بالاخره موفق شدم

1391/01/09

ماجرا از روزی شروع شد که احساس کردم خیلی دارم از رفیقم کیر میخورم آخه همش منو پیش دوست دخترام خراب میکرد مثلا یه نمونش:من یه رفیقی داشتم به اسم سولماز.این محمدم یه رفیقی داشت به اسم مینا.من و سولماز با هم سکس داشتیم و محمدم از این موضوع خبر داشت .مینا و سولمازم ما با هم آشنا کرده بودیم که مثلا چهار تایی بریم بیرون و این موضوع باعث رفاقت این دو تا شده بود.یه روز سولماز بهم اس داد که میخواد همه چیزو تموم کنیم!!!هر چی علتشو پرسیدم چیزی نگفت.فرداش رفتم جلو دانشگاه و وقتی اومد کلی خواهش تمنا کردم تاسوار ماشین بشه دوباره کلی التماس کردم تا دلیل کارشو بگه بالاخره بعد یه ساعت گریه کردن گفت که تو چرا راجع به سکسمون با محمد حرف زدی! اولش انکار کردم ولی دیدم نه،آقا محمد جوری نریده که بشه شستش.آقا رفته بود به مینا خانمش هر چی من گفته بودمو تعریف کرده بود و آخرش گفته بود که دیگه حق نداری با سولماز بگردی و از این حرفا…اونم رفته بود و همه چیزو گذاشته بود کف دست سولماز.اون لحظه دلم میخواست یه کیر مصنوعی رو بکنم تو کون محمد بعدش زمین دهن باز کنه و از خجالت سولماز برم توش.آخه درسته ما با هم رابطه داشتیم، ولی خداییش جنده نبود و خیلی هم بچه گل و با معرفتی بود.خلاصه آقا محمد با بچه بازییاش رید به رفاقت دو ساله ما.حالا این یکی از ماجراها بود!ماجراهای مشابه اینم زیاد داشتیم.تا اینکه یه روزمحمد از یه دوست جدید حرف زد به اسم فرزانه که تو مغازه مخشو زده بود.اونجور که خودش میگفت دختره خیلی خوشگل و سکسی بود و اینا هر روز میرفتن بیرون.یه روزسر ظهر بود،داشتم میرفتم خونه که دیدم محمد داره ماشین باباشو میشوره رفتم پیشش و چند دقیقه وایسادم.گفتم اگه پایه ای عصری بریم قلیون بکشیم که گفت با فرزانه میخوایم بریم بیرون خیلی برام جالب بود که ببینم این دختره چه شکلیه؟!بعد محمد گفت بذار زنگ بزنم ببینم حتما میاد یا نه،اگه نیومد با هم بریم.تازه زنگ زده بود که شارژ کوشیش تموم شد و موبایل منو گرفت و دوباره زنگ زد و باهم قرار گذاشتن و…
اونروز من اون شماره رو سیو کردم حدود دو سه ماهی از روش گذشت یه بار که راجع بش از محمد سوال کردم گفت که تموم کردیم و تو این مدت دختره خوب ساک زد واسم اما نتونستم ببرمش خونه.
یهو یه فکر شیطانی به ذهنم رسید البته با زمینه قبلی چون شماره رو واسه همچین روزی سیو کرده بودم ولی میترسیدم از این طرف من اقدام کنم از طرف دیگه شرایطی پیش بیا که بوسیله محمد با دختره روبرو بشم
تو این مدت از محمد خوب آمار گرفته بودم یه چیزایی در مورد دختره میدونستم که مثلا چی میخونه و کجا کار میکنه و…
بالاخره بعد چند روز به دختره زنگ زدم.بیشرف با اینکه متولد هفتاد بود ولی خیلی زرنگ و تیز بود.حالا بماند که چقدر خالی بستم و چقدر زحمت کشیدم تا تونستم مخشو بزنم.روزی که اولین بار رفتیم بیرون دیدم نه…انصافا خوشگله!زود باهم صمیمی شدیم و سعی کردم تا میتونم اعتمادشو جلب کنم.تقریبا دو ماهی با هم دوست بودیم و تو این دو ماه فقط تونستم تا مرحله بوس و بغل و لب پیش برم.یه بار که تو ماشین داشتیم از هم لب میگرفتیم این خیلی حشری شد و خودش دستشو برد سمت کیرم. خایه هام چسبیده بود به گردنم و جالبتر اینکه خودش زیپمو باز کرد و شروع کرد به ساک زدن!!! اینبار فکم افتاد زمین!هم متعجب بودم هم خوشحال چون خداییش تا حالا همچین موردی نداشتم که خودش شروع کنه .باز یه مدت گذشت و سکس اس ام اسی رو هم به رابطمون اضافه کردیم تا اینکه ازش خواستم بیاد خونه.اینم بگم که تو ماشین ما هر کاری کردیم و انصافا هم دختر حشری بود ولی یه بارم نذاشت من به کوسش دست بزنم.از هر راهی که به عقل ناقصم میرسید رفتم ولی جواب نداد.اونروز بهم گفت که اگه میخوای رابطمون ادامه پیدا کنه دیگه اسم خونه و… رو نیار منم مجبورا قبول کردم ولی یکی دو بار دیگه با فاصله های طولانی و به بهانه های مختلف ازش خواستم بیاد که نشد.تو این مدت من حس کردم که این با یکی دیگه هم دوسته ولی از اونجا که خیلی زرنگ بود دم لا تله نمیداد.ما تقریبا هر روز یا یه روز در میون با هم بودیم تا اینکه یه روز که قرار داشتیم زنگ زد و گفت که نمیتونم بیام و میخوام با مامانم برم خرید و از این حرفا.گفتم بذار بیام دنبالت و تا خونه برسونمت که گفت بابام میاد دنبالم! قبول کردم ولی دلم میگفت یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست.
میدونستم تا دو و نیم کلاس داره بخاطر همین ماشینمو با ماشین یکی از دوستام عوض کردم که تابلو نشه و رفتم جلو دانشگاه.سر ساعت در اومد پیاده رفت تا سر کوچه بعد یه پرشیای سفید اومد جلوش وایساد واونم سوار شد از اونجایی که باباش پرشیای سفید داشت شک نکردم .خواستم برگردم برم که دور زدن و اومدن از کنار من رد شدن و یه لحظه ناخودآگاه چشمم به یارو افتاد دیدم یه پسر هم سن ماست!گفتم حتما داداششه ولی وقتی پلاک ماشینو دیدم هنگ کردم،پلاکش مال تهران بود!!!افتادم دنبالشون و یه کم دور زدن و رفتن یه سفره خونه.من بدبختم تا ساعت شیش کیر شدم تو خیابون.وقتی اومدن هوا کم کم داشت تاریک میشد.دوباره یه چرخی زدن رفتن سمت یه شهرک تقریبا نیمه ساخته منم به خاطر اینکه شک نکنن یه کم با فاصله میرفتم که دبدم یارو سرعتشو کم کرد،گفتم بذار برم از کنارشون رد بشم ببینم چه خبره؟! نزدیک که شدم دیدم فقط سر راننده معلومه !وقتی بهش رسیدم چون حدس میزدم چه خبره از سمت راستش رد شدم و تو یه لحظه دیدم ب…له!فرزانه جون مشغول خوردنه. اعصابم کیری ریخت بهم.اول خواستم وایسم و یه دعوا بندازم بعد گفتم که اولا برم بگم چی؟من کی ام؟ دوما اومدیم و یارو گردن کلفت بود نصفه شبی دهنمونو گاییدچی! بی خیال شدم و رفتم دنبال کارم.دو روز دیگه هم فرزانه جون ما رو پیچوندو…
ادامه داره. اصلا دوست دارید ادامه داشته باشه ؟؟؟

نوشته: ؟


👍 0
👎 0
40307 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

314824
2012-03-28 22:42:20 +0430 +0430
NA

بد نبود… ولی نه ، ادامه شو دوس ندارم بخونم! معمولاً باید شروع داستان جذابتر از ادامه اش باشه اینکه شروعش چنگی بدل نزد چششم آب نمیخوره ادامه اش مالی باشه.

0 ❤️

314825
2012-03-28 23:08:18 +0430 +0430
NA

هی بد نبود. همون بهتر که نرفتی جلو خودت کیر میشدی :D

کیرم دهنش(فرزانه رو میگم) چون خودمم اینجوری زیاد به پستم خورده و ساک زدن و زدن و زدن و پیچیدن به بازی!

اینجور دخترها رو مچشون رو هم بگیری مهم نیست. برو نفر بعدی×

0 ❤️

314826
2012-03-28 23:23:21 +0430 +0430
NA

دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که کسانی که در هنگام ریدن فکر میکنن در هنگام فکر کردن میرینن !ریدی عزیزم

0 ❤️

314827
2012-03-28 23:37:11 +0430 +0430

خاك تو سرت آبرو هرچي پسر بردي بااين زيد بازيت.ريك تو سك راخت.يابكن يا بي خيال

0 ❤️

314828
2012-03-29 00:06:00 +0430 +0430
NA

افرین گاگول خودتی

0 ❤️

314829
2012-03-29 00:33:11 +0430 +0430
NA

الان به نظر خودت ساک زدن انتهای سکس هستش که تعریف کردی.

رفتی امار گرفتی که دختره چند بار ساک زده؟

0 ❤️

314830
2012-03-29 02:48:58 +0430 +0430
NA

Vai bavaram nemishe.baraye Avalin Bar dar Shahvani PARVAZI az ye dastan tokhmi badesh omad.tahavole azimi dar shahvani rokh dade.

0 ❤️

314831
2012-03-29 07:21:32 +0430 +0430
NA

ماشالا به موفقیت تو کلأ ادم زرنگی هستی من مطمئنم ترشی نخوری موفقیات همچنان ادامه خواهد داشت اگه یه ذره همت هم مظاعف کنی موفق میشی کیر همه ی شهوانیون رو فتح کنی
بزن به افتخارش

0 ❤️

314832
2012-03-29 08:16:58 +0430 +0430
NA

دوست گلم سلام
لطف کن دیگه ادامه نده!

0 ❤️

314833
2012-03-29 09:30:21 +0430 +0430

بالاخره موفق شدی تیر چراغ برق رو بکنی تو کونت ازبک ادامه شو هم بکن تو کونت
آدمین کیرم تو کون گشادت مدیریت بلد نیستی جم کن برو

0 ❤️

314834
2012-03-29 10:17:33 +0430 +0430
NA

میگما معلومه از اون پسرهایی هستی که دعوا با یه نفر و ده نفر واست فرق نمیکنه چون تو در هر صورت در میری!!!

0 ❤️

314835
2012-03-29 11:40:40 +0430 +0430
NA

واقعا دمت گرم داستان از هر نظر عالی و بی نقص بود حرف نداشت شاهکار بود (افعال معکوس)

0 ❤️

314836
2012-03-29 13:19:36 +0430 +0430
NA

امروزي خبري از كفتار نبود!هميشه جزو اولين نفرات بود كه نظر ميداد

0 ❤️

314837
2012-03-29 13:49:44 +0430 +0430
NA

لوس ادامش کو :(

0 ❤️

314838
2012-03-29 15:19:39 +0430 +0430
NA

امیدت رو از دست نده
موفق میشی من میدونم
حواست رو جمع کن مندی رو مخصوصا تو آینه بغلت داشته باش

0 ❤️

314839
2012-03-29 15:59:36 +0430 +0430
NA

آخه چرا با آب و تاپ خالي ميبنديد؟
دختره نيمه شب تو ماشين براي يارو داشت ساك ميزد!
پدر نداشت مادر نداشت كه بگه نصفه شب كدام دانشگاه باز است؟

0 ❤️

314840
2012-03-29 17:46:45 +0430 +0430
NA

مرسی از نظرات باحالتون
کوروس50 عزیز
فرزانه تو یه آموزشگاه خصوصی هم تدریس میکرد که بعضی از کلاساش به غروب میخورد و اگه به نفعش بود کنسلش میکرد

0 ❤️

314841
2012-03-29 17:59:16 +0430 +0430
NA

از کی تا الان غروب میشه نصف شب؟ بعد میشه بگی موضوع داستان چه ربطی به متن داشت، اما در کل خوب بود، حداقل راست بود.

0 ❤️

314842
2012-03-30 02:35:09 +0430 +0430
NA

الان این داستان سکسی بود؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

314843
2012-03-30 05:53:48 +0430 +0430

آخه این ادمین اینجا چیکارس؟…اینم داستان بود؟…ریقووو

0 ❤️

314845
2012-03-30 18:24:05 +0430 +0430
NA

خیلی هم عالی
توام زرنگ بعدا گیرش آوردی و کردیش
اول و آخر موضوع فقط سکس هست و بس
اما از این دخی هایه بی مرام و عوضی که گربه صفت و لاشی هستن که انقدر وجود ندارن بگن دیگه نمیخوامت و یکی دیگه رو میخوام ، همزمان با چند تا میشن به شدت بدم میاد طوری که حاضرم کل کمر یه روزمو توشون خالی و کنم و جر بدمشون .

0 ❤️

314846
2012-03-30 22:46:09 +0430 +0430
NA

به هیچ وجه ادامه ندهید که فحش میخورید

0 ❤️

314847
2012-04-03 03:11:03 +0430 +0430
NA

الان فحش نمی دم ولی اگه ادامه بدی جای دو تا داستان فحش می خوری…آخه اینم شد داستان سکسی؟!!!

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها