بالاخره الناز را کردم

1397/03/13

سلام دوستان، آرمان هستم 36 ساله
قبل اینکه داستانمو شروع کنم، لازم قابل توجه آن دسته از دوستانیکه بعد خواندن داستانها فحش میدن عرض کنم که: آنهایی که اینجا داستان می‌دارند یا ترجمه یه داستان خارحیه ، یا کپی از جای دیگه و یا طرف فانتزیشو می‌نویسه و کم هستند کسانیکه سکس واقعیشونو مینویسند. در این میان فحش دهندگان یا برا لذتش فحش میدن، یا برا اینکه طرف سکسشو نوشته ناراحتند که در جواب این دسته از عزیزان باید بگم که عزیز اینجا شهوانیست امامزاده نیست و من آزادم برا نوشتن، البته این فحشا برا من مهم نیست.

خب بریم سر داستان: الناز خواهر ناز من ۳۴ سالشه، با تنی سفید و گوشتی که البته بدنش کمی کشیده است. رانهای نسبتا تپلی داره، با ممه های بزرگ و باسنی نسبتا برجسته که به تنش زیبایی خاصی بخشیده. از وقتی ۱۲ ساله بود و ممه هاشو قد لیمو بودند تو نخش بودم اما هر کاری میکردم نمی‌تونستم ازش سکس بخوام.
اگه ماجرا رو از اول بگم باید یه داستان حداقل ده قسمتی بنویسم که اگه شما دوستان عزیز مایل باشید براتون تعریف میکنم. اما الان می‌خوام داستان اولین سکسمون که دو هفته قبل اتفاق افتاد رو تعریف کنم.

حدود یک ماه بود که به خاطر نوشتن نامه و ابراز علاقه بهش با من قهر بود، وقتی به خونمون میومد سعی می‌کرد قهر بودنشو بروز نده اما به ازم دوری میکرد و تحویلم نمی‌گرفت. اما دو هفته پیش بهم اس داد داداشی بیا خونمون کار دارم. بین راه راستشو بخواین یکم ترسیدم شاید به شوهرش گفته باشه اما دلمو زدم به در یا و رفتم. پسرش مدرسه بود و دختر کوچولوش خواب. یه شلوار معمولی با یه پیراهن گشاد تنش بود، به محض اینکه نشستم ازم در مورد نامه و اینکه چرا عاشقشم سوال کرد، جواب من تنها یک کلمه بود که گفتم کار دله و کاریش نمیشه کرد. خلاصه چند دقیقه ای سوال پیچم کرد و به بهانه دست شویی رفت.
پنج دقیقه بعد با شلوارک صورتی و تاپ بندی زرد رنگ که سینه هاشو باز نشون میداد و معلوم بود سوتین نپوشیده اومد و روبروم رو مبل نشست. یه آرایش غلیظ و افراطی که البته قیافشو بهم میریزه زده بود که البته کار همیشگیشه. چند دقیقه بهم ذل زدیم اما با وجودیکه بد جوری سیخ کرده بودم و میدونستم که الناز حشریه اما باز میترسیدم ولی سیخ شدن کیرمو بروز میدادم. نمی‌دونم چند دقیقه گذشته بود که یهو الناز اومد و به پشت نشست رو پاهامو گفت: خیلی احمقی داداشی با وجودی که دیدی تسلیم شدم بازم جراتشو نداشتی بیای جرم بدی حالا ببینم چیکار می‌کنی.
دستامو بردم سمت ممه هاش و شروع کردم مالیدن، رو پاهام وول میخورد و دستاشو از بالا سرش به گردنم میرسوند و سرشو برا بوسه برمیگردوند. ممه هاشو مالوندمو دستامو آروم از زیر تاپ به ممه های نازش رسوندم. وقتی تماس با ممه هاشو حس کرد زود تاپشو درآورد. در اون حالت پا شدیم لخت شدم. ممه هاشو گرفتم چسبیدم بهش و گردنشو لیس زدم. شلوارکشو زدم پایین، متوجه شدم اوووف شورت لامبادا تنشه. به حالت سگی رو کاناپه قرارش دادم رشته شورت رو کنار زدم و شروع کردم به لیس زدن سوراخ کونش. وقتی این رفتارو دید حشری وار داد زد و گفت: مژگان فدات که تشویقم کردی نمیدونستم داداش جونم اینقدر باحاله. برش گردوندم کنار مبل نشوندمش و رفتم به بوسیدن صورت نازش و هم زمان دستمو گذاشتم رو کسش و اونم کیرمو گرفت. بوسیدمشو لباشو خوردم هرچی ازش لب می‌گرفتم داغ‌تر میشدم. گفتم:خواهر گلم عشقمی ممنونم که در اختیار می. گفت: فدات بشم داداشی فکر نمی‌کردم با حال باشی.
رو مبل خوابوندمش شورتشو درآوردم و یه راست کسشو کردم دهنم، بد جوری آبش میومد. به محض تماس دهنم با کسش، پاهاشو دور گردنم حلقه زد و با دستاش به طرف کسش فشارم داد. آبشو حسابی قورت دادم و اونم ناله میکرد. چنان حشرم بالا بود نتونستم طاقت بیارم پاشدم با تف کیرمو لیز کردمو فرستادمش کس داغ الناز. هنوز لذت داغی کسشو خوب حس نکرده بودم که حس کردم آبم میاد، کشیدمش بیرون و خالی کردم رو کسش و روش ولو شدم. نیم ساعت به همون حال موندیمو به رو بوسی و لب گرفتن گذشت و بعد رفتیم حمام.
اونجا الناز خودشو شست نشستم زمین و الناز سرپایی کسشو گذاشت دهنم. حسابی کسشو خوردم، و بعد رو کیرم سوار شد و بالا پایین رفت، حسابی دیوونه شده بودم،خودم رو در اعماق وجود الناز حس میکردم و در بالا بالاها سیر میکردم. الناز قربون صدقه کیرم می‌رفت و منو وحشی میکرد، تا اینکه دوباره آبم اومد همیشه اون لحظه سکسم با الناز را به خاطر خواهم داشت. ممنون که گوش کردید، منتظر نظراتتون هستم

نوشته: آرمان


👍 6
👎 26
86041 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

691863
2018-06-03 21:19:31 +0430 +0430

حیف کییرر که بره تو کووص خواهر مادرت
نننه جندده لاشی کووونی

2 ❤️

691874
2018-06-03 21:27:33 +0430 +0430
NA

لز پدر ک ب تو میگن

0 ❤️

691878
2018-06-03 21:35:41 +0430 +0430

داستانو نخوندم فقط تیتر رو دیدم خواستم بگم داستانت را باید در مهد کودک بنگاری

1 ❤️

691882
2018-06-03 21:40:21 +0430 +0430

الناز بود یهو شد مژگان
خواهرت با بارباپاپا نسبت داره
حالا خودت آرمانی یهو نشی غضنفر

3 ❤️

691891
2018-06-03 21:56:36 +0430 +0430

بالاخره الناز یا مژگان

0 ❤️

691909
2018-06-04 01:46:47 +0430 +0430

عنوان « بالاخره ، به یاد الناز ، جلق را زدم » بهتر بود ، خیلی از این داستان ها ، خیالات قبل از جلقه

2 ❤️

691953
2018-06-04 08:16:14 +0430 +0430

مژگان فدات ؟ الناز نبود مگه

1 ❤️

691971
2018-06-04 09:51:12 +0430 +0430

متوسط بود خیلی!

0 ❤️

691991
2018-06-04 12:00:54 +0430 +0430

نخونده دیسلایک واسه تگ خواهر! خواهر!!!

0 ❤️

691992
2018-06-04 12:03:57 +0430 +0430

اگر همونقدر که صرف نوشتن مقدمه و چرت و پرت های دیگه ای که گفتید صرف جزییات داستان میکردید فحش خور نمیشدید . منفی

0 ❤️

692002
2018-06-04 12:51:53 +0430 +0430
NA

اي كاش من خواهرتو ميكردم

0 ❤️

692011
2018-06-04 14:01:03 +0430 +0430
NA

کسشعری بیش نیست!!!

0 ❤️

692014
2018-06-04 14:38:27 +0430 +0430

Sheetttt

0 ❤️

692022
2018-06-04 16:36:40 +0430 +0430
NA

بابا واقعا بعضی ها دیگه شورشو در اوردن، خوب مژگان کسیه که باعث شده الناز به برادرش بده، حالا این بابا جزییاتو نگفته ،
اون حروم زاده هایی که همش جانماز اب میکشن و همش داستان محارم رو با ولع میحونن هکون کص کشایین که تو تاکسی مخالف حرف میزنن و روز رای گیری تو صف رای به جمهوری اخوندی میدن

1 ❤️

692024
2018-06-04 16:38:46 +0430 +0430

نوش جونت همیشه بکنش

1 ❤️

692033
2018-06-04 17:29:11 +0430 +0430

کسکش من واسه فوشای اخر داستانه که داستانو می خونم

0 ❤️

692086
2018-06-04 20:35:55 +0430 +0430

یه کونده لاشی هستی دنبال جنده منده های ایدزی که یکیشونو بعد مدتها کردی وتو داستان تخیلیت جاشو با خاهرت عوض کردی…اخه کی نامه مینویسه الان دیوث؟نامه.مال قبل انقلاب یا نهایت دهه شصت هفتاده.خیلی ازجامعه عقبی

0 ❤️

692115
2018-06-04 21:42:01 +0430 +0430

آرمان دنبه طلا نوشتی بعضی ها سکس با محارم رو تجربه کردن. اینجا خیلی ها سکس با خواهرت رو تجربه کردن ولی خواهرت محرم کنندگانش نبوده .

0 ❤️

692166
2018-06-05 02:44:04 +0430 +0430

من فقط برا توضیح میگم الناز فضیه رو برا مژگان میگه و مژگان اونو ترغیب میکنه که بره بده
وسط کار که الناز خیلی حال کرده از مژگان تشکر میکنه
الان همه گرفتن

0 ❤️

692223
2018-06-05 10:43:17 +0430 +0430

تو از دوازده سالگی تو نخش بودی اونوقت ۲۲ سال صبر کردی؟
خواهرت میومد خونتون بهت محل نمیداد یهو زنگ زد بیا بزن توش
همچین خزعبلاتی تو هیچ قوطی عطاری پیدا نمیشه اونوقت تو میگی فحش ندین
داداچ مغزت پریوده کمتر بجق برای چشمات خوبه

1 ❤️

692348
2018-06-06 01:04:13 +0430 +0430

داستان بسیار زیبا و بر اساس حقیقتی بود
فقط یک ایراد ویراستاری داشت
اون قسمتی که در عرض پنج دقیقه هم لباس عوض کرد هم آرایش غلیظ خلیجی همراه با اکستنشن مو و لیزر پشم های زائد رو انجام داد خیلی طول کشید اصولا همه ی این کارها دو دقیقه طول میکشه نه نهایتا سه دقیقه
میدونی که خانم ها خیلی سریع حاضر میشن
و نکته ی جالب وجود کمد لباس های الناز توی توالت بود
چون ایشون رفت توالت بعد لباس عوض کرد
به هر حال برای شما شیاف استامینوفن تجویز میکنم
برای بیمارهای قبلی داستان نویسی قبل از جق رو تجویز میکردم
برای شما مسکن برای سولاخ مبارکتون تجویز میکنم چون تحت فشار به نورون های مغزیتون و همچنین فشار عصبی به بیضتین مبارکتون از لحاظ روانی دچار از هم گسیختگی مزمن شدید و باید استامینوفن رو به صورت رگباری شیاف کنید اگر رگباری نتونستید به صورت قطاری بکنید
یعنی شیاف هارو بذارید پشت سر هم هل بدید میشه قطاری
حدود هفتاد و دو قرص به نیت هفتاد و سه تن هر روز شیاف کنید

1 ❤️

692353
2018-06-06 02:07:36 +0430 +0430

دستتو از کیرت بردار بعد بنویس جقی ک اسم طرفت یهو یه چیز دیگ نشه

0 ❤️

696519
2018-06-22 21:49:58 +0430 +0430

نمیخوام فحش بدم
اما
کیرم تو شاش پاش خواهرت
نتونستم جلوی خودمو بگیرم

1 ❤️

697304
2018-06-26 12:04:16 +0430 +0430
NA

حیوان هم به خواهرش چشم نداره واقعا سکس محارم خیلی پست هست

0 ❤️

710400
2018-08-14 04:52:08 +0430 +0430

عاشق اینجوری کردن خواهرمم

0 ❤️

725988
2018-10-25 06:26:56 +0330 +0330

اخه،با خواهر؟
عرضه نداری یکیوپیداکنی؟

0 ❤️

974253
2024-03-08 13:19:55 +0330 +0330

خوش بحالت بکن

0 ❤️