سر صحبت و شوخی رو باز کردیم و یکم که گپ زدیم شانسی بود یا شاهکار مخشو زدیم و شماره دادیم عکس هم فرستادیم واسه هم که همدیگرو پسند کردیم شب دیر وقت بود و حرفامونو گذاشتیم واسه فرداشب…

ی مدت بود بدجور حشری بودم و خیلی دلم هوس سکس کرده بود تا حالا سکس هم نداشتم و میخواستم بالاخره تجربه کنم دلو زدم به دریا و فرداشب بعد یکم حرف زدن و شناختن همدیگه بهش گفتم که من بجز رابطه عاشقانه دوس دارم همزمان باهم یکم خوش بگذرونیم و اگه میشه سکس هم داشته باشیم پریا هم گفت سکس نه ولی بهت لب میدم یکم که رو مخش رژه رفتم اخرش گفت باشه ولی اول باید ی مدت بگذره و بدونم چجور ادمی هستی و منم دوس دارم با یکی سکس کنم که ارزش داشته باشه قبول کردیم و رابطمونو شروع کردیم کارمون شده بود هرشب از ساعت ده به بعد تا 3 نصفه شب از سکس حرف زدن تا اینکه بعد ی هفته اول قرار گذاشتیم واسه شنبه که بریم ی جایی بهم لب بده و اگه شد سینه هاشم بخورم یکم که حرف زدیم گفت که با لب و سینه ارضا میشی؟؟منم گفتم نه ولی خب مجبورم بیرون که نمیشه سکس کنیم دیدم داره راضی میشه گفتم اگه خونه خالی باشه میای؟؟ گفت اره ولی بظرطی که سکسی تو برنامه نباشه منم گفتم حالا که خونه خالیه حداقل کستو بده بخوریم اولش گفت اگه لخت بشیم که تازه میکنی منم بهش قول دادم که تا خودش نخواد کونش نذارم قبول کرد روز موعود فرا رسید و شنبه همه خانواده رفتن تبریز بخاطر خواهر زاده مو بردن دکتر(خونه ما شهرستانه) ساعت 8 صبح به بهانه دانشگاه از خونه زد بیرون زنگ زد ادرس رو دادم بهش و اومد خونمون در رو براش باز کردم و یکم موقعیت رو بررسی کرد و اومد خونه یدونه پالتو توسی رنگ تنش بود با شلوار جین سیاه اومد تو خونه و سلام و احول پرسی کردیم هنوز رخت و خوابم پهن بود بهش گفتم بیا بغل هم بخوابیم و فیلم بذاریم(سکس پارتی) قبول کرد و پالتوشو دراورد یدونه تی شرت ابی رنگ تنش بود اومد از پشت بغلش کردم و یکم که فیلمو دیدیم دیگه شروع کردیم دستمو گذاشتم رو سینه های سایز 75ش که سرشو برگردوند و بدونه اینکه حرفی بزنه لبامو گذاشتم رو لباش و سه چهار دقیقه لب گرفتم ازش واقعا لباش خوشمزه بودن رفتم پایین تر دست گذاشتم رو سینه ش و تو دستام محکم فشوردمشون که ی اخی گفت و تی شرت و سوتین قرمزش رو باهم دراوردم و رسیدم به سینه های کوچولو و سفیدش تا تونستم خوردم ازشون عین ندید بدید ها هرچیم تو فیلما دیده بودم داشتم روش پیاده میکردم یکم که سینه خوردم دستمو گذاشتم رو کسش از رو شلوار که پاشو جم کرد خواستم شلوارشو در بیارم ممانعت کرد ترسید چیزی نگفتم بازم رفتم بالا و ازش لب گرفتم بعد از زیر شلوار دستمو بردم و رسوندم به کسش خواست نذاره که دیگه دستم بهش رسیده بود و نمیتونست کاری بکنه لب رو ول کردم و شلوارو در اوردم ی شرت قرمز رنگ که ست سوتین بود پوشیده بود از رو شورت یکم کسشو مالیدم و بوس کردم که خواستم شرت رو در بیارم بازم اجازه نداد گفت نه نکن همون لحظه تو چشاش خیره شدم که دستاشو برام باز کرد که میگفت بیا بغلم باز دلم نیومد دلشو بشکنم بغلش کردم یکم گردنش رو خوردم گفتم یکم حشری بشه که بتونم شرتشم درارم بعد اینکه گردنو خوردم دست بردم سمت شرتش که این بار با دستش مانعت کرد تو چشاش نگاه کردم که بدونه خواسته م چیه فهمید و دستشو کنار زد و شرتشو در اوردم ولی شرم میکرد و پاهاشو بسته بود کسش قشنگ معلوم نبود یکم دست کشیدم روش اروم پاشو باز کردم و کسشو دیدم وای خدا اون لحظه واقعا عالی بود برا اولین بار بدونه کس خوشکل رو از نزدیک میدیدم اروم ازش چندتا بوس کردم که یدفه زبونمو کردم تو کسش و میچرخوندم که چوچولشو پیدا کنم زبونم خورد به چوچولش ی اخی کرد که باعث شد پیداش کنم تو پوست خودم نمیگنجیدم انقد خوردم کسشو که یدفه کسش خیلی داغ شد و لزج که فهمیدم ارضا شده گفتم حالا نوبت منه خودم لباسامو در اوردم و با کیر 20 سانتی و سیخ شده رفتم جلوش گفت چیکار کنم گفتم ساک بزن گفت نمیتونم گفت با دستات برام جق بزن که گفت باشه یکم تو دستاش بالا پایینش کرد دیدم حال نمیده گفتم بذارم کونت؟گفت نه قول دادی گفتم باشه لاپای میذارم بلندش کردم مدل سگی لاپای یکم رفتم ابم نیومد گذاشتم بینه سینه هاش بازم نیومد بعدش گذاشتم رو کسش ترسید گفت چیکار میکنی گفتم هیچی فقط روش میمالم چیزی نگفت یکم روش مالیدم که جواب داد و نزدیک ارضا شدنم بود که گفتم ابمو میخوری گفت نه بریز ی جا دیگه منم ناچار رو تشکم خالی کردم افتادم زمین بیحال اونم بغلم کرد و ی بوس کرد ولی تازه شروع شده بود بعد چند دقیقه باز نیرو گرفتم و بازم رفتم بین پاهاش اینبار رفتم ی ابمیوه از تو یخچال در اوردم و ریختم رو کسش و کسشو میخوردم که خیلی بهش حال میداد و هی اخ و اوخ میکرد یکم که خوردم دیگه خیلی هوس کون کردم بهش گفتم پریا داستان خوندی تا حالا؟گفتش اره چطور؟؟گفتم حتما میدونی اولش کون همه تنگه و با انگشت بازش میکنن کم کم گفت خب؟؟گفتم جون من حالا که اومدی معلوم نیست چند ماه دیگه خونه خالی دستمون بیوفته بذار کون بکنم یکم مردد بود و گفت باشه فقط درد اومد باید در بیاری گفتم باشه کرم داری؟گفت نه رفتم از تو یخچال کردم دست و صورت رو اوردم و به پشت خوابوندمش یکم زدم در کونش و با انگشت اروم کردم تو کونش که دردش اومد و هی اه و ای میکرد و میگفت در بیار گوش نمیکردم و نگه میداشتم که جا باز کنه بعد چند دقیقه کردم دو انگشتی که داد زد تو رو خدا در بیار بیچار خیلی لاغر بود(50 کیلو ) در اوردم دیدم الان وقتشه سر کیرمو کرم زدم و مدل سگیش کزدم یکم که کیرمو فرو کردم دادش رفت هوا و التماس میکرد در بیارم گفتم خودتو شل کن دردش کم میشه شل کرد خودشو منم یکم چوچولشو مالیدم که دردش کم بشه بعد یکم دیگه کیرمو فرو کردم اینبار فقط میگفت اااااای مردم همونجور که نصفه کیرم تو کونش بود تلمبه زدنو شروع کردم که دیدم دردش بازم زیاد شد و افتاد به قسم و قران که در بیارم و گریه ش گرفت دلم سوخت براش در اوردم افتاد رو زمین و از درد چیزی نمیگفت گفتم این دیگه کون نمیده یکم جق زدم ابم بیاد که نیومد گفتم ببین ابم نمیاد برا اخرین بار بکنمت؟؟با سر گفت باشه این بار کل کیرمو کرم زدم کون اونم زدم اغا چشمتون روز بد نبینه تا سر کیرمو گذاشتم در کونش کیرم تا دسته رفت تو چنان جیغی زد که خونه رو برداشت تریسدم چیزی شده باشه که دیدم نه فقط چون یدفه ای بود اینجوری شد یواش یواش تلمبه زدم اونم هی میگفت ااااااااای اااااااااااه اااااااااخ ااااااااااای که بیشتر جون میگرفتم حدود 15 دقیقه مدل سگی و خوابیده تلمبه زدم که دیدم ابم داره میاد گفتم بریزم تو کونت گفت نه در اوردم همشو خالی کردم پشتش که خداشاهده ابم از پشت گردن تا پشت کونش همشو پرد کرد انقد ابم زیاد بود ی اخییییییی کشید بخاطر گرمایه ابم گفتم جووووووووووون عزیزم که هردومون بیحال افتادیم انقد عرق کردم که 2 ساعت میدویدم هم انقد عرق نمیکردم ساعتو نگاه کردم 10 بود هنوز یک ساعت دیگه وقت داشتم که گفت نه دیگه میرم دیگه نمیتونم بخدا منم ازش تشکر کردم و گفتم باشه رفت و شب که بهش اس دادم گفت از عذاب وجدان دارم میمیرم منم گفتم باشه و خداحافظی کردیم این بود اولین سکس واقعی ما که بهترین حس بود به امید اینکه برای شما هم اتفاق بیفته ممنون داستانمو خوندید.

نوشته: نیما


👍 0
👎 1
47437 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

449555
2015-01-04 16:54:48 +0330 +0330
NA

عجب!!!
طرف جنده بود بعد این عذاب وجدانش منو کشته
مجلوق ننویس!

1 ❤️

449556
2015-01-05 03:32:49 +0330 +0330
NA

{گفت از عذاب وجدان دارم میمیرم منم گفتم باشه و خداحافظی کردیم}
این ینی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
dash1 fool dash1

3 ❤️

449557
2015-01-05 04:30:34 +0330 +0330
NA

[quote=]
{گفت از عذاب وجدان دارم میمیرم منم گفتم باشه و خداحافظی کردیم}
این ینی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
[/quote]

lol

1 ❤️

449559
2015-01-05 07:07:38 +0330 +0330
NA

چرا خودتو دار نزدی از این همه عذاب وجدان

0 ❤️

449560
2015-01-05 07:16:24 +0330 +0330
NA

کس کش جلقی هر چی رو کون دادنت رو خودت اجرا کردن تو هم او.مدی خودت را جای یه دختر گذاشتی اخه کس کش بی سواد ابروی هر چی دانشجویه را با این نوشتنت بردی کلاس سوم دبستان از توی کونی جلقی بهتر مینویسه برو گوتو بخور با این داستان کیریت کیر خر تو کونت سینه 75 باز میگه سینه های کوچک برو گم شو

0 ❤️

449561
2015-01-05 07:34:30 +0330 +0330
NA

75 کوچیکه؟ ناشکری نکن مجلوق. 75 همون خواهره 85 معروفه new_russian

1 ❤️

449562
2015-01-05 07:42:11 +0330 +0330
NA

داستان بدی نبود
اگه واقعی بود نوش جونت … yes3

1 ❤️

449563
2015-01-05 07:52:12 +0330 +0330
NA

آخه کس کش بعد از عذاب وجدان گفتی خداحافظ بعداز اونم سینه ی کوچیک ها؟؟؟

0 ❤️

449564
2015-01-05 10:07:22 +0330 +0330
NA

آخه کونی خجالت نمیکشی اومدی کس وشر مینویسی چی بگه آدم اخه

0 ❤️

449565
2015-01-05 11:39:26 +0330 +0330
NA

کونی بسه مستفیظ شدیم

0 ❤️

449566
2015-01-05 14:30:59 +0330 +0330
NA

کیرم تو دهن نویسنده و گذارنده داستان و فحش دهندگان.نامه تمام

0 ❤️

449567
2015-01-05 14:36:04 +0330 +0330
NA

داستانو باش

0 ❤️

449568
2015-01-05 16:08:38 +0330 +0330
NA

سس سالما ابریمزی اپاربسانا یاپ.دای داستان زات یازما

1 ❤️