اولین سکس رضا و ستاره

1402/11/20

سلام اسم من رضا الان ۳۷ سال دارم ۱۲ سال پیش ازدواج کردم با همسرم خیلی اتفاقی آشنا شدم بعد از چند سال دوستی و رابطه با هم ازدواج کردیم بعد از چند ماهی آشنایی کم کم ستاره منو از راه دور با خانواده آشنا کرد اوایل دوستی رابطه سکسی نداشتیم تا این که یه روز واسه خرید لباس مجلسی ستاره به من گفت که باهاش برم و نظر بدم با هم به بازار رفتیم مغازه های مجلسی فروشی رو دید میزدیم ستاره چشمش به یک لباس سبز که تنش با دانتل کار شده بود دامن پف دار بلندی داشت افتاد گفت بریم اینو بپوشم رفتیم تو مغازه از فروشنده خواستیم که سایر چهل لباس رو واسه پرو بده بعد ستاره رفت داخل اتاق چند دقیقه بعد صدا زد که رضا یه لحظه میشه بیای کمکم منم با خجالت گفتم باشه آروم در اتاق پرو رو کنار زدم چشمم به ستاره افتاد تو اون لباس از پشت لباس باز بود پوست سفید و هیکل کشیده تو لباس چشم گیر بود یه لحظه خشکم زده بود که با صدای ستاره به خودم اومدم گفت رضا بجای دید زدن زیپ پشتمو بکش بالا زیپو بالا کشیدم و جلوی اینه از دشت دستام انداختم دور کمرش سرمربی شونش بود گفت خوشگل شدم منم نا خدا گاه کنار گردنش رو بوسیدم گفتم خیلی برق بدنش رو گرفت چشماش برق میزد برگشت و لباش رو واسه بار اول گذاشت رو لبام وای خدای من چه حس خوبی بود بعد از چند سانیه بعد گفت خوب بسه زیپ باز کن تا فروشنده نیامده زیپ و باز کردم و رفتم بیرون بعد از خرید سوار ماشین شدیم نزدیک خونشون ناگهانی دوباره خودش رو کشید سمتم باز منو بوسید و کفت رضا واسه همه چی ممنون بعد از اون اتفاق دیگه یخ بینمون آب شده بود چند وقتی گذشت روز چهارشنبه بود گوشیم زنگ خورد ستاره گفت پدر و مادرم واسه دیدن خاله می‌رن شهر دیگه که ۳ ساعت از ما دور بود و تا جمعه من تنهام اینم بگم ستاره بچه آخر بود و خواهرش و برادرش ازدواج کرده بودن هوا که تاریک شد منم مغازه بستم رفتم نزدیک خونشون زنگ زدم گفتم پایینتر پارک کردم گفت وقتی گفتم سری خودت رو بنداز تو چند دقیقه منتظر شدم دیدم در خونه باز شد گفت سری بیا تو از پله ها بالا رفتیم گفتم چرا از پله گفت نمیخوام صدای آسانسور بیاد گفتم چرا گفت طبقه بالا خواهر و بعدی داداش م زندگی میکنن به لحظه نرسیدم گفتم نیان پایین گفت نه بابا اگه سرو صدا نکنی کسی پایین نمیاد از پله بالا رفتیم طبقه اول درب رو باز کرد و آروم دستگیره درب رو کشید در بسته شد اکثر چراغ ها خاموش بود اینقدر ترسیده بودم که متوجه پوشش ستاره نشدم دستش رو انداخت دور گردنم و منو بوسید بعد دستم رو گرفت و گفت بیا رفتیم رو به اتاقش از پشت تازه فهمیدم چی پوشیده یه دامن کوتاه با یک تاپ کوتاه که کمرش معلوم بود وای خدای من چه پاهای پر و سفیدی چه کمر باریکی چه کون گنده و نازی وقتی قدم بر میداشت کونش به لرزه در میومد کیرم باد کرده بود ستاره قدش ۱۷۰ بود و منم ۱۸۵ هستم رفتیم اتاقش رو نشونم داد یکم با هم حرف زدیم بعد رفت یه شیشه مشروب اورد گفت میخوری گفتم باش چند تا پیک زدیم لپاش سرخ شده بود حرارت از چاک سینه هاش بالا میزد دستم رو گرفت رفتیم تو اتاق مادرش اینا رو تخت نشستیم و شروع کردیم به لب گرفتن عجب حال خوبی بود
یک دفعه بلند شد با شیطنت گفت وقت خاموشیه برق رو خاموش کرد منو انداخت رو تخت نفهمیدم چی شد لخت تو بغل هم بودیم فقط شرت پامون بود داشتم سینه هاش رو میمالیدم بعد دستش رو گذاشتم رو شرتم کیرم رو گرفت باهاش بازی کرد گفتم میشه بخوری گفت بلد نیستم عق میزنم گفتم ای بابا گفت باشه به خاطر تو میخورم یکم سر کیرم رو گذاشت تو دهنش گفت چه کیریه سفید و بزرگ خیلی خوبه یکم بیشتر کرد تو دهنش حالش به هم خورد گفت نمی تونم کشییدمش بالا شرتش رو آوردم پایین چه کوس تپولی انگشتم رو کردم لا چاکش خیس شده بود شروع کردم به آوردن بردنش چشاش رفته بود خیلی حشری شده بود بعد از چند دقیقه لرزید فهمیدم ارضا شده آروم بقلش کردم کیرم گذاشتم لای پاهای تپلش گفت حالا واسه تو چیکار کنیم گفت نمیدونم گفت اخه من دخترم گفتم پشت چی گفت تا حالا تجربه نداشتم میترسم گفتم باشه احساس کرد ناراحت شدم چرخید اومد بالا کیرم رو گرفت با دهن خیس کرد شروع کرد با دست بالا و پایین کردن هر چند لحظه یه لیس میزد سر کیرم خیسش می‌کرد با ناله هاش منم ارضا شدم آبم رو پام کرد اومد کنارم چند تا لب گرفتیم کنار هم خوابیدیم صبح ساعت ۶ آروم در باز کرد تازه هوا روشن شده بود با یه لب از هم خدا حافظی کردیم من اومدم خونه اون شد اولین رابطه ما بعدن از سکسهامون و چطور شد که رابطمون به ازدواج کشید واستون مینویسم

نوشته: رضا


👍 3
👎 16
16401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

970321
2024-02-10 02:00:41 +0330 +0330

سلام پسرم ۱۷ سالمه ولی یکم پر مویم دنبال یک نفرم براش ساک بزنمممم

0 ❤️

970339
2024-02-10 05:00:12 +0330 +0330

ننویسی بهتره
کیرم خوابید

0 ❤️

970375
2024-02-10 10:39:36 +0330 +0330

تو کلاس نهضت سواد آموزی شرکت کن شاید املات بهتر بشه اسکل قبلش چند بار نوشته ات رو بخونی بد نیستا

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها